پتانسیل تولید ۱۵۰ میلیون تنی فولاد در ایران
در عین حال به نظر میرسد که عواملی همچون دلالبازی و مجموعه تصمیماتی که دولت و وزارت صنعت، معدن و تجارت در رابطه با بازار فولاد اتخاذ کرده و دخالتهای غیرمنطقی و نرخگذاریهای دستوری را رقم زده است، باعث صدمه زدن به ارزآوری و تولید شده؛ اما به طور کلی بر اساس برنامههایی که در قالب «طرح جامع فولاد» طراحی شده است، ظرفیت نهایی که صنعت فولاد به لحاظ وجود پتانسیلهای بالقوه در کشور پیشرو دارد، در حدود ۵۵ میلیون تن ظرفیت را ترسیم میکند که نه تنها مواد اولیه مورد نیاز تولید آن در کشور وجود دارد، بلکه به لحاظ نیروی انسانی و سایر پیششرطهای مرتبط با آن از جمله انرژی نیز وضعیت کاملا مناسب است؛ زیرا به هر حال این موارد، مسائل بسیار مهمی در عرصه تولید فولاد به شمار میروند.
البته ظرفیت تولید تنها به رقم ۵۵ میلیون تنی منتهی نشده است، بلکه محدودیت در افزایش ظرفیت تنها به لحاظ تامین مواد اولیه بوده که البته پیشبینیهایی برای اکتشافات مواد اولیه برای تحقق اهداف بالاتر نیز صورت گرفته؛ اما هنوز به مرحله عملیاتی نرسیده است. البته پیشنهادهایی در این حوزه طی سالهای گذشته مطرح شده بود که بر اساس آن، چنانچه راهآهن شرق کشور به افغانستان متصل یا از طریق ترکمنستان یا اینچهبرون آن را به آسیای میانه متصل کنیم، میتواند آسیای میانه را به خلیجفارس، چابهار یا دریای عمان وصل و ارتباطی برقرار کند تا بتوان از سنگآهن افغانستان که یک جدول مندلیف دستنخورده دنیا است، در تامین مواد اولیه مورد نیاز تولید فولاد کشور بهرهبرداری شود؛ البته به موازات پیشبینیهایی نیز صورت گرفته بود که در قالب برخی طرحهای حمل و نقلی، خلیجفارس به هر طریقی به دریای خزر متصل شود؛ ضمن اینکه از سنگآهن قزاقستان نیز که در حد میلیارد تن قابلیت بهرهبرداری و تامین مواد اولیه دارد، در این راستا بهره گرفته شود. مطالعات این طرحها سالها قبل انجام و در سازمان برنامه و بودجه نیز مورد بررسی قرار گرفت. واقعیت آن است که سنگآهن دنیا در حال حاضر، از دو منطقه برزیل و استرالیا تامین شده و تجارت این کالا در دست این دو کشور است، بنابراین اگر این مسیر را فعال کرده و به سنگآهن افغانستان یا قزاقستان دست یابیم، دو اتفاق رخ خواهد داد، اول اینکه واسطه سومی در دریای عمان وسط این دو بازار فعلی قرار خواهد گرفت و منابع عظیمی نیز در اختیار صنعت فولاد ایران قرار خواهد گرفت؛ ضمن اینکه ظرفیت تولید فولاد ایران نیز تا ۳۰۰ میلیون تن قابلیت افزایش دارد و علاوه بر اینکه بازار داخلی به صورت کامل تامین میشود؛ قابلیت صادرات به کشورهایی همچون افغانستان و عراق نیز فراهم شده و کشورهای عربی نیز به عنوان بازار منطقهای ایران قرار خواهند گرفت.
البته شرط اصلی آن است که این ماموریت و برخورد کوچکی که با فولاد صورت میگیرد، متوقف شود و قیمتگذاری دستوری نیز کنار گذاشته شود. از این نکته که بگذریم، اگر بخواهیم نگاهی به دستاوردهایی داشته باشیم که صنعت فولاد کشور باید نگاهی فراتر داشت؛ به این معنا که انقلاب ایران اقتصاد محور نبوده و فردمحور بوده است، بنابراین اگر بخواهیم در گام دوم انقلاب، با نگاه مقام معظم رهبری به موضوع نگاهی داشته باشیم به این نکته خواهیم رسید که ایشان این موارد را به دقت مورد مورد تاکید قرار دادهاند؛ به نحوی که بنده به عنوان مدیر طرح جامع فولاد مبارکه، به دنبال این چرایی بودم که چرا ایران باید صنعتی شود.
بر این اساس تعریفی که در فولاد مبارکه صورت گرفت و فولاد مبارکه بر اساس آن بنا شد و اکنون هم به نظر میرسد که دولت باید این ماموریت را از فولاد مبارکه مطالبه کند نه اینکه وارد قیمتگذاری دستوری محصولات آن شود، آن است که صنعت، ابزار اعتلای فرهنگ است. فولاد در دنیا دو نقش را ایفا کرده؛ به نحوی که نه تنها باعث صنعتیشدن شده، بلکه منجر به رشد پایدار شده و فولاد مبارکه نیز بر این اساس ماموریت یافته که پایلوت حکومت اسلامی شود تا اولا این صنعت، باعث اعتلای فرهنگ کشور شده و در عین حال، منجر به رشد پایدار شود؛ ضمن اینکه عدالت اقتصادی در استانهای کشور نیز برقرار شود. پیشنهاد مشخصی که در طرح جامع فولاد مبارکه ارائه شد، آن بود که صنعت فولاد را در گربه ایران بنشانند که البته برخی در وزارت معادن و فلزات آن دوران مانع از اجرای این طرح شدند؛ به همین دلیل است که امروز صنعت فولاد یک بنگاه اقتصادی دیده شده که گویی صرفا منجر به تخریب محیطزیست و منابع آبی کشور شده و برخی ایده بنا کردن آن در کنار دریا را مطرح میکنند؛ در حالیکه صنعت فولاد باید محل اقامه قسط باشد. نکته حائز اهمیت، برخی تفکرات غلط در این حوزه دردسرساز شده؛ این در حالی است که چنانچه تفکر بنگاهی به صنعت فولاد نداشته و ملی به آن نگاه کنیم، به طور قطع صنعت فولاد را عامل توسعه خواهیم دانست؛ بنابراین ملت به دولت یارانه خواهد داد. در این میان اگر بخواهیم نقش فولاد مبارکه را در خلق دستاوردهایی برای اقتصاد و صنعت کشور مرور کنیم، باید به این نکته اشاره کنیم که فولاد مبارکه اکنون تحت تاثیر نقشی که در اقتصاد کشور ایفا کرده، ۷۰ درصد صنعت فولاد کشور خودکفا شده است؛ ضمن اینکه تمام تکنولوژیهای موجود دنیا در صنعت فولاد وجود دارد و پیشرفت این صنعت، بسیار مهم است.
بنابراین وقتی که بر صنعت فولاد مسلط شدیم، به این معنا است که به تمامی تکنولوژیهای دنیا دسترسی خواهیم داشت. نکته اصلی این است که باید رابطهای بین صنعت و دانشگاه ایجاد شود که علم تبدیل به تکنولوژی شده و در کنار هر مجموعه صنعتی بتوان مرکز تحقیقاتی ایجاد کرد تا در قالب آن بتوان تکنولوژی را دارای کاربرد صنعتی کرد. این فرآیند را باید شکل داده و به شدت پشتیبانی کرد. اکنون شرکتهای دانشبنیان کار آزمایشگاهی انجام میدهند؛ اما سازنده نیستند و باید در کنار سازندگان کشور در صنایع مختلف از جمله فولاد قرار گیرند تا علم آنها تبدیل به تکنولوژی شده و این تکنولوژی وارد صنعت شود؛ اما هنوز زنجیره پیوستهای در این رابطه وجود ندارد. محتوای حماسه تعریفشده در فولاد مبارکه متاسفانه در حال تغییر است در حالیکه این سیستم، نمود اجرای گام دوم انقلاب است؛ این در حالی است که برخی دستگاهها همچون وزارت صمت، با اجرای دستورالعملهای قیمتگذاری فولاد، محتوای کاری فولاد مبارکه و ماموریتهای آن را دستخوش تغییر کرده و این خطر بزرگی است. نکته حائز اهمیت آن است که فولاد مبارکه قابلیت تولید بالای ۳۰۰ نوع محصول را دارد؛ اما اکنون سیاستها منجر به تولید تنها ۵ نوع محصول شده است که این امر، حاصل دخالتهای دستوری و نرخگذاری در صنعت فولاد است. نکته حائز اهمیت نوع نگرش به «سختافزار»، «مغزافزار» و «نرمافزار» در هر صنعتی از جمله فولاد مبارکه است؛ به نحوی که این سه گام در کنار هم است که هدف آن صنعت را تعقیب میکند و اگر هر یک از این موارد تحتالشعاع قرار گیرد، هدف سازمان محقق نخواهد شد و محصول تولیدشده نیز کارآمد نخواهد شد؛ همینطور که اگر محصولی در فولاد مبارکه دچار مشکل شود، این سه فاز به دقت مجدد کنترل خواهد شد.