ایران:
از ترسم به خانهای که در سمنان داشتم رفتم و به سختی او را به داخل خانه بردم و بعد چاقویی تهیه کردم و اجزای بدنش را مثله کردم و در کیسههای زباله انداختم و به تهران برگشتم و جسدش را در مناطق مختلف تهران داخل سطل زباله انداختم تا ردی از او باقی نماند.
شرق:
خواهرم یک خواستگار داشت که من از او خوشم نمیآمد و با ازدواج آنها مخالف بودم. این موضوع را مطرح کردم، اما فایدهای نداشت و وقتی دیدم نمیتوانم مانع این وصلت شوم، خواهرم را کشتم.
ایران:
من برای ترساندنش کارد میوهخوری را از داخل داشبورد برداشتم و تهدیدش کردم اما او با من درگیر شد و نمیدانم چگونه کارد به سفیدرانش خورد او از ماشین پیاده شد و با داد و فریاد از مردم کمک خواست من هم ترسیدم و فرار کردم.