فرصتی برای گفت‌وگوی دو نسل

در ابتدای نشست، عباس یاری، منتقد مطرح، با اشاره به بغض ناشی از دیدن اثر و فقدان داریوش مهرجویی گفت: «خیلی سخت است که آدم جایی باشد که وقتی تیتراژ فیلم شروع می‌شود، ببیند خالقان یک اثر دیگر در میان ما نیستند. یادم می‌آید زمانی قرار بود مهرجویی جایزه سپاس را در بخش اقتباس برای ساخت «سارا» دریافت کند؛ البته او قبول نداشت اسم این اقتباس است، در سخنانی گفت که فکر می‌کنم الان ایبسن هم اینجاست و خوشحال است که فیلمی براساس آنچه او نوشته، ساخته شده است.

من هم فکر می‌کنم داریوش مهرجویی، امین تارخ، ژیلا مهرجویی و خسرو شکیبایی الان اینجا هستند و خوشحالم که شما هم بار دیگر با آنها بغض کردید و به یاد آوردید که چه آثاری و چه طرز فکرهایی همانند تلنگری یادمان می‌اندازد که چگونه باید در این شرایط از زندگی مان محافظت کنیم.»

این منتقد سینما درباره میزان همذات‌پنداری خودش با شخصیت سارا تصریح کرد: «برحسب تصادف، کسی برای صحبت راجع به «سارا» انتخاب شده است و من اینطور فکر می‌کنم که من خودِ سارا هستم.

سارایی که با عشق، خانه‌ای را می‌سازد، با سکوتش آن خانه را حفظ می‌کند و وقتی می‌بیند شرایطی هست که دارد خودش را ویران می‌کند، از آن‌ خانه می‌رود. از آن خانه می‌رود که بگوید هستم. واقعیت اینکه من تمام فیلم را با بغض دیدم‌ چون من همان «سارا» هستم که بعد ۴۲ سال، خانه خودم را ترک کردم.»

عباس یاری با پایان بخش اول سخنانش، از حضار خواست به احترام داریوش مهرجویی، امین تارخ، ژیلا مهرجویی و خسرو شکیبایی یک دقیقه بایستند و ایستاده آنها را تشویق کنند.

مهرزاد دانش، دیگر منتقد این نشست، اهتمام برای اکران فیلم‌های مرمت‌شده و جریان‌ساز تاریخ سینمای ایران را فرصتی جذاب برای ایجاد گفت‌وگو بین دو نسل مختلف از جامعه دانست و گفت: «اکران فیلم‌های مرمت‌شده و جریان‌ساز تاریخ سینمای ایران برای ما که این فیلم‌ها را در زمان خودشان دیده‌ایم، یک تجدید خاطره، بازبینی مجدد و مجالی برای کشفیات تازه است.

از نظر من، مهم‌ترین مزیت این نوع اکران‌ها آشنایی نسل جوان‌تر کشور با این آثار است چون دسترسی به این فیلم‌ها یا دشوار است یا انگیزه‌ای برای جست‌وجوی آن در اینترنت، دانلود آن و تماشایش با کیفیتی نه‌چندان مطلوب وجود نداشته باشد. در نتیجه این نوع اکران‌ها علاوه بر حفظ میراث فرهنگی کشور، باعث می‌شود نسل جوان هم با این گنجینه‌ها بیشتر آشنا شوند.

چه بسا که با رشد فکری نسل جدید و افزایش آگاهی‌شان نسبت به نسل ما بتوانند در این‌گنجینه‌ها به کشف و شهود بهتری نسبت به نسل قبل دست یابند. خیلی خوشحالم که در این‌جمع، دوستان جوان‌تری را هم می‌بینم که در زمان اکران فیلم، یا بچه بودند یا به دنیا نیامده بودند که این فیلم را ببینند و الآن اینجا فرصت برای آنها فراهم شده است. از نظر من، این گفت‌وگوی بین دو نسل جذاب است.»

این منتقد سینما درباره مقوله اقتباس در کارنامه سینمایی داریوش مهرجویی عنوان کرد: «سارا اقتباسی از نمایش‌نامه «خانه عروسک» اثر هنریک ایبسن است و این اقتباس، چیز جدیدی در سینمای مهرجویی نیست. تقریبا می‌توان گفت‌ به جز چند فیلم که فیلم‌نامه اورجینال داشتند، اکثر فیلم‌های مهرجویی براساس اقتباس ساخته شده‌اند و این دایره اقتباس چنان گسترده است که هم آثار دراماتیک شامل نمایش‌نامه‌ها و رمان‌ها و هم آثار غیرداستانی مثل «ترس و لرز» کی یر کگور را در بر می‌گرفته است.

همچنین از نویسنده‌های خارجی و ایرانی. نویسندگان آثار روشنفکرانه و نویسندگان آثار عامه‌پسند و این گستره آثاری که مهرجویی از آنها اقتباس می‌کرد، محدود به طیف خاصی نبود .مهم‌ترین ویژگی اقتباس‌ها در سینمای مهرجویی این است که فقط یک بازآفرینی نیست، زیرا مهرجویی افزونه‌ای به متن اصلی برای مخاطبان به ارمغان می‌آورد.»

او افزود: «برای همین، در «دایره مینا» که براساس «آشغال‌دونی» غلامحسین ساعدی ساخته شده است، علاوه بر اینکه فضای اجتماعی آن داستان را حفظ می‌کند، می‌بینیم فقط بحث فضای اجتماعی دهه ۵۰ هجری شمسی و انسان ایرانی نیست و درون‌مایه فلسفی در بطن اثر به چشم می‌خورد. در فیلم «سارا» هم یک بومی‌سازی از یک خانواده بورژوای نروژی در قرن ۱۸ میلادی صورت گرفته است و آنها تبدیل به زن و شوهر جوانی در دهه ۷۰ هجری شمسی در تهران شده‌اند.

علاوه بر اینها مهرجویی تلاش کرده حال‌و‌هوایی را که در آن دهه بر ایران حاکم بوده، به شکل مستتر در درون اثر گسترش بدهد و آن را به اثری از داریوش مهرجویی تبدیل کند نه اینکه فقط اقتباسی از نمایش‌نامه هنریک ایبسن باشد. این ویژگی بود که مهرجویی در همه آثار اقتباسی‌اش داشته است.»