صنعت خودرو؛ از روابط سلسله‌مراتبی تا طراحی ماژول: خودرو سیستمی بسیار پیچیده است که از بیش از ۱۵‌هزار قطعه مختلف تشکیل شده است و این اجزا‌‌‌ غالبا خاص هستند و جایگزین کردن آنها دشوار است. صنعت خودرو به دلیل درجه‌‌‌ بالای پیچیدگی تولید به‌شدت مستعد ادغام عمودی و در نتیجه ‌‌‌ایجاد رابطه‌‌ سلسله‌مراتبی در زنجیره‌‌‌ ارزش جهانی است. با وجود این، تحول در طراحی صنعتی، موجب افزایش استفاده از ماژول‌ها در صنعت خودرو شده است. در حال حاضر، طراحی ماژول در مقیاس وسیع در بخش خودروسازی دو دهه قدمت دارد. به عنوان مثال، شرکت نیسان در سال ۲۰۱۳، طرحی به نام «خانواده‌‌‌ ماژول مشترک» را در خطوط تولید چند مدل اصلی خود، معرفی کرد که هدف این طرح، پیکربندی مجدد سیستم تولید برای کاهش هزینه‌‌‌ها و همچنین حفظ تنوع محصولات بود. در واقع با این ابتکار، نسبت قطعات استانداردشده که بین مدل‌‌‌های مختلف قابل اشتراک‌گذاری بود، افزایش یافت و در عین حال از طریق خریدهای عمده‌‌‌ نهاده‌‌‌های مشترک، از هزینه‌‌‌ها کاسته شد. پیاده‌سازی ماژول، فرصت‌‌‌های جدیدی را برای بنگاه‌های کشورهای در حال توسعه ایجاد کرده است؛ چراکه با استفاده از این ابزار، تولید محصولات پیچیده، ساده‌ می‌شود و این امر از طریق کاهش بخش‌‌‌های دانش‌بنیان تولید (مانند هماهنگ‌‌‌سازی قطعات خودرو) و کاهش قابل ملاحظه‌‌‌ موانع تکنولوژیکی برای ورود به بازار اتفاق می‌افتد. به طور مثال، شرکت هوافضای «شنیانگ‌میتسوبیشی‌موتورز» چین، برای فروش موتور، گیربکس، و سایر اجزای سیستم اصلی به تولیدکنندگان داخلی خودرو در این کشور، با تامین‌‌‌کننده‌‌‌ آمریکایی قطعات خودرو به نام دلفی، تجارتی مشترک راه‌‌‌اندازی کرد. موتورها و سیستم‌‌‌ گیربکس معمولا در داخل چین تولید می‌‌‌شدند. با وجود فناوری دیجیتال، این امکان فراهم شد که با کمک واحدهای کنترل الکترونیک، قطعات خودرو را با مشخصات مدل‌‌‌های خودرو منطبق با نیاز مشتری، از قبل تطبیق دهند. بنابراین، تولیدکنندگان چینی توانستند بدون نیاز به توسعه‌‌‌ فناوری پیچیده‌‌‌ داخلی، وارد بازار خودروهای ارزان‌قیمت شوند. شرکت‌هایی مانند چری، BYD و جیلی، توانستند خودروهایی ارزان و کوچکی تولید کنند و نیازهای کسانی را که برای اولین بار خودرو خریداری می‌کنند، برآورده سازند. بین سال‌های ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰، شرکت‌های داخلی سهم خود را در بازار خودروهای چینی تا ۹/ ۳۱‌درصد افزایش دادند. واضح است که موانع کمتر در ورود به بازار که از طریق گشایش دسترسی به فناوری پلتفرم ایجاد شده، فقط بخشی از دلایل افزایش چشمگیر سهم بازار بوده است؛ ساختار بازار و رقابت، مالکیت و نحوه‌‌‌ ورود شرکت‌های خارجی نیز در تعیین زمینه نوآوری و ارتقا بسیار مهم هستند.  تغییر تدریجی زنجیره‌‌‌ ارزش صنعت خودرو از نوع سلسله‌مراتبی به نوع ماژولار، با افزایش توانمندی خودروسازها به کدگذاری مبادلات همراه بود. کدگذاری مبادلات به شرکت‌ها امکان داده است تا وظایف (طراحی، ساخت، مونتاژ و بازاریابی) را تفکیک کنند و رقابت، همان‌طور که به طور سنتی در نظریه‌‌‌های کلاسیک انتظار می‌رود، به جای اینکه در سطح کل صنعت صورت گیرد، در بخش‌‌‌های خاصی از تولید اتفاق بیفتد. در نتیجه، صنعت خودرو از سیستم تولید عمودی یکپارچه به سیستمی تغییر یافت که در آن زنجیره‌‌‌های ارزش در محیطی بازتر عمل می‌کنند؛ این امر موجب افزایش فرصت‌‌‌ها برای شرکت‌های نوظهور در کشورهای در حال توسعه می‌شود.

صنعت تجهیزات الکترونیک؛ از طراحی ماژول تا ظهور پلتفرم‌‌‌ها و رهبران پلتفرم: صنعت تجهیزات الکترونیک، طیف وسیعی از محصولات، از رایانه‌‌‌های شخصی گرفته تا دستگاه‌‌‌های ارتباطی سیار را پوشش می‌دهد. معمولا زنجیره‌‌‌های تامین این صنعت، به صورت خطوط عرضه‌‌ طولانی مشخص می‌شود که خریداران جهانی را با تولید‌‌‌کنندگان و مونتاژکنندگان سخت‌‌‌افزارهای الکترونیک پیوند می‌دهد. خریداران جهانی، تولیدکنندگان محصولات نهایی (مانند اپل، هیولت‌پاکارد، NEC، سامسونگ و ال‌جی) هستند که شبکه‌‌‌های تولید جهانی خود را سازمان‌دهی و اداره می‌کنند و مایلند در دسته‌‌‌های دانش سنتی جای بگیرند. تامین‌‌‌کنندگان تمایل دارند فعالیت خود را در سطح ملی، منطقه‌‌‌ای و جهانی گسترش دهند. خطوط عرضه‌‌‌ طولانی نتیجه‌‌‌ قطع ارتباط نوآوری، طراحی، مهندسی سنگین (ساخت قطعات و ماشین‌‌‌آلات بزرگ) و استانداردسازی از تولید و مونتاژ است (الگوی زنجیره‌‌‌ ارزش جهانی رایج در صنایع دانش‌بنیان). این روند، همراه با استانداردسازی بسیاری از فرآیندهای فناوری اطلاعات و ارتباطات، به نوع ماژولار روابط قدرت برای زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی تجهیزات منجر شده است. با شروع هزاره‌‌‌ جدید، پلتفرم‌‌‌ها و رهبران پلتفرم، به‌عنوان بازیگران جدید حاکم بر زنجیره‌‌‌ ارزش جهانی تجهیزات الکترونیک، ظهور پیدا کردند. پلتفرم، مجموعه‌‌‌ای از اجزا، ماژول‌‌‌ها یا قطعاتی است که از طریق محدود کردن پیوندها بین اجزای دیگر، می‌‌‌تواند رشته‌‌‌ای از محصولات فرعی را به طور موثر تولید و روانه‌‌‌ بازار کند. رهبر پلتفرم شرکتی است که ماژول‌‌‌های اصلی فناوری را تحت کنترل دارد و بر عملکرد و کارکردهای محصول نهایی نظارت می‌کند. چنین شرکت‌هایی هنوز اغلب از کشورهای ثروتمند هستند. با این حال، طی سال‌ها، رهبران پلتفرم نیز از کشورهای در حال توسعه ظهور کرده‌‌‌اند. به‌خصوص ظهور شرکت مدیاتک به عنوان یکی از پنج بازیگر جهانی حکمفرما در عرصه‌‌‌ نرم‌‌‌افزارهای کاربردی پردازنده‌‌‌های تلفن همراه و تسلط آن بر بازار تلفن همراه چین، قابل‌توجه است. ظهور پلتفرم‌‌‌ها به طور قابل ملاحظه‌‌‌ای موجب بی‌‌‌ثباتی زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی سنتی تجهیزات الکترونیک شده است. صنعت تلفن همراه در چین، قابلیت اخلال توسط پلتفرم‌‌‌ها را به‌خوبی نشان می‌دهد. از طریق یکپارچه‌‌‌سازی بیشتر قابلیت‌‌‌های تلفن‌‌‌های همراه، راهکارهای پلتفرم‌‌‌ها (بعضی اوقات از آنها به عنوان «طرح‌‌‌های مرجع» یاد می‌شود) هزینه و زمان موردنیاز تولیدکنندگان برای طراحی تلفن‌‌‌های همراه با قیمت پایین را کاهش داده‌‌‌اند. این موضوع به برندهای چینی، به‌خصوص تولیدکنندگان محصولات کپی‌شده، اجازه داده است تا به‌‌‌رغم تجربه و تخصص پایین در جنبه‌‌‌های اصلی فناوری تلفن‌‌‌های همراه، سهم قابل ملاحظه‌‌‌ای از بازار را بگیرند.

سهم این برندها از کمتر از ۵‌درصد بازار داخلی تلفن همراه در سال ۱۹۹۹ تا بیش از ۵۰‌درصد تا سال ۲۰۰۳ رشد کرده است. مدل تجاری آنها شامل خدمت‌‌‌رسانی به بازارهای داخلی گوشی‌های ارزان است که قادر بودند آنها را با استفاده از فناوری دیجیتال پلتفرم‌‌‌ها با قیمت پایین تولید کنند. در مورد صنعت تلفن‌‌‌های همراه چین، استراتژی بازاریابی شرکت مدیاتک، قابل‌توجه است. این شرکت در کنار تولید و فروش ریزتراشه، یک نقشه‌‌‌ فنی مونتاژ برای ترمینال‌‌‌های تلفن همراه به صورت بسته‌‌‌بندی ارائه داد. نقشه‌‌‌ فنی، یک راهنمای استفاده‌‌‌ جامع برای تولید تلفن‌‌‌های همراه شامل ریزتراشه‌‌‌ها را فراهم می‌‌‌کرد، با این حال مشخص شد که راهکار اصلی پلتفرم مدیاتک یک شمشیر دولبه است؛ در حالی که تولیدکنندگان داخلی با دانش و تجربه‌‌‌ محدود را قادر ساخت به بازار گوشی‌‌‌های موبایل وارد شوند، فناوری و مهارت کمی به تولیدکنندگان گوشی‌‌‌های ارزان‌قیمت منتقل شد. دو دلیل برای این موضوع وجود دارد؛ اول اینکه شرکت مدیاتک، به‌عنوان بخشی از استراتژی بازاریابی خود، تصمیم گرفت فقط حدود ۲۰‌درصد کدنویسی نرم‌‌‌افزار خود را آشکار کند و ۸۰‌درصد باقی‌مانده را مخفی نگاه دارد. این امر به آن معنی بود که کاربران زیست‌‌‌بوم پلتفرم آنها، مقید به تولید محصولاتی بودند که طراحی آنها به‌شدت به ویژگی‌‌‌های پلتفرم واسط وابسته بود. عامل دوم این بود که همان‌طور که قبلا بحث شد، این پلتفرم جمع کثیری از تولید‌‌‌کنندگان را برای ورود به بازار دعوت کرد. این امر علاوه بر شکاف بازار، رقابت شدید قیمت و حاشیه‌‌‌ سود پایین، موجب عرضه‌‌‌ بیش از اندازه‌‌‌ کالاهای مشابه برای آن دسته از تولیدکنندگانی شد که از پلتفرم استفاده می‌‌‌کردند. تحت این شرایط، تولیدکنندگان برای هزینه‌‌‌ کردن در زمینه‌‌‌ تحقیق و توسعه یا نوآوری که می‌‌‌توانست موجب بهبود شود، فضای بسیار محدودی داشتند. از آنجا که چین عرضه بیش از حد پایانه‌های تلفن همراه غیرمتمایز را تجربه کرد، زنجیره‌های ارزش این صنعت از نوع ماژولار به نوع بازار تغییر کرد و روابط قدرت زنجیره‌‌‌ ارزش جهانی صنعت را نیز تحت‌تاثیر قرار داد.

نکات سیاستگذاری

معماری محصول از طریق طراحی ماژول، نقطه ورود جدیدی برای بنگاه‌‌‌های کوچک‌مقیاس در کشورهای در حال توسعه به زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی ایجاد کرده است. این نکته را نیز باید در نظر داشت که ورود به زنجیره‌‌‌ها به‌تنهایی به معنای ارتقای خودبه‌خود فناوری نیست. حرکت به سمت فعالیت‌های با ارزش‌افزوده بالاتر در زنجیره‌‌‌های ارزش پیشرفته به لحاظ فناوری، مستلزم تلاش‌‌‌های بیشتر و کامل‌تر بازیگران محلی است.

در آینده، پیشرفت در تولید به‌تنهایی با اتکا به نیروی کار غیرماهر امکان‌‌‌پذیر نخواهد بود و ارائه بسیاری از خدمات قابل تجارت مستلزم مهارت‌‌‌های پیچیده است، بنابراین توانمندسازی تولیدکنندگان محلی امری ضروری است. در این خصوص، توسعه روابط متقابل و مفید بین عرضه‌‌‌کنندگان فناوری اصلی خارجی و تولیدکنندگان محلی، اهمیت می‌یابد. بنگاه‌‌‌های محلی دسترسی بهتر و سریع‌تری به ورودی‌های فناوری دارند که قابلیت رقابتی بودن محصولات آنها را تقویت می‌کند و دارندگان فناوری اصلی از گسترش فروش خود در بازارهای بزرگ و در حال رشد، بهره می‌‌‌برند. توانایی دولت‌‌‌ها در کشورهای در حال توسعه برای کمک به چنین روابطی، به توانایی آنها برای اصلاح محیط سرمایه‌گذاری داخلی بستگی دارد، به شیوه‌‌‌ای که انتقال یا به اشتراک‌‌‌گذاری فناوری از سوی بنگاه‌‌‌های پیشرفته در درون رشته‌‌‌ای از زنجیره‌‌‌های تامین محلی را از لحاظ اقتصادی توجیه کرده و تسریع بخشد. اما توسل به سیاست‌‌‌های صنعتی برای تسریع در ایجاد زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی می‌‌‌تواند پیامدهای ناخواسته‌‌‌ای داشته باشد. برخی مشوق‌‌‌ها ممکن است شکل کمک‌‌‌های مالی روشن یا پنهان به خود بگیرد و به تنش‌‌‌های تجاری منجر شود. به‌واسطه قدرت چانه‌‌‌زنی ضعیف دولت‌‌‌ها در مقایسه با بنگاه‌‌‌های بزرگ پیشتاز در زمینه زنجیره ارزش جهانی نیز این خطر وجود دارد که این مشوق‌‌‌ها به انتقال رانت قابل‌توجه به بنگاه‌‌‌ها و کاهش ارزش اجتماعی حضور در زنجیره‌‌‌های ارزشی جهانی منجر شوند.

بعد مهم دیگر اصلاحات داخلی، توسعه ساختارهای حقوقی است. علاوه بر این، ایجاد محیط سرمایه‌گذاری جذاب، امری چندوجهی است. سیاستگذاران باید چند عامل داخلی از جمله توسعه زیرساخت‌های فیزیکی، سیاست‌‌‌های تجاری، سیاست‌‌‌های رقابتی، سطوح دستمزدها، پیشرفت تحصیلی کارگران و... را درنظر داشته باشند که ممکن است بر تصمیمات سرمایه‌گذاری بنگاه‌‌‌ها تاثیر بگذارند. در میان این موارد، توجه فزاینده‌‌‌ای به نقش نظام قانونی کشورها در تسهیل جریانات داخلی سرمایه، به‌ویژه در اقتصادهای در حال توسعه، صورت گرفته است.

در مجموع باید گفت، ورود صرف به صنایع جدید، موجب رشد و ارتقا در زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی نمی‌‌‌شود. تجربه اقتصاد چین و توسعه‌‌‌دهندگان اولیه نشان می‌دهد که توسعه از طریق زنجیره ارزش جهانی یک سفر طولانی چنددهه‌ای است که نیازمند انجام اصلاحات پایدار در طول زمان است. در حالی که ارتباطات بین‌المللی برای ورود به زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی حائز اهمیت است، در عین حال نقش حاکمیت و کیفیت حکمرانی دولت‌‌‌ها برای پیشرفت در این زمینه بسیار اهمیت دارد. در این خصوص لازم است دولت‌‌‌های محلی نظام حقوقی داخلی توسعه‌یافته‌‌‌ای را ارائه کرده و حاکمیت قانون و نهادهای با کیفیت بالا را تضمین کنند. نظارت و حکمرانی مناسب برای جذب بخش‌‌‌هایی از زنجیره‌‌‌های تامین جهانی که ارزش‌افزوده بالایی دارند، در جایی ‌‌‌که انتقال یا به اشتراک‌‌‌گذاری فناوری بین بنگاه‌‌‌های جهانی و تامین‌‌‌کنندگان محلی محکم‌‌‌تر و پایدارتر است، اهمیت حیاتی دارد.

سیاست صنعتی می‌‌‌تواند پیامدهای ناخواسته‌‌‌ای داشته باشد، بنابراین باید با دقت صورت پذیرد. سیاست‌‌‌های کمک به بنگاه‌‌‌های داخلی به‌منظور مستقل شدن به لحاظ فناوری که گاهی اوقات ممکن است به عنوان «ملی‌‌‌گرایی فناوری» مورد اشاره قرار گیرد، لزوما به نتایج مورد انتظار منجر نمی‌شود. شرکت‌های فناور قدرتمند جهانی، هم در کشورهای نوظهور و هم در کشورهای توسعه‌یافته، در محیط‌‌‌های «نوآوری باز» با تامین‌‌‌کنندگان جهانی و حتی با رقبایشان کار می‌کنند، بنابراین توصیه به سیاستگذارانی که به‌دنبال ارتقا به سمت مرزهای فناوری جهانی هستند، این است که به اقداماتی اولویت دهند که بنگاه‌‌‌ها را تشویق می‌کند شرکای کاملی در اکوسیستم‌های فناوری جهانی باشند، نه قهرمانان فناوری داخلی.  سرانجام، اتوماسیون به معنای خطر فوری بستن درهای صادرات محصولات کاربر از کشورهای درحال توسعه نیست؛ اما لازم است دولت‌‌‌ها استراتژی دیجیتالی جامعی ارائه کنند. اقتصاد‌‌‌های ما به‌طور فزاینده‌ای دیجیتالی شده‌اند که به‌معنای رشدی با سرعت بالا و تغییرات مخرب است. در آینده، اشتغال و سرمایه‌گذاری داده‌محور (اطلاعات‌محور) خواهد بود.

ارزش در اقتصاد مبتنی بر دانش، به‌واسطه داده‌‌‌ها و ایده‌‌‌های نوآورانه ایجاد می‌شود. در این فضا تجارت بین‌المللی افزایش پیدا خواهد کرد؛ اما این تجارت ممکن است از کالاهای فیزیکی فاصله بگیرد و به سمت داده‌‌‌ها هدایت شود. مهم‌تر اینکه زنجیره‌‌‌های ارزش جهانی با قدرت دیجیتالی زیاد و دانش‌‌‌محور که در حال ظهور هستند در آینده رواج بیشتری پیدا خواهند کرد. به علاوه، می‌‌‌توانند به گسترش بازارهای کسب‌وکارهای کوچک، فراتر از جغرافیای سنتی، کمک کنند.

درس‌هایی برای ایران

نقش فناوری در راهبردهای رقابتی جهانی به طور فزاینده‌ای در حال افزایش است. رشد فزاینده رقابت جهانی، کوتاه شدن چرخه عمر محصولات و توسعه کاربرد فناوری در تولیدات صنعتی موجب تغییر ساختار تولید به ‌‌‌سوی تولید مشارکتی شده است. ورود در زنجیره‌‌‌های ارزش منطقه‌‌‌ای و جهانی یکی از راه‌های ارتقای رقابت‌‌‌پذیری صنعتی در کشور مطابق با اسناد بالادستی ترسیم‌شده است. اکوسیستم فناوری و نوآوری ایران در سال‌های اخیر تحولات مهمی را تجربه کرده و دستاوردهای ارزنده‌ای داشته است. شرکت‌های دانش‌بنیان و استارت‌آپ‌های ایرانی به طور چشمگیری توان خود را در توسعه فناوری‌های پیشرفته همچون زیست‌فناوری، اطلاعات و ارتباطات و نانو ارتقا داده‌اند و در حال ورود به زنجیره ارزش شرکت‌های جهانی هستند. ورود به زنجیره‌های ارزش جهانی یک طرح بلندمدت است که نیازمند تعامل گسترده با اقتصادجهانی، برنامه‌ریزی و هماهنگی‌های منسجم و مستمر داخلی بین ذی‌نفعان بخش خصوصی و همچنین دولت و بخش خصوصی است. بنابراین برای حرکت اقتصاد ایران به سطوح بالاتر زنجیره‌های ارزش جهانی لازم است فضای کسب‌وکار و سیاست‌های اقتصادی کشور به سمتی حرکت کند که متضمن ثبات سیاسی و سیاستی، توسعه زیرساخت‌های خدماتی پشتیبان تولید، توسعه تجارت آزاد و رفع محدودیت‌های تجاری و دسترسی ارزان‌تر و سریع‌تر به مواد اولیه تولید و بهبود عملکرد بانک‌ها برای تامین مالی تولید باشد. این نکته را نیز باید اضافه کرد که در کنار سیاست‌‌‌های مناسب برای بهبود مولفه‌‌‌های اقتصادی و ارتقای سیاستگذاری‌‌‌های مناسب، تقویت توان تولید ملی، ایجاد ارتباط و همکاری مشترک با بنگاه‌های خارجی صاحب تجربه و فناوری (طی کردن فرآیند یادگیری) و حرکت به سمت تخصصی‌‌‌تر شدن فعالیت‌ها و تمرکز بر قابلیت‌های مزیت‌ساز بنگاه‌‌‌ها، مهم‌ترین عوامل ورود و ارتقای جایگاه بنگاه در زنجیره‌هاست. بدیهی است تا زمانی که کاهش سیاست‌های حمایتگرانه (غیر‌‌‌هدفمند، غیر‌‌‌مشروط و غیرزمانمند) و اتخاذ سیاست‌های قابل پیش‌بینی با مشارکت فعال کشورهای پیشرفته تقویت نشود، حضور بنگاه‌‌‌های داخلی در زنجیره‌های جهانی دشوار به نظر می‌رسد.وزارت صنعت، معدن و تجارت به‌‌‌عنوان متولی سیاستگذاری و نظارت بر فرآیندهای تولیدی کشور، ‌‌‌ در ذیل برنامه‌های بخشی خود که توسعه زنجیره ارزش در صنایع منتخب را در دستور کار دارد، لازم است توجه خاصی به ابعاد مختلف زنجیره ارزش صنایع داشته باشد. توجه به توسعه محصول (تنوع در محصول و ارتقای کیفیت) و تکمیل فرآیندهای مکمل تولید، اعم از تحقیق و توسعه، طراحی، برندسازی و بازاریابی و فروش، مهم‌ترین عوامل در تکمیل و توسعه زنجیره ارزش خواهند بود. در این راستا، شناسایی شرکت‌های پیشرو داخلی از منظر فناوری و رقابت‌پذیری، شبکه‌سازی و ارتقای همکاری‌های افقی و عمودی برای توسعه فناوری، حمایت از صندوق‌های خطرپذیر، ایجاد شبکه تبادل فناوری، ارتقای فعالیت‌های تحقیق و توسعه در شرکت‌ها و توسعه حمایت از مالکیت فکری از دیگر اقداماتی است که شرکت‌های ایرانی را برای حضور در زنجیره‌های ارزش جهانی فناوری آماده می‌کند.