گنجشک را جای قناری میفروشند
فقط به چشمهایت اعتماد کن!
در حالی که خداداد افشاریان، رئیس سابق کمیته داوران در بازداشت به سر میبرد، روز گذشته برخی رسانهها از بازداشت سهیل مهدی، مسوول پیشین برگزاری مسابقات سازمان لیگ خبر دادند. شایعات درست و غلط دیگری نیز در مورد سایر متهمان این پرونده وجود دارد؛ از دو مجری تلویزیونی تا یک مقام قضایی و یک مربی لیگ برتری. طبیعتا منتظر انتشار اخبار رسمی خواهیم ماند تا آن را بازتاب بدهیم.
سوژه این مطلب اما چیز دیگری است؛ درگیر شدن رسانهها در این فساد. آنطور که مقامات رسمی قضایی اعلام کردهاند، پای سردبیران سابق و فعلی دو سایت ورزشی هم به پرونده فساد در فوتبال باز شده است. اینکه اینها چه کسانی هستند و چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد یک بحث دیگر است، اما چیزی که میخواهیم اینجا به آن بپردازیم خدماتی است که برخی رسانهها در تمام این سالها در قبال درآمدهای نامشروع به اهالی فوتبال ارائه دادهاند. یک دهه پیش هم یک موج برخورد و بازداشت با برخی خبرنگاران ورزشی راه افتاد؛ کسانی که بعضا به باشگاهها مربی و بازیکن میدادند، سود مالی میبردند و همزمان در رسانههای خود به ستایشهای اغراقآمیز از این افراد مشغول میشدند. به عنوان مثال یک بازیکن گمنام، ناگهان در این رسانهها چندین مشتری متمول و گردنکلفت پیدا میکرد و کلی سرش دعوا میشد. آخرش هم قیمت او حسابی بالا میرفت و راهی یکی از این تیمهای مهم و پرهوادار میشد، اما تازه بعد از به میدان رفتن او بود که همه میفهمیدند هنر چندانی در چنته ندارد و به اصطلاح پادشاه لخت است!
بدون تعارف خیلی از بازیکنان و مربیانی که با موج ستایشهای ساختگی و اغراقآمیز در برخی رسانههای ورزشی حمایت میشوند، مشمول همین قاعده هستند. مسلما منظورمان یک یا دو تحلیل اشتباه نیست، چرا که چنین اتفاقی ممکن است برای همه رخ بدهد؛ منظورمان ساختن موج و پروپاگاندا است. ناگهان طرف را در حد مارادونا یا کاپلو بالا میبرند و برایش سر و صدا راه میاندازند، در حالی که واقعا وزنش این نیست. اینها شبهه دارد و هواداران جدیتر فوتبال میدانند پشت پردههایش چیست. امروز چند چهره رسانهای با اتهام زد و بند، دلالی و بزرگنمایی ارزش مربیان و بازیکنان زیر تیغ هستند، اما حقیقتا پرونده این قبیل پرزنت شدنها خیلی سنگینتر و قطورتر از این حرفهاست.
در این میان شاید تنها کاری که از دست هواداران برمیآید این باشد که این رنگ و لعابها را کنار بزنند و به شکلی واقعیتر کیفیت کار مربیان، بازیکنان یا حتی مدیران را بررسی کنند. نباید فریب تیترهای گلدرشت و اغراقآمیز را خورد. میشود فارغ از هیاهوی تبلیغاتی و رسانهای، واقعا به این توجه کرد که تاثیر فلان فوتبالیست در زمین چیست؛ اگر خوب باشد که ستایشها حق اوست، اما اگر خوب نیست و فقط به زور رسانهها روی بورس مانده، آنگاه لابد پشت پرده ماجرایی وجود دارد. هوش و سختگیری مخاطب دستکم میتواند بازار این کاسبکاران را کساد کند؛ خیانتکاران به ذات و مفهوم رسانه که گنجشک را رنگ میکنند و جای قناری میفروشند.