خراسان:
من که از ترس شوکه شده بودم با همان ظاهر نامناسب فقط حیرت زده نگاهش می کردم و عرشیا هم به دنبال راه فراری می گشت در یک لحظه همسرم چاقویی را از آشپزخانه برداشت تا به سوی ما حمله کند ولی عرشیا که به شدت ترسیده بود خودش را از پنجره اتاق خواب به درون خیابان انداخت .