زیر سقف بلند ایران
محمود صدری
ایران، انتخابات دیگری برگزار کرد که شاخصههای شکلی آن مانند دهها انتخابات قبلی بود، اما محتوای آن روح زمانه خودش بود و متفاوت با انتخابات گذشته. «روح زمانه» این انتخابات چیست و بر زندگی ایرانیان چه تاثیری خواهد گذاشت؟
۱- این انتخابات بسیاری از گسلهای خطرناک را در فضای سیاسی ایران پر کرد؛ اما گسلهایی تازه گشود و پارهای ازگسلهای خفته را فعال کرد.
به همین علت میتوان ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ را از بزنگاههای تاریخی بهشمار آورد که نحوه عبور از آن میتواند نتایجی متفاوت در پی داشته باشد.
محمود صدری
ایران، انتخابات دیگری برگزار کرد که شاخصههای شکلی آن مانند دهها انتخابات قبلی بود، اما محتوای آن روح زمانه خودش بود و متفاوت با انتخابات گذشته. «روح زمانه» این انتخابات چیست و بر زندگی ایرانیان چه تاثیری خواهد گذاشت؟
۱- این انتخابات بسیاری از گسلهای خطرناک را در فضای سیاسی ایران پر کرد؛ اما گسلهایی تازه گشود و پارهای ازگسلهای خفته را فعال کرد.
به همین علت میتوان ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ را از بزنگاههای تاریخی بهشمار آورد که نحوه عبور از آن میتواند نتایجی متفاوت در پی داشته باشد. گسل بزرگی که این انتخابات آن را پر کرد، آشتی همگانی با صندوقهای رای و وداع با رادیکالیسم بود. علاوهبر خویشاوندان فکری و سیاسیِ نظام سیاسی که حول نامزدهای ریاستجمهوری متشکل شدند و از برنامههای ولو نامدون و شعارزده نامزدهای خود دفاع کردند، بخشی از جامعه که از چند دهه پیش، انتخابات را ابزار مناسبی برای طرح مطالبات نمیدانست این بار کنش سیاسی خود را محاط قاعدهها و قوانین جمهوری اسلامی کرد و نظام سیاسی را دستکم بهصورت دوفاکتو پذیرفت. این پذیرش موجب تحول بزرگی در مفهوم دیرینه دوگانه انقلاب و ضدانقلاب شد و آن را به دوگانه موافقان و مخالفان نظام تبدیل کرد. صورتبندی پیشین از جنس امتناع و انکار بود و صورتبندی جدید از لون انتقاد و انتظار است. مخالف و موافق، واقعیت همه نظامهای سیاسی جهان است و از آن گریزی نیست. مهم این است که مخالفان نظام سیاسی روش «قهر و غلبه برای ایجاد تغییر» را کنار زده و به روش «رقابت و پیروزی برای اصلاح» روی آوردهاند. این یعنی نوعی آشتی ملی میان نیروهای درونی نظام سیاسی و نیروهای بیرون از نظام که البته هنوز به خشنودی مورد انتظار نرسیدهاند.
اما در کنار گسلی که پر شد، گسل دیگری در میان خویشاوندان نظام سیاسی سر برآورد و پارهای اجزای خفته گسلهای پیشین را فعال کرد. نامزدهای ریاستجمهوری در زمان کارزارهای انتخاباتی، ادعاهایی علیه یکدیگر اقامه کردند که اکنون کل نظام سیاسی باید پاسخگوی آنها باشد. این ادعاها، درست و نادرست، موجد پرسشهایی برای جامعه شده که اکنون زیر سایه مصلحت بزرگتر یعنی خود انتخابات پنهان مانده است و بعید نیست که بهزودی لزوم پاسخگویی آنها به مطالبه اجتماعی تبدیل شود. اگر به این پرسشها، پاسخهایی در خور و قانعکننده داده نشود، گسل بیاعتمادی که موقتا و تحتتاثیر انتخابات غیرفعال شده است دوباره دهان باز خواهد کرد. پر کردن این گسل، مسوولیت مشترک نامزدهای انتخابات و گروههای سیاسی حامی آنها و قوای مجریه و مقننه و شهرداری تهران است که طرفین اصلی مرافعه در مناظرههای انتخاباتی بودند.
۲- کاری را که وظیفه ذاتی سیاستمداران است و با گذشت قریب چهار دهه از شکلگیری جمهوری اسلامی انجامش ندادهاند. رایدهندگان ایرانی در انتخابات ۲۹ اردیبهشت به بهترین شکل ممکن و متصور انجام دادند. چهار دهه است که انتخابات در ایران بدون حضور احزاب سیاسی در معنای مصطلح و کلاسیک آن برگزار میشود. در موسم انتخابات و نوعا در روزهای نزدیک به انتخابات، جماعات و تشکلهای بیبرنامه سیاسی فرد یا افرادی را برای شرکت در انتخابات نامزد میکنند. در چنین فضایی رایدهندگان ناگزیر میشوند با معرفی تشکلهایی که حدود و ثغورشان معلوم نیست به نامزدهایی که خوب نمیشناسند رای دهند.
این بار مردم منتظر سیاستمداران نماندند و «حزبهای خودجوش» تشکیل دادند. این حزبهای خودجوش که غالبا و بلکه تماما در فضای مجازی شکل گرفت ابتدا به بحثهای درون حزبی پرداختند. این بحثها با طرح ضرورت یا عدم ضرورت شرکت در انتخابات آغاز شد، با نظرسنجیهای درون حزبی درباره نامزدها ادامه یافت و سرانجام با انتخاب نامزد مطلوب پایان یافت. رایدهندگان، کار به زمین مانده سیاستمداران را انجام دادند اما بر دوش کشیدن همیشگی این مسوولیت از توان جامعه انتخابکننده خارج است و این مسوولیت ذاتا متوجه احزاب سیاسی است که یا وجود ندارند یا اگر هم هستند، فعالیت مستمر و برنامه مدون ندارند. بخشی که به رایدهندگان مربوط میشد، غربال کردن دو سبد رای بود که آن را انجام دادند، حالا نوبت سیاستمداران است که این دو سبد را در قالب احزاب دارای تشخص سیاسی و برنامههای روشن سامان دهند. چهار سال دیگر مثل برق از راه میرسد و معلوم نیست رایدهندگان باز هم آمادگی این همه جانفشانی و کشیدن جور بیعملی سیاستمداران را داشته باشند. وزنکشی این انتخابات که حلقه تکمیلی انتخابات ۱۳۹۲ و ادامه دو انتخابات پیاپی ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ بود، دو دسته خاستگاه و علایق و اندیشه و روش را بهخوبی تفکیک کرد. احزاب سیاسی بزرگ جهان همه از درون چنین وزنکشیها و صفآراییهایی درآمدهاند و ایرانیان هم میتوانند چنین کنند.
۳- نتیجه این انتخابات که از درون تفکر «رقابت و پیروزی برای اصلاح» و عمل «حزبهای خودجوش» بیرون آمد، پیام مهمی در حوزه تلقیهای سیاسی و اقتصادی داشت که شاید بتوان آن را ترجمان عینی «روح زمانه» دانست: محمدباقر قالیباف و سیدابراهیم رئیسی، اساس برنامه انتخاباتی خود را بر نقد اقتصادی دولت گذاشته بودند و حسن روحانی و اسحاق جهانگیری از برنامههای سیاسی و اقتصادی دولت خود دفاع کردند. دو نامزد منتقد به مردم وعده اغواکننده یارانه و کارانه و ایجاد عدالت اجتماعی دادند و پاسخ شنیدند که عدالت اقتصادی از درون رونق اقتصادی بیرون میآید نه توزیع کیک موجود اقتصاد که همین حالا هم کوچک است و کفاف چنین بذل و بخششی نمیدهد. در روزهای نزدیک به انتخابات، گمان میرفت قشرهای کم درآمد جامعه بهویژه ساکنان شهرهای کوچک و روستاها، به برنامههای آقایان قالیباف و رئیسی رای دهند؛ اما چنین نشد. این رفتار انتخابکنندگان از تحولی بزرگ در حوزه جامعهشناسی سیاسی خبر میدهد. اگر قشرهای کم درآمد جامعه به برنامههای توزیع ثروت رای میدادند، رفتار عجیبی نبود، اما رای ندادن به این برنامهها، شگفتانگیز و امیدوارکننده است و از عمومی شدن اندیشه آزادی بهطور اعم و اندیشه اقتصاد آزاد و مبتنیبر عقلانیت کارشناسی بهطور اخص، حکایت دارد. خبر دیگر رفتار رایدهندگان شهرهای کوچک و روستاها این است که همگونی مرکز و پیرامون رو به افزایش است و ذهنیت ایرانیان اساسا شهری و معطوف به نوسازی در چارچوب مفاهیم جدید است و دیگر اسلوبهای تحلیلی پیشین که مبتنیبر تعارض فقر و غنا بود، کارکرد چندانی ندارد. ظاهرا این دوگانه تفرقهانگیز، جای خود را به دوگانه همگونساز «اعتماد و کارآمدی» داده است.
۴- نکته پایانی اینکه، انتخابات ۲۹ اردیبهشت ایران، انتخابات تودهای نبود و نتیجهاش هم شکلگیری دولتی خودکامه و بدون معارض نخواهد بود. این نقطه قوت سامان سیاسی در ایران امروز است که دولتش با نیروی مخالف قانونی و قدرتمندی روبهرو است که آن را نقد خواهد کرد. برنامههای مشابه محمدباقر قالیباف و ابراهیم رئیسی که در روزهای منتهی به انتخابات، در رئیسی متجسم و متبلور شد، ظرفیتهای کافی برای شکل دادن به یک حزب سیاسی قدرتمند را دارد که امروز منتقد باشد و فردا شاید حاکم و در معرض نقد. مهم این است که همه زیر سقف بلند ایران تصمیم بگیریم و رای بدهیم: امروز به یکی و فردا به دیگری.
ارسال نظر