شبهجزیره اسرارآمیز - ۲۶ آذر ۹۴
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده بوده و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان داده میشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند.
به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند.
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده بوده و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان داده میشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمه ای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویایی» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کره شمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمده باشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصل هایی از کتاب مذکور است می تواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کره شمالی می گذرد به خواننده ارائه دهد.
پیونگ یانگ: پایتخت انقلاب ما
صبح، زودهنگام در پیونگ یانگ آغاز میشود، شهری که حکومت آن را «پایتخت انقلاب» مینامد. شهروندان کرهشمالی حدود ساعت ۶ صبح از خواب بر میخیزند، لباس میپوشند و به سر کار میروند و بسیاری هم در ساعت ۳۰/ ۷ در محل کار حاضر میشوند. بیشتر ساکنان پیونگ یانگ (معنای این شهر یعنی «سطح زمین») در ساختمانهای بلندمرتبه زندگی میکنند که به سرعت و طی ۶۰ سال از پایان جنگ کره عَلَم شده است. این بلوکها در امتداد بلوارهای وسیع شهر قرار گرفته و منزلگاه جمعیت بیش از ۵ /۲ میلیونی پیونگ یانگ است. این بلوکهای آپارتمانی که به سرعت برای منزل دادن به حجم عظیمی از بیخانمانها سر بر آوردند با جنگ نابود شدند، و آن معدود آپارتمانهایی که باقی مانده نشانههایی از کهنسالی را بر تن خود دارند. این ساختمانها در دهه ۶۰ ساخته شدند آنگاه که پیونگ یانگ پس از نابودی کامل با بمبارانهای آمریکا در طی جنگ شروع به بازسازی کرد. چند مسیر تک راهه و چند جاده دو لاینه هست، هر چند بیشتر خیابانها بلوارهایی هستند [پوشیده] از بلوکهای آپارتمانی بلندمرتبه، یکنواخت و مشابه؛ همان چیزی که کیم ایل سونگ پایه گذار این کشور دوست داشت تصور کند که در آینده نشان این شهر خواهد بود. ضرورت سریع بازسازی پیونگ یانگ که ضرورتی برخاسته از جنگ بود و خط مشی سیاسی اسکان بسیاری از روستاییان در شهرها و حومه شهرها، به کرهشمالی تراکم نسبتا بالای جمعیتی را داده؛ یعنی ۱۸۵ هزار نفر به ازای هر کیلومتر مربع، شبیه به ایتالیا یا سوئیس.
آنهایی که در طبقات بالاتر زندگی میکنند زودتر از آنهایی که در طبقات پایین هستند کار یا مدرسه را شروع میکنند. به دلیل کمبود دورهای برق که تاثیرات خود را بر تمام کشور بر جا گذاشته، بسیاری از آسانسورها در بلوکهای آپارتمانی مدتهاست از کار افتادهاند یا به شکل ادواری کار میکنند. از آنجا که بسیاری از ساختمانها بین ۲۰ تا ۴۰ طبقه هستند، این واقعا مسالهای دردسرساز است. در مجموع، مشکل اصلی، برای کهنسالان است که بالا رفتن از پلهها برایشان دشوار است. بسیاری از شهروندانی که سن و سالی از آنها گذشته در درون ساختمانهایشان گیر افتاده اند؛ داستانهایی از کهنسالانی هست که از پلهها بالا رفته اما هرگز قادر به ترک آپارتمانهایشان نشدهاند. حتی در آپارتمانهای بهتر آسانسورها «تک و توک» کار میکنند و بنابراین مردم از شانس سوار شدن برخوردار نیستند. خانوادهها سخت میکوشند تا خویشان کهنسال خود را در طبقات یا خانههای پایین اسکان دهند اما این کاری دشوار است و رشوه در اینجاها گاه لازم است. با کمبود غذایی که اکنون دائمی شده، بسیاری از کهنسالان سهمیه اندک غذایی خود را با نوادههای خود قسمت میکنند و بنابراین خود را ضعیفتر کرده و چشمانداز بالا رفتن از پلهها را هراسآورتر کرده است.
گرم نگهداشتن هم مشکل دیگری است. آپارتمانها عمدتا با آب داغ گرم میشوند و این هم با آتش زدن چوب و زغال کردن آن میسر است. با این حال، اگر عرضه برق به حال تعلیق درآید- رویدادی نه چندان غیرعادی که موجب بحران فعلی سوخت هم شده- هیچ گرمایی در دسترس نخواهد بود. بسیاری از ساکنان لباسهای زمستانی خود را همیشه به تن دارند و حتی با همین لباسها میخوابند. مردمی که موفق میشوند پر مرغ یا اردک تهیه کنند از آن برای گرم کردن لحافها استفاده میکنند تا بتوانند زمستان سرد و یخبندان را از سر بگذرانند. همه روزه ارتباط مردم با همسایگانشان از طریق همین وضعیت قطع برق است. گاه، بخش بزرگی از پیونگ یانگ نظام «تعلیق جایگزین عرضه برق» را به اجرا در میآورد بدین معنا که وقتی برق ساختمانهای اینسوی خیابان قطع و برق ساختمانهای آن سوی خیابان روشن میشود، همسایگان وضعیت را رصد میکنند و اغلب فرزندان یا بستگان کهنسال خود را برای تماشای تلویزیون به منزل یک دوست در آن سوی خیابان میفرستند. وقتی زمان برای «عرضه تبادلی برق» فرا میرسد، کودکان دیوانهوار به سوی منازل دوستانشان در آن سوی خیابان میشتابند. حتی ساختمانهای «اولویتدار» هم از این قطع برق بینصیب نیستند؛ این مساله در اواخر دهه ۹۰ غیرطبیعی نبود و امروز هم گهگاه رخ میدهد.
آپارتمانهای فاقد برق از «کاربید» یا نفت سفید برای روشنایی استفاده میکنند، هر چند بسیاری از خانوادهها برای تهیه این منابع برقی جایگزین هم بسیار فقیر بوده و آه در بساط ندارند، چه عرضه برق محدود بوده و نسبتا گران است. آنهایی که به ارز خارجی یا ارتباطات خارجی دسترسی دارند از مخزن باتری برای تامین برق استفاده میکنند و به این ترتیب از قطع مکرر برق تا حدودی در امان میمانند اما باید دهها هزار وُن کره را برای خرید یک مخزن خرج کنند. برخی آپارتمانها و خانهها مشکلی با قطع مکرر برق ندارند و این شامل کادرهای حزبی ارشد (که در سطح وزیر هستند)، محافظان رهبری و پرسنل ارشد ارتش میشود. از سوی دیگر، برای مثال، قطع برق هرگز در تالار و مجسمه مانسودای، در برج جوچه نزدیک رودخانه «تائه دونگ» که از پیونگ یانگ مرکزی سرازیر میشود، یا در تبلیغات فراوان نئونی در بالای ساختمانها، قطع نمیشود. اگر مقایسهای شود، ساکنان پیونگ یانگ خود را با این واقعیت میتوانند تسلی دهند که وضعیت در خارج از پایتخت بسیار بدتر است.
به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمه ای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویایی» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کره شمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمده باشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصل هایی از کتاب مذکور است می تواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کره شمالی می گذرد به خواننده ارائه دهد.
پیونگ یانگ: پایتخت انقلاب ما
صبح، زودهنگام در پیونگ یانگ آغاز میشود، شهری که حکومت آن را «پایتخت انقلاب» مینامد. شهروندان کرهشمالی حدود ساعت ۶ صبح از خواب بر میخیزند، لباس میپوشند و به سر کار میروند و بسیاری هم در ساعت ۳۰/ ۷ در محل کار حاضر میشوند. بیشتر ساکنان پیونگ یانگ (معنای این شهر یعنی «سطح زمین») در ساختمانهای بلندمرتبه زندگی میکنند که به سرعت و طی ۶۰ سال از پایان جنگ کره عَلَم شده است. این بلوکها در امتداد بلوارهای وسیع شهر قرار گرفته و منزلگاه جمعیت بیش از ۵ /۲ میلیونی پیونگ یانگ است. این بلوکهای آپارتمانی که به سرعت برای منزل دادن به حجم عظیمی از بیخانمانها سر بر آوردند با جنگ نابود شدند، و آن معدود آپارتمانهایی که باقی مانده نشانههایی از کهنسالی را بر تن خود دارند. این ساختمانها در دهه ۶۰ ساخته شدند آنگاه که پیونگ یانگ پس از نابودی کامل با بمبارانهای آمریکا در طی جنگ شروع به بازسازی کرد. چند مسیر تک راهه و چند جاده دو لاینه هست، هر چند بیشتر خیابانها بلوارهایی هستند [پوشیده] از بلوکهای آپارتمانی بلندمرتبه، یکنواخت و مشابه؛ همان چیزی که کیم ایل سونگ پایه گذار این کشور دوست داشت تصور کند که در آینده نشان این شهر خواهد بود. ضرورت سریع بازسازی پیونگ یانگ که ضرورتی برخاسته از جنگ بود و خط مشی سیاسی اسکان بسیاری از روستاییان در شهرها و حومه شهرها، به کرهشمالی تراکم نسبتا بالای جمعیتی را داده؛ یعنی ۱۸۵ هزار نفر به ازای هر کیلومتر مربع، شبیه به ایتالیا یا سوئیس.
آنهایی که در طبقات بالاتر زندگی میکنند زودتر از آنهایی که در طبقات پایین هستند کار یا مدرسه را شروع میکنند. به دلیل کمبود دورهای برق که تاثیرات خود را بر تمام کشور بر جا گذاشته، بسیاری از آسانسورها در بلوکهای آپارتمانی مدتهاست از کار افتادهاند یا به شکل ادواری کار میکنند. از آنجا که بسیاری از ساختمانها بین ۲۰ تا ۴۰ طبقه هستند، این واقعا مسالهای دردسرساز است. در مجموع، مشکل اصلی، برای کهنسالان است که بالا رفتن از پلهها برایشان دشوار است. بسیاری از شهروندانی که سن و سالی از آنها گذشته در درون ساختمانهایشان گیر افتاده اند؛ داستانهایی از کهنسالانی هست که از پلهها بالا رفته اما هرگز قادر به ترک آپارتمانهایشان نشدهاند. حتی در آپارتمانهای بهتر آسانسورها «تک و توک» کار میکنند و بنابراین مردم از شانس سوار شدن برخوردار نیستند. خانوادهها سخت میکوشند تا خویشان کهنسال خود را در طبقات یا خانههای پایین اسکان دهند اما این کاری دشوار است و رشوه در اینجاها گاه لازم است. با کمبود غذایی که اکنون دائمی شده، بسیاری از کهنسالان سهمیه اندک غذایی خود را با نوادههای خود قسمت میکنند و بنابراین خود را ضعیفتر کرده و چشمانداز بالا رفتن از پلهها را هراسآورتر کرده است.
گرم نگهداشتن هم مشکل دیگری است. آپارتمانها عمدتا با آب داغ گرم میشوند و این هم با آتش زدن چوب و زغال کردن آن میسر است. با این حال، اگر عرضه برق به حال تعلیق درآید- رویدادی نه چندان غیرعادی که موجب بحران فعلی سوخت هم شده- هیچ گرمایی در دسترس نخواهد بود. بسیاری از ساکنان لباسهای زمستانی خود را همیشه به تن دارند و حتی با همین لباسها میخوابند. مردمی که موفق میشوند پر مرغ یا اردک تهیه کنند از آن برای گرم کردن لحافها استفاده میکنند تا بتوانند زمستان سرد و یخبندان را از سر بگذرانند. همه روزه ارتباط مردم با همسایگانشان از طریق همین وضعیت قطع برق است. گاه، بخش بزرگی از پیونگ یانگ نظام «تعلیق جایگزین عرضه برق» را به اجرا در میآورد بدین معنا که وقتی برق ساختمانهای اینسوی خیابان قطع و برق ساختمانهای آن سوی خیابان روشن میشود، همسایگان وضعیت را رصد میکنند و اغلب فرزندان یا بستگان کهنسال خود را برای تماشای تلویزیون به منزل یک دوست در آن سوی خیابان میفرستند. وقتی زمان برای «عرضه تبادلی برق» فرا میرسد، کودکان دیوانهوار به سوی منازل دوستانشان در آن سوی خیابان میشتابند. حتی ساختمانهای «اولویتدار» هم از این قطع برق بینصیب نیستند؛ این مساله در اواخر دهه ۹۰ غیرطبیعی نبود و امروز هم گهگاه رخ میدهد.
آپارتمانهای فاقد برق از «کاربید» یا نفت سفید برای روشنایی استفاده میکنند، هر چند بسیاری از خانوادهها برای تهیه این منابع برقی جایگزین هم بسیار فقیر بوده و آه در بساط ندارند، چه عرضه برق محدود بوده و نسبتا گران است. آنهایی که به ارز خارجی یا ارتباطات خارجی دسترسی دارند از مخزن باتری برای تامین برق استفاده میکنند و به این ترتیب از قطع مکرر برق تا حدودی در امان میمانند اما باید دهها هزار وُن کره را برای خرید یک مخزن خرج کنند. برخی آپارتمانها و خانهها مشکلی با قطع مکرر برق ندارند و این شامل کادرهای حزبی ارشد (که در سطح وزیر هستند)، محافظان رهبری و پرسنل ارشد ارتش میشود. از سوی دیگر، برای مثال، قطع برق هرگز در تالار و مجسمه مانسودای، در برج جوچه نزدیک رودخانه «تائه دونگ» که از پیونگ یانگ مرکزی سرازیر میشود، یا در تبلیغات فراوان نئونی در بالای ساختمانها، قطع نمیشود. اگر مقایسهای شود، ساکنان پیونگ یانگ خود را با این واقعیت میتوانند تسلی دهند که وضعیت در خارج از پایتخت بسیار بدتر است.
ترجمه: محمدحسین باقی
ارسال نظر