فغان از این کلیشههای تکراری
گرفتاران گذشته
سوژه، طرح دوباره و پررنگ یک اسم است؛ ریکاردو ساپینتو. طی دو، سه روز گذشته اسم این مربی پرتغالی که در لیگ بیستویکم هدایت استقلال را بر عهده داشت زیاد حول و حوش این باشگاه تکرار شد و حالا پرسش این است که اساسا این همه میل به تکرار و تکرار و تکرار، از کجا در وجود ما شکل میگیرد؟
ریکاردو ساپینتو که حالا اسمش به عنوان یکی از گزینههای هدایت استقلال مطرح شده و البته گویا مجوز لازم را از نهادهای بالاتر به دست نیاورده، دو فصل پیش سرمربی آبیها بود. ساپینتو در این دوره، مسابقات لیگ را با قرار گرفتن در رده دوم به پایان برد و در فینال جام حذفی هم برابر پرسپولیس شکست خورد تا وداعی تلخ با ایران داشته باشد. موضوع اما فقط مساله فنی نیست که این اتفاقا جزو قابل دفاعترین ابعاد حضور ساپینتو در ایران محسوب میشود. او از نظر رفتاری، بسیار غیراستاندارد و پرحاشیه بود، بارها استقلال را به دردسر انداخت و اصلا در حالی از فوتبال کشورمان رفت که یک محرومیت ۴ ماهه برایش بریده بودند. هر زمان هم قرار باشد ساپینتو برگردد، این محرومیت برای او اعمال خواهد شد. به علاوه بعد از خروج این مربی از ایران، مدیران وقت باشگاه به افشاگری در مورد عادات و خلقیات منفی او پرداختند که در زمان خودش خیلی سر و صدا کرد.
موضوع فقط ساپینتو نیست. در همین استقلال هنوز خیلیها منتظرند پیشنهاد سرمربیگری به آندرا استراماچونی ارائه شود. اصلا هم کاری ندارند که این مربی ایتالیایی به چه شکل حیرتانگیز و غیرمسوولانهای، شب بازی تیمش از ایران رفت و بابت نیمفصل کار، پول دو فصل را گرفت. از استقلال جدا شویم. در پرسپولیس هم همین شرایط وجود دارد. وقتی یحیی گلمحمدی بین دو نیمفصل لیگ قبلی جدا شد، ذکر اول و آخر هواداران این تیم بازگشت برانکو بود؛ آنقدر وسیع و چشمگیر که باشگاه در چند نوبت با مربی کروات مذاکره کرد و پاسخ منفی شنید. برانکو البته کارهای بزرگی برای پرسپولیس کرده، اما واقعا از نظر سنی با ۱۰ سال پیش فرق دارد و همان زمان هم روزهای شاد و موفقی را در عمان پشت سر نمیگذاشت؛ کما اینکه بعدتر هم با حضور در چین موفق نشده تجربه خوشایندی داشته باشد.
مساله شاید به ذهن ما برمیگردد که در «گذشته» گرفتار است و از آزمودن تجربههای نو واهمه دارد. همین ذهنیت است که کارلوس کیروش را بعد از هویدا شدن کامل افولش در ایران و نیز تجارب ناموفق این مربی در کلمبیا و مصر، دوباره به تیم ملی برمیگرداند و آن عملکرد سیاه را در جامجهانی به جا میگذارد. همین ذهنیت است که وقتی پرسپولیس سرمربی ندارد، دنبال برانکو میگردد، غافل از اینکه شاید اگر به اوسمار ویرا ۴۸ ساله فرصت بدهی، او هم تیم جذابی بسازد و جایزهاش را با قهرمانی بگیرد. گاهی باید این پیلهها را شکست، هرچند برای تفکر گذشتهگرای ما مقداری دشوار باشد.