تداوم موج ابد و یک روز
نگاهی به فیلم «علفزار» ساخته کاظم دانشی
اتفاقا از جمله فیلمهایی است که بازیگران مکمل آن هم شانس کاندیدا شدن و مطرح شدن دارند. فیلمنامه آن نیز، از بزنگاههای داستانی کافی و مقبولی برخورداراست و سکانسهایی اوج برنده و تا حدودی مبتنی برتعلیق هم دارد که ذهن مخاطب را در پیگیری قصه پویا نگه میدارد. با این وجود، علفزار بهسان خیلی از فیلمهای امسال جشنواره در دام توجه مبتنی بر سفارش اجتماعی افتاده است. به عنوان مثال در کنار داستان اصلی و همچنین چالش ذهنی بازپرسی که دراین پرونده تحت فشار قرار گرفته است و... داستانی فرعی زن و مردی معتاد را هم روایت میکند که قصد دارند از بازپرس دستوری برای صدور شناسنامه برای دختر ۱۰ ساله ناخواستهشان بگیرند و...
ذکر نکتهای دیگر درارتباط با این فیلم دراینجا ضروری به نظر میآید؛ اینکه فیلم «علفزار» و همینطور فیلم «ملاقات خصوصی» به گمان نگارنده تابع موجی است که بعد ازساخت فیلم موفق و خوب «ابد و یک روز»ساخته «سعید روستایی» و همچنین فیلم «شنای پروانه» ساخته «محمد کارت» در سینمای ایران به راه افتاده است که هومن سیدی هم با مغزهای کوچک زنگ زدهاش این موج را استارت زد. فیلمهایی بدیع که مبتنی بر فضاهای پرآسیب و معضل جنوب شهری با آدمهایی خاص هستند و درآنها قمهکشی و لاتبازی و اعتیاد و دیگر آسیبهای اجتماعی موج میزند و هیچ شکی هم درخلاقیت و بدیع و بکر بودن و اصالت و تقلیدناپذیری این فیلمها نیست چرا که «ابد و یک روز» خود فیلمی پیشرو و جریانساز بود، نه تابع جریانی ازقبل پدیدآمده.
فضا و اتمسفر شنای پروانه هم ریشه درمستندهای خود محمد کارت دارد و در روندی خلاق شکل گرفته است اما بقیه تابع این جو شدهاند. با این وجود، سینمای ایران سالهاست که دچارآفت دنبالهروی شده و همین که فیلمی موفق از آب درمیآید، دیگران به تقلید و دنباله روی از مضمون آن به موضوعات و مضامینی مشابه میپردازند هرچند که ممکن است ازلحاظ درونمایه و موضوع متفاوت باشند اما از مؤلفههای موجود درآن فیلمها تقلید میکنند که این امری ناپسند و آسیبزننده و خلاقیتکش است. مثل همان موج فیلمهای جشنواره پسندی که در دهههای ۷۰ و ۸۰ بعد از موفقیت فیلمسازانی چون کیارستمی و... شکل گرفت ولی اکنون کمرنگ شده است. فیلمهایی که بیش از آنکه مبتنی برخلاقیتها، ظرافتهای هنری و سینمایی باشند، سوار بر موضوعشان بودند!