تبیین نقش عوامل روانشناختی زمینهساز در واکنش مردم به پلاسکو
چرا غم پلاسکو آرام نمیگیرد؟
ویدا سادات میرابوالفتحی
دانشجوی دکترای روانشناسی
علوم شناختی
همه ما در طول زندگی با افسردگی، سوگ و اضطرابهای رایج مواجه میشویم. در اکثر این وقایع بهگونهای میدانیم که علت چیست. ما از چرایی آن واقعه میپرسیم و پاسخ میشنویم. اما در میان تمام اتفاقات تلخ زندگی، برخی بلاها بر ما واقع میشوند بیآنکه دلیلی برای آن بیابیم. این حوادث از نظر ما ناعادلانه هستند و نمیتوانیم به راحتی از کنار آنها بگذریم و بارها میپرسیم چرا و پاسخی برای سوال خود نمییابیم.
ویدا سادات میرابوالفتحی
دانشجوی دکترای روانشناسی
علوم شناختی
همه ما در طول زندگی با افسردگی، سوگ و اضطرابهای رایج مواجه میشویم. در اکثر این وقایع بهگونهای میدانیم که علت چیست. ما از چرایی آن واقعه میپرسیم و پاسخ میشنویم. اما در میان تمام اتفاقات تلخ زندگی، برخی بلاها بر ما واقع میشوند بیآنکه دلیلی برای آن بیابیم. این حوادث از نظر ما ناعادلانه هستند و نمیتوانیم به راحتی از کنار آنها بگذریم و بارها میپرسیم چرا و پاسخی برای سوال خود نمییابیم. ما میپنداریم این واقعه حق ما نبوده و حجم غم ناشی از آن را بیش از ظرفیت روانی خود میدانیم و اشتغال ذهنی با افکار مرتبط با آن واقعه، روند حل و فصل درک آن حادثه را بسیار کند و گاهی غیرممکن میکند. البته ماهیت اکثر این وقایع از تجربه عادی انسانها خارج هستند و در حالی رخ میدهند که از قبل برای مواجهه با آن آماده نیستیم. در روانشناسی به این رخدادها، «وقایع تروماتیک» میگویند. وقایعی همچون بلایای طبیعی، جنگ، آتشسوزی، تصادفات شدید، تجاوز و... بهراستی فاجعه پلاسکو یک تروما است که جنبههای اجتماعی زیادی دارد. ترومایی که طیف وسیعی از مردم ایران را به خود درگیر کرده است و شاید بهدلیل عواملی همچون حضور دوربینهای خبری در لحظه رویداد و نقش شبکههای اجتماعی در لحظه لحظه با خبر شدن از حال عدهای فداکار که با مرگ دستوپنجه نرم میکردند اثرگذاری بیشتری بر ذهن مخاطبان داشته است.
تکرار و یادآوری جزئیات واقعهای که چندین روز با ترس و امید به طول انجامید، انتشار عکسهای مظلومانه آتشنشانان و البته نقش غیرقابل انکار و فداکارانه آتشنشانها که قلب تپنده این واقعه بود، موجب شد که این حادثه همچون زخمی باز، دردی بیاندازه بر روان اکثر ما ایجاد کند. همه این عوامل بیانگر آن هستند که واقعه پلاسکو پتانسیل تبدیل شدن به یک خاطره اجتماعی را دارد؛ چیزی که در علوم شناختی به آن «حافظه فلش بالب» میگویند. حافظه فلش بالب به رویدادهای پرهیجان غالبا اجتماعی اشاره دارد که تصاویر بسیار دقیق و پر از جزئیات آن در خاطر اکثر افراد جامعه نقش بسته است، گویی در لحظهای نور فلش دوربین بر واقعهای افتاده و عکسی شفاف از آن ثبت شده است بهطور مثال خاطره شنیدن خبر آزاد شدن خرمشهر برای اکثر ایرانیان نوعی حافظه فلش بالب است. قریب به اتفاق بزرگسالان بهخاطر دارند که زمان شنیدن این خبر کجا بودند، چه پوشیده بودند و چه میکردند، این در حالی است که به خاطر آوردن اینکه شب گذشته چه خوردهاید و چه میکردید و چه پوشیده بودید کار دشواری است. این مساله بر اهمیت پرداختن به رویداد پلاسکو از جنبه روانشناسی و اجتماعی تاکید دارد.اما پدیدهای که ما پس از پلاسکو با آن مواجه شدیم غم غالب طیف وسیعی از مردم ایران بود که لزوم بررسی موشکافانه و تخصصی این واقعه را بیان میکند. به جز دردناکی خود واقعه و حواشی آن و نقش رسانهها که به آن اشاره شد، این سوال در ذهن ایجاد میشود که چرا مردم ایران این گونه به پلاسکو واکنش نشان دادند؟ همانطور که بیان شد پلاسکو یک تروما با جنبههای اجتماعی بود. این مقاله، قصد مطرح کردن عوامل دیگری را دارد که بهنظر میرسد از چشم بسیاری دور مانده است. مطالعات گسترده که به بررسی تفاوتهای فردی در واکنش افراد به تروما پرداختهاند بیانگر نقش عوامل روانی و محیطی پیش از تروما در ایجاد علائم گسترده بالینی ناشی از تروما یا بهبود تدریجی و طبیعی پس از واقعه هستند؛ بنابراین پیش از هر نکتهای باید به این سوال پاسخ داد که چه شرایطی احتمال واکنش روانی پس از واقعه تروماتیک را افزایش میدهد؟ نتایج تحقیقات نشان داده است که ابتلا به افسردگی و اختلالات اضطرابی، افراد را نسبت به بروز علائم بالینی پس از واقعه تروماتیک آسیبپذیر میکند؛ بنابراین با نگاهی به وضعیت روانی مردم ایران پیش از واقعه پلاسکو میتوان درک کاملتری از نوع و شدت واکنش مردم به این واقعه پیدا کرد. برای روشن شدن این موضوع باید از میان گستره عوامل زمینهساز، به یک عامل مزمن مهم که بهعنوان عامل پیش از واقعه پلاسکو منجر به شدت واکنش روانی اغلب مردم شد، اشاره شود. «مدتی است که هنگام قرار گرفتن در مکانهای شلوغ از خود میپرسم آیا امکان دارد کسی اینجا خود را منفجر کند؟» این جملهای است که در سال گذشته هریک بهنوعی با آن مواجه بودهایم. سایه رعب حملات تروریستی که بهطور گسترده گریبانگیر اکثر همسایههای ایران شد و همچون جریان مداومی از ترس و اشتغال ذهنی با مرگ، ما را در حالت گوش بهزنگی قرار داد، عامل زمینهساز و مزمن مهمی است که میتواند منجر به آسیبپذیری روانی ما در برابر وقایع تروماتیک باشند. وضعیت آمادهباش روانی یا به اصطلاح گوش بهزنگی شرایطی است که بهصورت خاموش، انرژی روانی زیادی را از افراد میگیرد و میتواند بهدنبال رخ دادن یک عامل آشکارساز (وقایع تلخ فردی و اجتماعی) منجر به تشدید واکنش روانی شود. جا دارد که در اینجا بپرسیم، اشتغال ذهنی مزمن با مرگ به چه علت میتواند بستر بروز افسردگی یا اضطراب را فراهم کند؟ برخی به این سوال اینگونه پاسخ دادهاند که اشتغال ذهنی با مرگ، احساس کنترل ما بر زندگی را کم کرده و برآورد آینده را کوتاه میکند و در نهایت منجر به احساسات آسیبرسانی همچون درماندگی میشود. بهنظر میرسد که نادیده گرفتن این عامل مهم در تبیین نقش عوامل پیش از واقعه دردناک پلاسکو در واکنش روانی مردم ایران، مانند نادیده گرفتن ابتلای مرض قند در بیماری است که به تازگی دچار حمله قلبی شده است. اما واقعه اخیری که در اینجا قصد اشاره به آن را دارم، سوگ و شوک ناشی از مرگ ناگهانی آیتالله هاشمی رفسنجانی بهعنوان فردی پررنگ در عرصه سیاسی ایران است. هنوز در اتوبانها بیلبوردهایی را میتوان دید که در آن عکسی و جملهای حکایت از آن دارد که ما فردی بزرگ را از دست داده و عزادار هستیم. فردی که سالها با ما بوده و کمتر به نبودش فکر کردهایم. هنوز چند روزی از سوگواری در عزای ایشان نگذشته بود که خبر شلیک ضدهوایی به پهباد ناشناس در تهران ترس شدیدی را ایجاد کرد و گویی ماشهای بود که به تمام این ترسها و نگرانیها شلیک شد. مجموعه این عوامل، با فصل مشترک اشتغال ذهنی با مرگ ناگهانی؛ نقش هیزمی خشک برای جرقه پلاسکو را ایفا کرد، چیزی که همچون زبانههای آتش پلاسکو در دل بسیاری از ما شعلهور شد، در نتیجه ابعاد روانی واقعه پلاسکو گستردهتر و متعاقبا اثرگذاری آن بر اذهان مردم بیشتر شد.
ارسال نظر