«دنیایاقتصاد» بررسی میکند
معمای رکود موزهگردی
رضا دبیرینژاد در گفت و گو با «دنیای اقتصاد» با اشاره به اینکه درباره نسبت موزه و مخاطب باید میان انواع و اقسام موزهها تفکیک قائل شد، میگوید: برخی موزهها عمومی هستند، این موزهها مخاطب عام دارند و برای آنها تعداد بازدیدکنندهها اهمیت دارد. در مقابل موزههای تخصصی داریم که برای مخاطب خاص جذاب هستند.
این کارشناس موزه با بیان اینکه تخصصی بودن موزه به این معنا نیست که مخاطب برای آنها اهمیتی ندارد، اضافه میکند: زمانی که از یک موزه دانشگاهی و... صحبت میکنیم مخاطب آن تنها اقشاری از جامعه هستند و همین موضوع باعث میشود نسبت به موزههای عام بازیدکنندگان آنها محدودتر باشد. در عین حال این گروه از موزهها هم در تلاش هستند که مخاطبان ویژه خود را جلب کنند.
دبیری نژاد می گوید: در دنیا جلب مخاطب با توجه به نوع آثار، مساله جدی در موزهها به حساب میآید. بیشتر گردشگران و علاقهمندان به موزهگردی دنبال آثار پرنقش و نگار هستند و برایشان دیدن آثاری که فهمشان نیاز به اطلاعات تخصصی دارد جذابیت ایجاد نمیکند. به عنوان مثال موزههای سکه با چالش جدی در موضوع مخاطب مواجهند. سکهها اغلب ابعاد کوچکی دارند و دادههای آنها تخصصی است، بنابراین برای فهم آنها مخاطب نیاز به اطلاعات تخصصی دارد یا یافتههای باستانشناسی که جنبه تخصصی دارند برای عموم مردم جذاب نیستند، هر چند که موزهها در دنیا تلاش میکنند برای جذب مخاطبان هم برنامههایی داشته باشند. به گفته این کارشناس، فراگیر و عام شدن یک موزه و جلب بیشتر مخاطبان البته تنها به داشتن جذابیت و تنوع خلاصه نمیشود بلکه آنچه موزه را با سیل مخاطب مواجه میکند داشتن اشیای برند است. او میافزاید: زمانی که از اشیا و آثار برند صحبت میکنیم منظورمان آثاری است که به نماد و نشانه یک فرهنگ و تمدن بدل شدهاند و دیدن آنها مخاطب را شگفتزده میکند. دبیرینژاد میگوید: موزههای ما به لحاظ چینش آثار و نمایش، چیزی از موزههای بزرگ دنیا کم ندارند، به این معنا که همان شیوههایی که در موزههای هنر و تاریخ و باستانشناسی دنیا می بینید در موزههای ایران هم رعایت شده است اما آنچه درباره موزههای ایران اتفاق نیفتاده برندسازی آثار برای مخاطبان است.
او اضافه میکند: وقتی از برندسازی صحبت میکنیم، منظور برجسته سازی آثار بر اساس الگو و ساختاری است که سایر موزهها انجام دادهاند و این موضوع لزوما با تبلیغ یکسان نیست، اینکه ما بگوییم فلان اثر یا آثار قدیمی را در موزه داریم، برندسازی اتفاق نمیافتد بلکه این موضوع، شیوههای خاص خود را دارد.
از نظر این کارشناس، نمیتوان بار برندسازی را تنها به دوش موزهها انداخت، او در این زمینه توضیح میدهد: باید نهادها و ارگانهای مختلف در تعامل با هم، باعث جذب مخاطب به موزهها شوند. به عنوان مثال شهرداریها و رسانهها و ... موزهها را با هویت شهروندان گره زده و آن را به عنوان یک ظرفیت اجتماعی و فرهنگی و فرصت گردشگری تلقی کنند. به این ترتیب همانقدر که آثار شاخص موجود در موزهها اهمیت دارد، شبکه های اجتماعی، رسانهها، افراد، نهادها و ... هم اهمیت پیدا می کند که فعالیت هماهنگ همه آنها با هم سبب میشود که جمع بزرگی از مخاطبان جذب موزهها شده و آنها در بالاترین سطح ارتباطی و تعداد بازدیدکننده قرار گیرند.
دبیری نژاد در همین رابطه ضعف بازدیدکننده برای موزههای ایران را چندوجهی می داند و می گوید: ما نمیتوانیم تنها یک موزه یا مجموعه موزهها را در این امر مقصر بدانیم، به نظر می رسد سایر نهادها و بخش ها نیز احساس نمیکنند که موزه یک فرصت است. متاسفانه در ایران درباره موزهها به تبلیغات کلی بسنده کرده ایم و آنچه در رسانه ها و ... می بینیم در این خلاصه می شود که فلان موزه مهم است و چه تعدادی از اشیا و آثار تاریخی را در خود دارد. ما در ایران نیاز داریم به جای تبلیغات کلی، روی آثار شاخص مانور دهیم. به عنوان مثال در موزه فرش، رضا عباسی، ملی و ... چند اثر شاخص را انتخاب و درباره آنها محتوا تولید کنیم تا مخاطبان برای دیدن این آثار به موزه مراجعه و در کنار آن سایر بخش ها را هم بازدید کنند.
او می افزاید: شناخت مخاطب و تولید محتوا برای آنها نیز اهمیت دارد. در ایران عمده مخاطبان موزه گردشگران داخلی هستند، ما باید سلیقه مخاطبان را بشناسیم و برای هر کدام بستههای محتوایی متفاوت داشته باشیم. به عنوان مثال هر قشر سنی، قوم و ... ارزشهای خاص خود را دارد اما متاسفانه ما در تبلیغ خیلی کلی و یکنواخت عمل میکنیم. به گفته این کارشناس موزه، شعار و کلیگویی نمیتواند در افزایش بازدیدکنندگان موزه اثری داشته باشد. او میگوید: متاسفانه زمانی که تخصصهایی مانند بازاریابی و مدیریت مخاطب موزه را به رسمیت نمیشناسیم در این زمینه پیشرفت نمیکنیم. در ایران اغلب تخصصهای مرتبط با موزه را مرمتگر، راوی یا راهنمای موزه میدانند و برای بخش ارتباطی و کنشگری با مردم برنامهریزی خاصی ندارند. او اضافه میکند: در دنیا برای موضوعات برنامهریزی میشود اما در ایران گفتههای موزهداران و متخصصان موزه که بر اساس تجربههایشان مطرح میشوند را جدی نمیگیرند. متاسفانه آنقدر این موضوعات تکرار شده که اهمیت خود را نزد مسوولان از دست دادهاند.
دبیری نژاد می گوید: برای افزایش مخاطب و علاقهمند کردن گروههای بیشتری از مردم، نیازمند برنامه بلندمدت همه جانبهنگر هستیم و اینکه مخاطبان خود را شناسایی و برای هر کدام محتوای خاصی داشته باشیم، در غیر این صورت شرایط فعلی ادامه یافته و موزههای ایران با وجود آثار شاخص خود بدون بازدیدکننده یا با بازدیدکننده اندک باقی خواهند ماند.