Untitled-1 copy

این‌سوی پرچین (تاثیرات اقتصادی تجارت برده در آفریقا)

مطالعات تجربی اخیر نشان می‌دهد که تاریخ استعمار آفریقا می‌تواند بخشی از توسعه‌نیافتگی فعلی آن را توضیح دهد. این مطالعات بر پیوند بین تجربه استعماری کشورها و توسعه اقتصادی کنونی متمرکز است، با این حال رویداد مهم دیگر در تاریخ آفریقا، یعنی تجارت برده آن، هنوز به‌طور تجربی مورد‌بررسی قرار نگرفته است. دلایلی وجود دارد که می‌توان انتظار داشت تجارت برده حداقل به اندازه حکومت رسمی استعماری برای توسعه آفریقا اهمیت داشته است. برای مدتی نزدیک به 500 سال، از 1400 تا 1900، قاره آفریقا به‌طور همزمان گرفتار چهار موج تجارت برده شد. در مقام مقایسه، حکومت استعماری رسمی از سال‌1885 تا حدود1960، در مجموع تقریبا 75سال ‌به طول انجامید. طبیعتا 500 سال‌می‌تواند تاثیری بیش از 75سال ‌بر روند‌های توسعه‌نیافتگی کنونی داشته باشد. مقاله ناتان نان (2013) اولین بررسی تجربی اهمیت تجارت برده آفریقا را در شکل‌دادن به توسعه اقتصادی بعدی این قاره ارائه می‌دهد. برای انجام این کار، او تعداد برده‌‌‌‌‌‌‌های صادرشده از هر کشور آفریقایی را در هر قرن بین سال‌های1400 تا 1900 اندازه‌‌‌‌‌‌‌گیری می‌کند. تخمین‌‌‌‌‌‌‌ها با ترکیب داده‌های سوابق کشتی‌های حمل برده در مورد تعداد برده‌‌‌‌‌‌‌های ارسال‌‌‌‌‌‌‌شده از هر بندر یا منطقه آفریقا با داده‌ها ساخته می‌شوند. با توجه به این‌ها و انواع اسناد تاریخی که هویت قومی بردگانی را گزارش می‌کنند که از آفریقا فرستاده شده‌اند، یک رابطه منفی قوی بین تعداد برده‌های صادرشده از هر کشور و عملکرد اقتصادی بعدی نشان داده می‌شود. کشورهای آفریقایی که امروزه فقیرترین هستند، کشورهایی هستند که بیشترین برده را از آنها گرفته‌اند. این برده‌گیری بی‌شک با خشونت، ربودن مردم و ظلم و ستم بسیاری همراه بوده‌است که نمی‌تواند به واسطه وابستگی به مسیر با روند بعدی توسعه‌نیافتگی، افتادن در دام استعمار و تعارضات بعد از استعمار مرتبط نباشد، اگرچه کار ناتان نان از اهمیت بسیاری برخوردار است اما برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می‌شود کار میکالوپولوس(2018)، استفان هبلیچ(2022) و مقالات عجم اغلو و رابینسون نیز مورد‌توجه قرار گیرد. آفریقا شاید برای دو یا سه دهه است که مورد‌توجه اقتصاددانان توسعه معاصر قرار گرفته‌است.

 یک قرائت دیگر که موجب دشوارشدن جهت این رابطه علّی معلولی می‌شود، این است که این یافته را نمی‌توان به‌عنوان شواهدی قاطع در‌نظر گرفت که تجارت برده باعث ایجاد تفاوت در توسعه اقتصادی شده‌است. یک توضیح جایگزین که به همان اندازه قابل‌قبول است، اینکه کشورهایی که در ابتدا از نظر اقتصادی و اجتماعی توسعه‌نیافته بودند، برای تجارت برده انتخاب شدند و این کشورها همچنان توسعه‌‌‌‌‌‌‌نیافته‌‌‌‌‌‌‌ترین کشورها هستند، با این‌حال نان در مقاله خود این مساله را اثبات می‌کند که این جهت بیشتر از طرف برده‌داری به توسعه‌نیافتگی بوده‌است تا بالعکس. مقاله نشان می‌دهد که خرید برده‌‌‌‌‌‌‌ها از طریق جنگ داخلی، یورش و آدم‌‌‌‌‌‌‌ربایی منجر به فروپاشی بعدی دولت و تقسیم‌‌‌‌‌‌‌بندی قومی شده‌است که این‌ها به نوبه خود موجبات عدم‌توسعه را فراهم آورده‌اند. این یافته‌ها مکمل تحقیقات انگرمن و سوکولوف(1997-2002) است که نشان می‌دهد برده‌داری در دنیای جدید منجر به تکامل نهادهایی شد که برای رشد اقتصادی مناسب نبودند.

بین سال‌های 1400 و 1900، قاره آفریقا چهار موج تجارت برده را به‌طور همزمان تجربه کرد. بزرگ‌ترین و شناخته‌شده‌ترین تجارت برده در اقیانوس اطلس است که در آغاز قرن پانزدهم، برده‌ها از غرب‌آفریقا، غرب‌آفریقای‌مرکزی و شرق آفریقا به مستعمرات اروپایی در دنیای جدید حمل می‌شدند. سه تجارت برده دیگر یعنی تجارت برده فراصحرایی، دریای‌سرخ و اقیانوس هند، بسیار قدیمی‌تر بودند؛ پیش‌تر از تجارت برده در اقیانوس اطلس. مقصد بردگان این سه موج نیز بیشتر خاورمیانه، هند و شمال‌آفریقا بود. تعدادی از ویژگی‌های تجارت برده اقیانوس اطلس، آنها را از تجارت برده قبلی متمایز می‌کند. اولا، حجم کل بردگان معامله‌شده بی‌سابقه بود. تنها در طول تجارت برده در اقیانوس اطلس، تقریبا 12‌میلیون برده از آفریقا صادر شد.صادرات مجموع برده  در سه تجارت دیگر 6میلیون نفر بود. این ارقام شامل کسانی نمی‌شود که در جریان این حملات کشته شده‌اند یا کسانی که در سفر خود به ساحل جان خود را از دست داده‌اند. بر اساس محاسبات پاتریک منینگ(1990)، اثر کلی تجارت برده این بود که در سال‌1850 جمعیت آفریقا فقط نصف جمعیتی بود که اگر تجارت برده انجام نمی‌شد. این یافته شگفت‌انگیز است. تجارت برده اقیانوس اطلس از بعد دیگری نیز منحصربه‌فرد بود زیرا برخلاف تجارت برده قبلی، افراد از قومیت‌های مشابه یکدیگر را به‌بردگی می‌گرفتند. این امر به‌ویژه پیامدهای زیانباری از جمله پراکندگی اجتماعی و قومیتی، بی‌ثباتی سیاسی و تضعیف دولت‌ها و فساد نهادهای قضایی داشت.

متداول‌‌‌‌‌‌‌ترین روشی که برده‌‌‌‌‌‌‌ها را می‌گرفتند، حمله به روستاها یا ایالت‌‌‌‌‌‌‌ها بود. در جایی‌که گروه‌هایی از روستاها قبلا به فدراسیون‌‌‌‌‌‌‌های روستایی در مقیاس بزرگ‌تر تبدیل شده بودند، روابط بین روستاها به سمت خصومت می‌رفت، در نتیجه روابط بین روستاها تضعیف شد که به‌نوبه خود مانع شکل‌گیری جوامع بزرگ‌تر و هویت‌های قومی گسترده‌تر شد. کوسیمبا(2004) می‌نویسد که ناامنی افراد را در داخل مرزهای قومی محصور می‌کند و حوزه‌های تعامل را محدود می‌سازد. به دلیل این فرآیند، تجارت برده ممکن است عامل مهمی باشد که سطح بالای تقسیم‌‌‌‌‌‌‌بندی قومی امروز آفریقا را توضیح می‌دهد. این برای توسعه اقتصادی با توجه به رابطه ایجادشده بین تقسیم‌بندی قومی و رشد اقتصادی بلندمدت مهم است. به دلیل فضای ناامنی در آن زمان، افراد برای دفاع از خود به سلاح‌هایی مانند چاقوهای آهنی، نیزه، شمشیر یا سلاح‌گرم نیاز داشتند. این سلاح‌‌‌‌‌‌‌ها را می‌توان از اروپایی‌‌‌‌‌‌‌ها در ازای برده‌‌‌‌‌‌‌هایی تهیه کرد که اغلب از طریق آدم‌‌‌‌‌‌‌ربایی‌‌‌‌‌‌‌های محلی به‌دست می‌‌‌‌‌‌‌آمدند. این امر تجارت برده و ناامنی ناشی از آن را تداوم بخشید. مورخان این چرخه معیوب را «چرخه اسلحه-برده» یا «چرخه برده-آهن» نامیده‌اند.

به‌طور کلی، پیامد درگیری داخلی افزایش بی‌ثباتی سیاسی و در بسیاری از موارد فروپاشی اشکال از قبل موجود دولت بود. در قرن شانزدهم در شمال سنگامبیا، تجارت برده پرتغالی عاملی کلیدی بود که منجر به تجزیه نهایی کنفدراسیون جولوف شد که با پادشاهی‌های بسیار کوچک‌تر جایگزین شد. در جنوب سنگامبیا، همین الگو مشاهده می‌شود. قبل از تجارت برده، سیستم‌های دولتی پیچیده در حال تکامل بودند، با این حال این تکامل به‌زودی پس از ورود پرتغالی‌ها در قرن15 متوقف شد. الگوهای مشابهی از بی‌ثباتی در آفریقای‌شرقی نیز ثبت شده‌است. همین وضعیت در کنگو نیز به گونه‌ای خشن‌تر و مخرب‌تر برقرار بود. ساختارهای حکومتی موجود عموما با گروه‌های کوچکی از مهاجمان برده جایگزین‌شدند که توسط یک حاکم یا جنگ‌سالار مستقر کنترل می‌‌‌‌‌‌‌شدند، با این حال این ساختار‌ها به‌طور کلی قادر به توسعه به حالت‌های بزرگ و پایدار نبودند. کولسون(1969) می‌نویسد: رهبری در این وضعیت، یک نقش شخصی بود، نه یک نهاد مستقر. تجارت برده همچنین با ایجاد فساد در ساختارهای قانونی قبلی به بی‌ثباتی سیاسی کمک کرد. در بسیاری از موارد، به‌دست آوردن برده از طریق متهم‌کردن نادرست دیگران به جادوگری یا جنایات دیگر رایج شد. کلاین(2001) می‌نویسد که جوامع شروع به بردگی خود کردند. مجازات‌های قضایی که قبلا به شکل ضرب و شتم، پرداخت غرامت یا تبعید بود، به ناگاه به بردگی تبدیل شد. به‌این‌ترتیب به‌نظر می‌رسد طیف گسترده‌ای از ادبیات و مبانی نظری از تاثیر برده‌داری بر فساد گسترده، اجرای شکننده قانون، هرج و مرج و ظرفیت دولتی پایین آفریقای امروزی حمایت می‌کنند. طبیعتا چنین فضایی برای انباشت سرمایه، شکل‌گیری سرمایه انسانی یا هرگونه توسعه‌ای در سطح اقتصاد و جامعه نامناسب است. این به بحث بعدی ما مربوط می‌شود؛ زمانی‌که به بررسی آن‌سوی پرچین (کشورهای تاجران و بازرگانان برده) خواهیم پرداخت.

بخش بزرگی از تجارت اولیه بین آفریقایی‌ها و اروپایی‌ها در کالاهایی غیر ‌از بردگان بود. در این مدت، تنها جوامعی با نهادهایی که به اندازه کافی توسعه‌یافته بودند، قادر به تسهیل تجارت با اروپایی‌ها بودند، اگرچه این گزاره برای اکثر جوامع آفریقایی آن دوره صدق نمی‌کند. هنگامی که تقاضای اروپا تقریبا به‌طور انحصاری به بردگان تبدیل شد، ترجیح تجارت با توسعه‌‌‌‌‌‌‌یافته‌‌‌‌‌‌‌ترین بخش‌های آفریقا ادامه یافت. از آنجایی‌که نواحی مرفه‌‌‌‌‌‌‌تر نیز پرجمعیت‌‌‌‌‌‌‌ترین مناطق بودند، در صورت ایجاد جنگ‌‌‌‌‌‌‌های داخلی یا درگیری‌‌‌‌‌‌‌ها می‌توان تعداد زیادی برده را به‌‌‌‌‌‌‌طور موثری به‌‌‌‌‌‌‌دست آورد، همچنین جوامعی که خشن‌‌‌‌‌‌‌ترین و خصمانه‌‌‌‌‌‌‌ترین و در نتیجه کمتر توسعه‌‌‌‌‌‌‌یافته بودند، اغلب می‌توانستند در‌برابر تلاش‌های اروپایی برای خرید برده مقاومت کنند. به‌عنوان مثال، تجارت برده در گابن به دلیل سرپیچی و خشونت ساکنان آن نسبت به پرتغالی‌ها محدود بود. این مقاومت برای قرن‌‌‌‌‌‌‌ها ادامه یافت و در نتیجه پرتغالی‌‌‌‌‌‌‌ها مجبور شدند تلاش‌های خود را در امتداد ساحل جنوبی‌‌‌‌‌‌‌تر متمرکز کنند. یک یافته جالب این است که قبل از تجارت خارجی برده، برده‌داری داخلی در آفریقا (به‌جز مواردی در شمال‌آفریقا) وجود نداشت.

مورنو فراجینالز(1977) می‌نویسد که تجارت برده تجارتی بود که بیشترین سرمایه‌گذاری در جهان را در طول قرن هجدهم و نوزدهم به‌همراه داشت. این تجارت اگرچه مشغول نابودی دولت‌ها، انسان‌ها و سرمایه‌ها در یک‌سوی پرچین (آفریقا) بود اما در سوی دیگری از پرچین شاهد انباشت سرمایه حاصل از تجارت برده، استفاده از برده‌ها به‌عنوان نیروی ارزان برای توسعه و کمک به انقلاب صنعتی بودیم.

آن‌سوی پرچین (انباشت سرمایه و انقلاب صنعتی در بریتانیا)

ویرانی آفریقا منبع انباشت ثروت و انقلاب صنعتی در جوامع اروپایی به‌خصوص انگلستان بود. این شاید چکیده یک جمله از مقاله استفان هبلیچ، استفان ردینگ و هانس وف درباره اثرات برده‌داری بر تسریع توسعه اقتصادی در بریتانیا باشد. اروپایی‌ها در طول استعمار خود در قاره آمریکا‌ میلیون‌ها نفر را از قاره آفریقا به بردگی گرفتند و بازماندگان سفرهای ماورا اقیانوس اطلس را به‌کار اجباری در مزارع شکر، تنباکو، پنبه و قهوه در دریای کارائیب و آمریکای‌شمالی و جنوبی فرستادند. در این فرآیند، اروپایی‌ها ثروت اندوختند و از طریق تجارت برده و تولید مزارع، مثلثی گسترده‌تر بین اروپا، آفریقا و قاره آمریکا ایجاد کردند. شواهد و داده‌ها نشان می‌دهند که هرقدر این برده‌داری و استعمار موجب توسعه‌نیافتگی آمریکای‌لاتین و آفریقا شد، به همان اندازه در توسعه و حتی انقلاب صنعتی در اروپا سهم داشت.

این ایده که برده‌‌‌‌‌‌‌داری و تجارت برده باعث شروع انقلاب صنعتی شد، جدید نیست؛ اریک ویلیامز(1944) استدلال معروفی داشت که بریتانیا ثروت هنگفتی را از تجارت مثلثی انباشته ‌کرد و این ثروت را دوباره در بخش‌های پیشرو انقلاب صنعتی سرمایه‌گذاری کرد؛ در واقع هیچ کشوری به اندازه بریتانیا در تجارت برده اقیانوس اطلس دخالت نداشت. برخی داده‌ها در این زمینه جالب هستند. برای نمونه خرید و فروش انسان تنها بخشی از اقتصاد برده‌داری بود؛ در حالی‌که بیشتر ثروت انباشته شده از برده‌داری از مزارع شکر، تنباکو، پنبه و شرکت‌های مستعمره به‌دست می‌آمد. مشارکت در تجارت برده اغلب انتقال به مالکیت مزارع را تسهیل می‌کرد؛ در واقع سولو(1993) استدلال می‌کند که منافع حاصل از برده‌‌‌‌‌‌‌داری بسیار بزرگ‌تر از منافع مستقیم خود تجارت برده بود. برای اندازه‌‌‌‌‌‌‌گیری این ثروت از برده‌‌‌‌‌‌‌داری، از ویژگی متمایز محیط تجربی استفاده می‌شود. برای مثال بریتانیا، از طریق قانون لغو برده‌‌‌‌‌‌‌داری در سال‌1833، غرامتی را به برده‌‌‌‌‌‌‌داران موجود پرداخت کرد. این پرداخت‌ غرامت قابل‌توجه بود، معادل 20‌میلیون پوند به قیمت‌های جاری که حدود 40‌درصد بودجه‌دولت و 5‌درصد تولید ناخالص داخلی بود.

مقاله به‌طور خلاصه با مقایسه مناطقی از انگلستان پیش و پس از آغاز تجارت برده نشان می‌دهد که این مناطق در ابتدا و قبل از گسترش برده‌داری از دهه 1640 به بعد، از سطح مشابهی از فعالیت اقتصادی برخوردار بوده‌اند. با رشد تجارت برده برآورد‌ها نشان می‌دهد که در دهه1830 ثروت حاصل از برده‌داری (مزارع و خرید و فروش خود انسان) به‌شدت با توسعه اقتصادی مرتبط است و مناطقی که این ثروت حاصل از برده‌داری در آنها انباشته شده، نسبت به مناطق دیگر، صنعتی‌تر بوده‌اند. نکته دیگر این است که متوجه می‌شویم بریتانیا در غیاب ثروت برده‌های خارج از کشور به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای فقیرتر و کشاورزی‌تر می‌بود. به‌طور کلی، یافته‌‌‌‌‌‌‌های مقاله با این دیدگاه سازگار است که ثروت برده‌‌‌‌‌‌‌داری انقلاب صنعتی بریتانیا را تسریع کرد. دسترسی بیشتر به سرمایه‌گذاری‌های برده‌‌‌‌‌‌‌داری، بهره‌‌‌‌‌‌‌وری فناوری را افزایش می‌دهد، انباشت سرمایه را تحریک می‌کند و موجودی سرمایه ثابت را افزایش می‌دهد. علاوه‌بر این، سرمایه‌گذاری‌های برده‌‌‌‌‌‌‌داری می‌توانند به آسانی وثیقه شوند، محدودیت‌های مالی را کاهش داده و دوباره انباشت سرمایه داخلی را تحریک کنند. در حضور اصطکاک‌های مالی، موجودی سرمایه بیشتر به‌طور نامتناسبی به‌صورت محلی سرمایه‌گذاری می‌شود که به نوبه خود رشد اقتصادی محلی و تحول ساختاری به سمت تولید سرمایه‌بر را تسریع می‌کند. این فرآیندی است که از طریق آن ثروت برده‌داری به توسعه و انقلاب صنعتی بریتانیا شتاب بخشید، بنابراین در یک جمله به‌صورت خلاصه می‌توان گفت که آنچه در یک‌سوی پرچین در حال جویدن ریشه‌های ثبات، نظم، امنیت و توسعه بود؛ در سوی دیگر به انباشت سرمایه و توسعه کمک شایانی کرد.