حرف اول
«هفت پیکر» نظامی و باورهای اخترشمارانه
ساختار «هفت پیکر» نظامی از باورهای اخترشمارانه کهن پدید آمده است. بدین سان اختر گنبد، نخستین کیوان است و به رنگ سیاه و در روز شنبه و سرزمین بانوی آن نیز در هند است، اختر گنبد دوم خورشید است و به رنگ زرد و در روز یکشنبه و سرزمین بانوی آن در چین، اختر گنبد سوم ماه است و به رنگ سبز و در روز دوشنبه و سرزمین بانوی آن در خوارزم است.
دکتر میرجلالالدین کزازی
ساختار «هفت پیکر» نظامی از باورهای اخترشمارانه کهن پدید آمده است. بدین سان اختر گنبد، نخستین کیوان است و به رنگ سیاه و در روز شنبه و سرزمین بانوی آن نیز در هند است، اختر گنبد دوم خورشید است و به رنگ زرد و در روز یکشنبه و سرزمین بانوی آن در چین، اختر گنبد سوم ماه است و به رنگ سبز و در روز دوشنبه و سرزمین بانوی آن در خوارزم است. اختر گنبد چهارم بهرام است و به رنگ سرخ و در روز سهشنبه و سرزمین بانوی آن سقلاب، اختر گنبد پنجم تیر است و به رنگ پیروز گون و در روز چهارشنبه و سرزمین بانوی آن در مغرب است، اختر گنبد ششم برجیس است و به رنگ صندل و در روز پنجشنبه و سرزمین بانوی آن در روم است و سرانجام اختر گنبد هفتم آناهید است و به رنگ سپید و در روز آدینه و سرزمین بانوی آن در ایران است. این جدول برپایه «هفت پیکر» نوشته شده اما همواره یکسان نیست و گاهی پیوند اقلیمها با اختران دیگرگون میشود. پرسش این است که چرا این ساختار کهن اخترشمارانه در داستان بهرام پدیدار شده است؟ پاسخی که من بدین پرسش میدهم این است که بهرام شهریاری است که کمابیش نمادین و فراسویی شده است. در جهان باستان، آن یک چهارم گیتی را که شایسته زیستن بود و آن را «ربع مسکون» مینامند، به هفت اقلیم بخش میکردند. آن سه پاره دیگر، یعنی کوه و دریا و جنگل، شایسته زیستن نبوده است. پس هفت اقلیم به معنی همه سرزمینها و کشورها و شهرها و دهستانهایی است که آدمیان در آن میزیستهاند. بهرام هر هفت اقلیم را در فرمان داشته است. چون در چشم ایرانیان شهریاری است نمادین، مانند جمشید و فریدون و کیقباد. ریشهشناسی اسطورهای بهرام و جاودانگی او در «هفت پیکر» بهرام برپایه نام خویش، با یکی از ایزدان یا پهلوانان بزرگ باستانی، به نام «ورثرغنه» در میآمیخته است. «ورثرغنه» که در نام به معنی زننده و کُشنده است، نام دیوی دُروند است. ویژگی و خویشکاری او این بوده است که ابرهای سیاه بیباران را در آسمان میگسترد و خورشید را میپوشاند. این در چشم ایرانیان گناهی نابخشودنی است. آن پهلوان باستانی با دیو درمیآمیخته و خورشید را از چنگ او درمیآورده است. «ورثرغنه» اندک اندک دگرگونی یافته و به «ورهرام» و سرانجام در ریخت «بهرام» به پارسی دری درآمده است. نشانی دیگر از نیمه نمادینگی بهرام را در «هفت پیکر» در آنجایی میبینیم که به بازگفتهایی (روایتهایی) بازمیگردد که درباره مرگ و گورگاه او گفتهاند. نظامی یکی از آنها را یاد کرده است. بدین سان که بهرام روزی در اشکفتی (غاری) فرو میرود و بازنمیآید. به سخنی دیگر، نظامی از مرگ بهرام یاد نمیکند؛ زیرا مردان سپند آیینی در ایران زمین نمیمیرند، بلکه زنده به مینو میروند، همانند کیخسرو.
ارسال نظر