جنگ غزه چه تاثیراتی بر نقشه خاورمیانه بر جای خواهد گذاشت؟
دورنمای روابط ایران و اعراب
نقشه مستعد تغییر
جنگها جدا از نتایج فاجعهباری که به بار میآورند و سرنوشت میلیونها انسان بیگناه را تغییر میدهند، یکی از مهمترین عوامل تغییردهنده جغرافیا و ژئوپلیتیک بوده و بیشترین تاثیر را بر نقشه مناطق بر جای میگذارند. از دل جنگهای بزرگ تا کوچک، آرایش و صفبندیهای جدید ظهور میکند و الگوهای دوستی و دشمنی تازه پدیدار میشود. این وضعیت در منطقه خاورمیانه در طول یک قرن گذشته بیشترین نمود عینی را به خود دیده است. از تقسیم امپراتوری عثمانی بر اساس طرح سایکس-پیکو و ایجاد مرزهای تصنعی در خاورمیانه تا اشغال عراق و افغانستان و مهمتر از آن تجربه معاصر خیزشهای جهان عرب در سال ۲۰۱۱ که به جنگ در چند کشور از جمله سوریه، یمن و لیبی منجر شد و تنش و بحران را در چند کشور عربی دیگر از مصر و تونس به دنبال آورد.
در این میان مساله فلسطین و اشغالگری اسرائیل در طول ۸۰ سال گذشته یکی از اصلیترین عوامل تعیینکننده صفبندیها در این منطقه بوده است که چند کشور بهصورت مستقیم و بسیاری دیگر بهصورت غیرمستقیم از این وضعیت متاثر شدهاند. اهمیت فلسطین حتی به میزانی است که توانسته محور سیاست خارجی برخی کشورها را به خود اختصاص دهد و اثرات پایداری را بر فهم تصمیمگیرندگان بر جای بگذارد. عملیات ۷ اکتبر گردانهای القسام شاخه نظامی جنبش حماس علیه رژیم صهیونیستی را که وارد شانزدهمین روز خود شده است، میتوان یکی از نمونه جنگهایی دانست که اگر ابعاد جدیدی به خود بگیرد، میتواند به عنوان یک تغییردهنده بازی عمل کند. حمله اسرائیل به غزه و آواره شدن بیش از یک میلیون نفر تاکنون باعث شده تا بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی منطقه خاورمیانه سیاست خارجی خود را معطوف به حل و فصل این بحران کنند و دوره جدیدی از تعاملات و همکاریها را بر سر مساله فلسطین بهوجود بیاورند.
همگرایی؟
از زاویه همین مساله است که تشدید جنگ با حمله زمینی احتمالی اسرائیل که تاکنون با دخالت آمریکاییها به تعویق افتاده است، میتواند منجر به کشیده شدن طرفهای ثالث به این جنگ از جمله خود ایالات متحده شود. یک روایت این است که به دلیل مداخله آمریکا به سود اسرائیل و احتمال حمله زمینی رژیم صهیونیستی به نوار غزه که آوارگی و کشتار فجیعی را به بار خواهد آورد، روابط اعراب با واشنگتن به دلیل سطح حمایتهای نظامی از تلآویو مخدوش میشود و متاثر از آن روابط اعراب و اسرائیل هم مجددا به عقب باز خواهد گشت.
این مساله بهخصوص با تعلیق عادیسازی روابط ریاض با رژیم صهیونیستی حائز بیشترین تاثیر عینی خواهد بود و حتی ظرفیت این را دارد که منجر به تجدیدنظر در روابط سایر بازیگرانی شود که پیشتر در مسیر عادی سازی با اسرائیل قرار گرفته بودند. طبیعتا برنده چنین تصویری جمهوری اسلامی ایران خواهد بود که خواهان شکاف در روابط آمریکا با متحدان عرب خود از یکسو و بهویژه تعلیق پروژه صلح ابراهیم برای ادغام اسرائیل در یک خاورمیانه یکپارچه از سوی دیگر است. تا پیش از جنگ غزه مذاکرات سهجانبه آمریکا، اسرائیل و عربستان بر سر عادیسازی با قدرت در جریان بود و طرفین از پیشرفت در این گفتوگوها خبر میدادند.
آمریکا به دو دلیل مهار چین و برتری دادن به هند و همچنین پروژه ادغام اسرائیل در منطقه با عادیسازی احتمالی بین ریاض و تلآویو به دنبال ثقلبخشی به این نقش بوده و سعودیها نیز از این نیاز غرب آگاه بوده و با توازن در روابط با چین به دنبال دریافت امتیازهای حداکثری بودند. تغییر چنین صحنهای میتواند وضعیت را به عقب بازگرداند و زمینه را برای تجدید نظر در سیاست خارجی کشورهای عربی به دنبال داشته باشد. روندی که از دل آن میتوان همکاریهای بیشتر ایران و عربستان و حتی اردن و مصر را شاهد بود که تاکنون ناشی از ادراک تهدید ساختهشده توسط اسرائیل، دستخوش تنش و فراز و فرود بوده است. در چنین سناریویی ایران تلاش خواهد کرد تا با تکمیل روند عادیسازی روابط با دیگر کشورهای عربی آنها را وارد تعاملات سیاسی و نظامی-امنیتی نزدیکتر برای شکلدهی به یک منطقه عاری از مداخله دیگران کند و پروژه اخراج ایالات متحده از خاورمیانه را عملی سازد.
واگرایی؟
در نقطه مقابل این وضعیت مطلوب برای ایران، ممکن است با تشدید ابعاد جنگ و سرایت آن به نبردهای مستقیم که زمینه را برای مداخله بیشتر و قویتر آمریکا در منطقه باز کند، وضعیت تغییر کند. در چنین سناریویی آمریکا فشار بیشتری بر متحدان خود برای بستن مسیر کمکهای نظامی جمهوری اسلامی ایران به گروههای فلسطینی وارد خواهد کرد. با توجه به سیاست نه جنگ و نه تنش دولتهای عربی و تمایل آنها برای حل و فصل بحران کنونی با فعال شدن میانجیگریها، زمینه برای واگرایی بین تهران و پایتختهای عربی فراهم خواهد شد، چرا که برخی دولتهای عربی در شرایط کنونی مدعی هستند که تشدید جنگ تنها به سود ایران خواهد بود و تهران تمایل دارد وضعیت کنونی برای ماهها و حتی سالها پابرجا بماند.
در چنین وضعیتی و با پایداری تنش، فضاهای همکاری و همگرایی معکوس خواهد شد یا در یک وضعیت دیگر روند عادیسازی کنونی بین ایران و برخی کشورهای عربی تعلیق خواهد شد. این مساله بهویژه در ارتباط با مصر، امارات و عربستان سعودی محتملتر خواهد بود. مصر به دلیل بحرانهای داخلی و عربستان و امارات و حتی قطر به دلیل تعریف پروژههای اقتصادی در سطح منطقه تمایلی به گسترش ابعاد جنگ کنونی ندارند و به دنبال وساطت برای فراهم کردن میز مذاکره اما این بار با استیفای حقوق فلسطینیها خواهند بود.
طبیعتا با افزایش شعاع جنگ و ورود احتمالی ایران و آمریکا به این درگیریها، روابط ایران با کشورهای عربی وضعیت پیچیدهای به خود خواهد گرفت و میتواند معادله موجود را معکوس سازد. این سناریو حتی این وضعیت را میتواند محتمل کند که با تشدید جنگ زمینه برای نگرانیهای دولتهای عربی از افزایش سطح تهدیدات فراهم شود. وضعیتی که بازیگران عربی را به سمت خریدهای تسلیحاتی بیشتر و محتملا به سمت آمریکا هدایت خواهد کرد. مذاکرات بحرین و آمریکا برای شکلدهی به یک پیمان دفاعی دوجانبه که پیش از بحران غزه در دستورکار قرار گرفت، نمونهای از این ادراک مبتنی بر تهدید از روندهای ناپایدار خاورمیانه است.