«رابرت شیلر» برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۳ در کتاب «اقتصاد روایی» به اهمیت این روایت‌ها و نحوه اثرگذاری برداشت‌های عامیانه و بعضا پیش افتاده جامعه از تحولات و رخدادهای اقتصادی که از دید متخصصان اقتصادی بی‌اهمیت است، می‌پردازد. شیلر می‌گوید، علم اقتصاد عمدتا تا‌کنون به‌دنبال کمی‌سازی متغیرها با بهره‌گیری از تکنیک‌های آماری در قالب تئوری‌های مربوطه بوده و از اثرگذاری روایت‌ها غافل مانده‌است، او معتقد است روایت‌های همه‌گیر به‌صورت غیرمستقیم و با رویکردی استعاره‌ای شیوه فکر کردن افراد را جهت می‌دهد و بنابراین عدم توجه به این روایت‌ها کارآیی سیاست‌های اقتصادی را با چالش جدی مواجه می‌سازد. از این دست روایت‌های همه‌گیر در اقتصاد ایران به وفور یافت می‌شود، با یک بررسی ساده در همنشینی‌های خانوادگی و دوستانه، یا جست‌وجو در فضای مجازی به یک روایت ساده و کلیشه‌ای و به شدت همه‌گیر به‌نام «دست خودشونه» برمی‌خوریم.  اساسا این عبارت از چنان درجه شیوعی برخوردار است که در تمامی تحلیل‌های اقتصادی افراد جامعه فارغ از هر سطح تحصیلی به کثرت یافت می‌شود و من به عنوان یک دانش‌آموخته اقتصاد همیشه در پی آن بودم که چرا این روایت به موضوعی فراگیر در تحلیل‌های اقتصادی بدل گشته‌است؟ آیا واقعا مهندسی اقتصاد با این همه پیچیدگی و درهم تنیدگی امکان‌پذیر است؟

برای پاسخ به این سوالات (با الگوبرداری از رابرت شیلر) به سراغ دانش همه‌گیرشناسی یا اِپیدمیولوژی در علم پزشکی رفتم. پرواضح است که این دانش، وضعیت بهداشت جامعه را از منظر ویروس‌شناسی بررسی می‌کند، ولی شیلر تا‌کید می‌کند که این مهم ارتباط بسیار نزدیکی با تحلیل روایت‌‌ها در اقتصاد دارد؛ در واقع در چارچوب این نگاه تحلیلی شروع روایت‌ها بر اساس مبانی دانش اپیدمیولوژی بر پایه دو رکن سرعت انتقال و سرعت بهبود ویروس پایه‌ریزی شده است؛ به‌طوری‌که اگر سرعت انتقال بیش از سرعت بهبود باشد، ویروس همه‌گیر می‌شود. همین مدل درباره روایت‌ها در اقتصاد نیز برقرار است. اگر سرعت انتقال روایت از سرعت فراموش کردنش بیشتر باشد آن روایت همه‌گیر می‌شود.

پس می‌توان علت سرایت روایت‌هایی نظیر «دست خودشونه» را در ترکیبی از دانش اِپیدمیولوژی و ویژگی‌های مستتر در یک اقتصاد کلنگی مورد واکاوی قرار داد، در یک اقتصاد کلنگی‌ تغییرات‌ انباشتی‌ درازمدت‌ در نهادهای اقتصادی،‌ اجتماعی‌ و حتی آموزشی‌، بسیار دشوار بوده‌‌ است‌. در چنین اقتصادی درونمایه اصلی اتخاذ سیاست‌ها اصل رجحان شکل بر محتوا است، بنابراین کارآیی سیاست‌ها به سرعت با گذر زمان رو به اضمحلال می‌رود یکی از بارزترین این سیاست‌ها، سیاست ارزپاشی و سرکوب قیمت دلار است. اصولا اساس انتخاب این سیاست برای تعدیل در انتظارات تورمی بدون در نظر گرفتن سایر مولفه‌های اقتصادی (مانند وضعیت تراز تجاری، حجم نقدینگی و وضعیت منابع ارزی و شرایط تولید و ... ) است، بنابراین به‌دلیل شکل‌دهی انباره تورمی، مستعد تخلیه انرژی متراکم شده در مواجهه با شوک‌های بیرونی قرار گرفته و در نتیجه نرخ ارز جهش می‌کند و از آنجا که یکی از پارادیم‌های ملموس حکمرانی خوب از دید افراد جامعه نرخ ارز است، مع‌الوصف سیاست ارزپاشی مجددا در اولویت انتخاب قرار می‌گیرد.  ماحصل این دیدگاه کوتاه‌مدت به اقتصاد، شائبه تعمدی بودن افزایش یا کاهش نرخ ارز را در اذهان عمومی تداعی می‌کند و روایت «دست خودشونه» خلق می‌شود. پرواضح است، هر چقدر تواتر بین این صعودها و نزول‌ها بیشتر باشد محیط برای گسترش ویروس «دست خودشونه» مهیاتر می‌شود و روایت مذکور با سرعت بیشتری گسترش پیدا می‌کند و هر چقدر منابع ارزی بیشتر رو به کاهش باشد، درمان این ویروس سخت‌تر می‌شود، در این حالت بر اساس علم اِپیدمیولوژی چون سرعت گسترش روایت بیشتر از سرعت درمان آن است منتج به همه‌گیری روایت بین افراد جامعه می‌شود، مهم‌ترین پیامد این همه‌گیری تضعیف شاخص‌ترین مولفه موفقیت در کارآیی سیاست‌های اقتصادی یعنی پشتیبانی مردم و اقبال افکار عمومی است. حال که علل گسترش ویروس را شناختیم در پی درمان آن می‌رویم، شیلر معتقد است راه درمان این اپیدمی افزایش دانش اقتصادی جامعه است؛ ولی چون معمولا تئوری‌های اقتصادی بسیار تخصصی‌ و ثقیلند، برای عموم افراد جامعه جذاب نیستند بنابراین باید اقتصاددانان با دیدی بدیع و نوین به‌همراه رویه‌ای سرگرم‌کننده و جذاب، خواننده را از بی‌حوصلگی نسبت به مطالب پیچیده و تخصصی اقتصاد و زیرمجموعه‌های آن، نجات ‌دهند از این طریق ضمن بالا بردن دانش اقتصاد در جامعه می‌توان کارآیی سیاست‌های اقتصادی را به‌صورت فزاینده افزایش داد. به عنوان مثال شیلر به داستان مشهور، منحنی لافر و دستمال کاغذی که توسط جود وانیسکی در وال استریت ژورنال چاپ شده بود، اشاره می‌کند، جود وانیسکی در این داستان بیان می‌کند که لافر در سال ۱۹۷۴ همراه با دو تن از سیاسیون برجسته دولت فورد؛ یعنی دونالد رامسفلد و دیک چنی در رستوران نشسته بود، او برای تشریح عقیده‌اش نسبت به درآمد‌های مالیاتی منحنی را روی یک دستمال کاغذی کشید و به آنها نشان داد. این روایت به شکلی بسیار جذاب در بین مردم برای توجیه بحث مالیات‌دهی همه‌گیر می‌شود و مردم نیز آن را قبول می‌کنند.  روایت دیگری که رابرت شیلر بیان می‌کند قصه بیت‌کوین است؛ او معتقد است که سازندگان بیت‌کوین با تمرکز بر جوانان با ابداع روایتی جذاب از شهروند مدرن، در چارچوب استقلال مالی از دولت‌ها توانستند اقبال ویژه‌ای برای خود ایجاد کنند روایت آنها به شکلی بود که افراد این حس برایشان تداعی می‌شد که لازمه اینکه یک فرد شهروند قرن ۲۱ باشد این است که حتما در سبد دارایی خود یک ارز دیجیتال داشته‌باشد، شیلر معتقد است که اگر سازندگان بیت‌کوین به تشریح نظریات زیربنایی آن مانند درخت مرکل (Merkle Tree) یا الگوریتم امضای دیجیتال منحنی بیضوی می‌پرداختند قطعا از چنان استقبالی بین جوانان برخوردار نمی‌شدند. حال که به اهمیت روایت‌ها در اقتصاد پی‌بردیم، نتیجه می‌گیریم که یکی از مهم‌ترین راه‌های برون‌رفت از ابر چالش‌های پیش‌روی اقتصاد کلنگی ایران تشریح مسائل اقتصادی توسط نخبگان در قالب روایت‌های ماندگار و ساده برای افراد جامعه با محوریت ممانعت از شکل‌گیری روایت‌‌های مخرب و تمرکز بر پارادایم‌های حکمرانی خوب است تا‌ مانع از شکل‌گیری سیاست‌های کوتاه‌مدت و غیرکارآ که منجر به اتلاف بیشتر منابع می‌گردند شوند.