«ماتورا»؛ زنی که با صدای بلند تاریخ ساز شد
مونی باسو ترجمه: حسین موسوی او ۱۴ یا ۱۶ ساله بود که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفت. سال ۱۹۷۲ بود و من تنها ۹ ساله بودم. او هم در هندوستانی بزرگ شده بود که من، جز اینکه با فقر و نداری بزرگ شده بود. یک دختر قبیلهای که در یتیمخانه «ادیواسی» پذیرفته شده بود. او کارهای زیادی انجام میداد. نانها را در شال دور کمرش جمع میکرد و سرگین گاوها را با دستان کوچک خود جمع میکرد و آنها را در قالبهای کوچک درمیآورد و می گذاشت تا در کنار دیوار خشک شوند. او این سرگینها را به عنوان سوخت به مردم میفروخت.
مونی باسو ترجمه: حسین موسوی او 14 یا 16 ساله بود که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفت. سال 1972 بود و من تنها 9 ساله بودم. او هم در هندوستانی بزرگ شده بود که من، جز اینکه با فقر و نداری بزرگ شده بود. یک دختر قبیلهای که در یتیمخانه «ادیواسی» پذیرفته شده بود. او کارهای زیادی انجام میداد. نانها را در شال دور کمرش جمع میکرد و سرگین گاوها را با دستان کوچک خود جمع میکرد و آنها را در قالبهای کوچک درمیآورد و می گذاشت تا در کنار دیوار خشک شوند. او این سرگینها را به عنوان سوخت به مردم میفروخت. در هندوستان این کاری بود که زنان انجام میدادند. بهویژه اینکه این کار در کلکته در بین همسایگانمان رواج بیشتری داشت. این کار گویی یک کار زنانه بود. زنان همسایه برای این کار از دیوار خانه پدربزرگم استفاده میکردند. اصلا نمیتوانستم تصور کنم که در لباس«ساری» مشغول این کار باشم و از این طریق وقت خودم را هدر دهم.
اما میدانید آزار و اذیت جنسی سن و سال نمیشناسد. زمانی که این اتفاق برایش افتاد او نامهای قرمز رنگ را به لباس خود الصاق کرد که حاوی کلماتی بود که نشان میداد او مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. او این کاغذ را با سنجاق به «ساری» خود چسباند، هر چند که در هند کسی جرات گفتن این حقیقت را ندارد و برای قربانی اعلام اینکه مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، ننگی بزرگ به حساب میآید. اما او زنی شجاع بود که بلند بلند صحبت میکرد و چندین زن دیگر را نیز به عنوان پشتیبان دور خود جمع کرد. او این موضوع را دادگاهی کرد و یک پرونده در این رابطه تشکیل داد. او به محض اینکه موضوع را دادگاهی کرد تازه مشکلاتش آغاز شد. عالیترین دادگاه هند سخنان او را نپذیرفت و اعتقاد داشت که وی حقایق را بیان نمیکند و متعاقب آن قاضی دو متهم را آزاد کرد. این دو متهم خود از نیروهای پلیس بودند و رای بر برائت این دو داده شد. پرونده وی یکی از پروندههای تاریخی در هندوستان به حساب میآید که با شگفتی فراوان از ماجرای آن یاد میکنند. «ماتورا» نخستین زنی بود که صدای خود را بالا برد تا در هندوستان همه صدای وی را بشنوند. همین موضوع باعث شد که برای نخستین بار در این رابطه اعتراضات خیابانی شکل بگیرد و زنان به خیابانها بیایند تا جامعه هندوستان متوجه حضور آنها شود.
این اعتراضات اما به یک نقطه روشن تبدیل شد و برای نخستین بار در هندوستان قانون مجازات علیه آزار و اذیت جنسی در این کشور تصویب شد. دستکم اینکه ماتورا توانست این عمل را در هندوستان مصادف با «یک خوی وحشی صفتانه»معرفی کند و برای خود تاریخ ساز شود. من این داستان را زمانی که در ایالات متحده وارد حرفه روزنامهنگاری شدم، خواندم و همین موضوع باعث شد تا در مورد حقوق زنان در سایر نقاط دنیا کنجکاو شوم. اگرچه دادگاه ادعاهای ماتورا را هرگز نپذیرفت و اعتقادی به آزار و اذیت جنسی نداشت، اما زمانِ مورد توجه گرفتن حقوق زنان در هندوستان پس از حرکت ماتورا آغاز شد. او در تاریخ هندوستان به عنوان زنی شناخته شد که مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، نه اینکه تنها در اینباره جار و جنجال به راه انداخته باشد.
برای من اما این خوی وحشی صفتانه در وطنم، جایی که به دنیا آمدهام خاموشی بردار نیست. در ماه دسامبر دوباره موضوعی را در روزنامهها دیدم که چشمانم از فرط تعجب گرد شده بود. در میان اتوبوسی که مملو از آدم بوده است، دختری دانشجو مورد آزار و اذیت گروهی قرار گرفته است و صدای هیچکس هم به نشانه اعتراض درنیامده است. گویی این داستان تمامی ندارد و هر روز خبری مشابه را در روزنامههای سراسری و محلی هندوستان مشاهده میکنیم.
ما این داستانها را میخوانیم، اما نمیدانیم بعدها چه بلایی سر قربانیان میآید و چگونه با شرایط جدید در جامعه ایستای هند زندگی میکنند.
میخواستم این موضوع برایم روشن شود. پس به دنبال زنی گشتم که برای یک موضوع عادی پا به ایستگاه پلیس گذاشت و به عنوان یک قربانی تجاوز به خانه بازگشت. میدانستم که مورد آزار و اذیت قرار گرفتن چقدر میتواند خانه خرابکن باشد، اما ماتورا چگونه توانست در این جامعه از عهده حل مشکلاتش برآید. با این وجود همگان تنها یک چیز میگفتند: «او را هرگز پیدا نخواهی کرد.» همانگونه که در گوشه و کنار هندوستان زنانی هستند که اصلا دیده نمیشوند و هر روز با این ماجرا دست و پنجه نرم میکنند. در جایی که در هر ۲۰ دقیقه یک زن به این ماجرا گرفتار میشود.
اما میدانید آزار و اذیت جنسی سن و سال نمیشناسد. زمانی که این اتفاق برایش افتاد او نامهای قرمز رنگ را به لباس خود الصاق کرد که حاوی کلماتی بود که نشان میداد او مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. او این کاغذ را با سنجاق به «ساری» خود چسباند، هر چند که در هند کسی جرات گفتن این حقیقت را ندارد و برای قربانی اعلام اینکه مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، ننگی بزرگ به حساب میآید. اما او زنی شجاع بود که بلند بلند صحبت میکرد و چندین زن دیگر را نیز به عنوان پشتیبان دور خود جمع کرد. او این موضوع را دادگاهی کرد و یک پرونده در این رابطه تشکیل داد. او به محض اینکه موضوع را دادگاهی کرد تازه مشکلاتش آغاز شد. عالیترین دادگاه هند سخنان او را نپذیرفت و اعتقاد داشت که وی حقایق را بیان نمیکند و متعاقب آن قاضی دو متهم را آزاد کرد. این دو متهم خود از نیروهای پلیس بودند و رای بر برائت این دو داده شد. پرونده وی یکی از پروندههای تاریخی در هندوستان به حساب میآید که با شگفتی فراوان از ماجرای آن یاد میکنند. «ماتورا» نخستین زنی بود که صدای خود را بالا برد تا در هندوستان همه صدای وی را بشنوند. همین موضوع باعث شد که برای نخستین بار در این رابطه اعتراضات خیابانی شکل بگیرد و زنان به خیابانها بیایند تا جامعه هندوستان متوجه حضور آنها شود.
این اعتراضات اما به یک نقطه روشن تبدیل شد و برای نخستین بار در هندوستان قانون مجازات علیه آزار و اذیت جنسی در این کشور تصویب شد. دستکم اینکه ماتورا توانست این عمل را در هندوستان مصادف با «یک خوی وحشی صفتانه»معرفی کند و برای خود تاریخ ساز شود. من این داستان را زمانی که در ایالات متحده وارد حرفه روزنامهنگاری شدم، خواندم و همین موضوع باعث شد تا در مورد حقوق زنان در سایر نقاط دنیا کنجکاو شوم. اگرچه دادگاه ادعاهای ماتورا را هرگز نپذیرفت و اعتقادی به آزار و اذیت جنسی نداشت، اما زمانِ مورد توجه گرفتن حقوق زنان در هندوستان پس از حرکت ماتورا آغاز شد. او در تاریخ هندوستان به عنوان زنی شناخته شد که مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، نه اینکه تنها در اینباره جار و جنجال به راه انداخته باشد.
برای من اما این خوی وحشی صفتانه در وطنم، جایی که به دنیا آمدهام خاموشی بردار نیست. در ماه دسامبر دوباره موضوعی را در روزنامهها دیدم که چشمانم از فرط تعجب گرد شده بود. در میان اتوبوسی که مملو از آدم بوده است، دختری دانشجو مورد آزار و اذیت گروهی قرار گرفته است و صدای هیچکس هم به نشانه اعتراض درنیامده است. گویی این داستان تمامی ندارد و هر روز خبری مشابه را در روزنامههای سراسری و محلی هندوستان مشاهده میکنیم.
ما این داستانها را میخوانیم، اما نمیدانیم بعدها چه بلایی سر قربانیان میآید و چگونه با شرایط جدید در جامعه ایستای هند زندگی میکنند.
میخواستم این موضوع برایم روشن شود. پس به دنبال زنی گشتم که برای یک موضوع عادی پا به ایستگاه پلیس گذاشت و به عنوان یک قربانی تجاوز به خانه بازگشت. میدانستم که مورد آزار و اذیت قرار گرفتن چقدر میتواند خانه خرابکن باشد، اما ماتورا چگونه توانست در این جامعه از عهده حل مشکلاتش برآید. با این وجود همگان تنها یک چیز میگفتند: «او را هرگز پیدا نخواهی کرد.» همانگونه که در گوشه و کنار هندوستان زنانی هستند که اصلا دیده نمیشوند و هر روز با این ماجرا دست و پنجه نرم میکنند. در جایی که در هر ۲۰ دقیقه یک زن به این ماجرا گرفتار میشود.
ارسال نظر