گزارش اختصاصی «دنیای اقتصاد» از خانه برنده نوبل
گفتوگو با «میلگرام» پس از نوبلیست شدن
چرا جایزه نوبل به «پل میلگرام» و «رابرت ویلسون» رسید؟
» گزارشهای صفحه ۶
«دنیای اقتصاد» از خانه پل میلگرام پساز دریافت نوبل گزارش اختصاصی میدهد
لحظاتی پس از اعلام برنده نوبل2020
دنیای اقتصاد: دکتر محمد اکبرپور، استاد ایرانی دانشگاه استنفورد و شاگرد پل میلگرام لحظاتی پس از دریافت جایزه نوبل با او و ویلسون ملاقات میکند و این گزارش را بهطور اختصاصی برای «دنیای اقتصاد» از دقایق پس از دریافت نوبل و دیدار با این دو نوبلیست ارسال کرده است. ترجمه و تنظیم این گزارش توسط محمد علی سرابیان صورت گرفته است. شرح این گزارش جذاب را از زبان این اقتصاددان ایرانی میخوانید:
حسی قوی به من میگفت که نوبل امسال به پل میلگرام و باب ویلسون میرسد. چند روز پیش در اکانت توییتر پیشبینی کردم جایزه امسال قطعا از آن دو استاد مسلم دانشگاه استنفورد خواهد بود و این اتفاق ساعت 3 بامداد بهصورت رسمی رخ داد.
خواب بودم که یک پیامک به من ارسال شد. همسر استادم نوشته بود: «بیدار شو و مراسم اهدای جایزه را ببین!» هنوز ده دقیقه به شروع مراسم مانده بود! همانجا فهمیدم پال میلگروم برنده شده است! مراسم را تماشا کردم. از شنیدن خبر فوقالعاده خوشحال شدم.دوست داشتم همان موقع به پل (میلگرام) تبریک بگویم، اما با خودم گفتم احتمالا سرش به شدت شلوغ است و باید تماسهای زیادی را پاسخ دهد پس بهتر است به فردا موکول کنم.
خاطرات سفر چند سال پیشبه تهران را مرور کردم که پل میلگرام چقدر تحت تاثیر جامعه و فرهنگ ایران قرار گرفته بود و هنوز هم از این سفر به نیکی یاد میکند. در تخیلات خودم سیر میکردم که تلفن خانه زنگ خورد.پل پشت خط بود؛ پس کجایی؟
من را به مهمانیاش دعوت کرد؛ باید میرفتم.
منزل من با منزل پل میلگرام و همینطور باب ویلسون فاصله زیادی ندارد؛ چند دقیقه بعد آنجا بودم.غوغایی بود؛ همه خوشحال و خندان تبریک میگفتند. تلفنها پشت سر هم زنگ میخورد. پل درحالیکه مشغول گفتوگو با خبرنگاران بود به ما خوشامد گفت. داشت توضیح میداد که چه زمانی مطلع شده که جایزه امسال به او و باب رسیده است. شنیدنش برای من هم جالب بود. گفت: ساعت ۲ و ۵۰ دقیقه بامداد بود که زنگ خانهام به صدا درآمد؛ جای تعجب داشت. در را باز کردم؛ باب(ویلسون) بود. منزل باب در نزدیکی منزل من است و از این جهت جالب است. آمد و گفت که آکادمی نوبل میخواهد با من تماس بگیرد. ظاهرا به او زودتر از من خبر داده بودند.
خبرنگار پرسید؛ چه فکری کردی؟ و پل جواب داد؛ فکر خاصی نمیکردم. راستش خیلی خواب آلود بودم. وقتی صدای در را شنیدم؛ سوالم این بود که چه کسی ساعت ۲ و ۵۰ دقیقه صبح پشت در خانه من است؟
پل برای حاضرین توضیح داد که در کنار تدریس در دانشگاه استنفورد، شرکت کوچکی به منظور فعالیت در زمینه طراحی بازار تاسیس کرده و به مرور زمان شرکتهایی مثل گوگل و یاهو، فیسبوک و اوبر و خیلی از شرکتهای دیگر که نیاز به طراحی بازار پیدا کردند به شرکت او مراجعه کردند. پل گفت: در این شرکت سعی میکنیم برخی نوآوریهای این حوزه را در عمل نیز به کار بگیریم. ما حراجهای بزرگی داشتهایم، تخصیص منابعی که توسعه دادهایم و آنها را در دنیای واقعی عملیاتی کردهایم.
یکی از خبرنگاران پرسید؛ به نظر میرسد امروز بزرگترین روز زندگی حرفهای شما باشد؟
پل گفت: روز جذابی است. روزی است برای خوشحال بودن و جشن گرفتن. اما من تئوری حراج را برای جایزه گرفتن دنبال نکردم بلکه هدفم، همواره محقق کردن ایدههای مرتبط با آن بوده است. اما یکی از مسائل بسیار خوب درباره جایزه نوبل این است که موجب توجه به موضوع موردنظر میشود و در نتیجه آن، احتمالا، باعث میشود که من بتوانم کاربردهای موفق بیشتری از تئوری حراج را در دنیای واقعی محقق کنم و از این جهت هیجان زدهام و این بهترین قسمت نوبل است.
خبرنگاری از پل پرسید: با افزایش روزافزون دادهها، آیا نسبت دادن یک قیمت و ارزش دقیق آسانتر نشده است؟ بهطوریکه بدانیم در چه زمانی از ارائه پیشبینی بالاتر خودداری کنیم؟
پل میلگرام پاسخ داد: نه حقیقتا. بسیاری از این کارها درباره نااطمینانیهایی است که هنوز حل نشدهاند. مثلا اگر شما در یک حراج، بخواهید برای یک چاه نفتی پیشنهاد دهید و ندانید که چقدر نفت در آنجا وجود دارد، دادههای موجود کمکی نخواهند کرد. یا اگر بخواهید برای امواج رادیویی پیشنهاد بدهید، ارزش آن وابسته به تقاضای آینده یا اینکه تکنولوژی چطور تغییر میکند، خواهد بود و باید آن را تخمین بزنید. و اگر تخمین شما غلط باشد، ممکن است نفرین برنده متوجه شما شود.
خبرنگار پرسید آیا این موارد در اقتصاد ورزش، مثل بیسبال، قراردادها، فوتبال و... نیز کاربرد دارد؟
پل پاسخ داد: قطعا. اگر بخواهید یک بازیکن را به خدمت بگیرید، شما درحال تخمین زدن این موضوع هستید که بازیکن مورد نظر، با چه احتمالی عملکرد خوبی خواهد داشت و آیا در طول فصل سالم میماند؟ که البته این کار توسط افراد این حوزه انجام میشود و اگر تخمین شما خوشبینانه تر از سایرین باشد، محتمل است که حراج را ببرید.
بقیه سوالها درباره این بود که آیا پل به تیم خاصی علاقه خاصی دارد؟
که پل با خنده توضیح داد؛ تیم من امروز خیلی خوب کار نکرد. داشتم بازی سانفراسیسکو فورتی ناینرز را تماشا میکردم که عملکرد بدی داشتند.
دقایقی بعد جمع کوچک خرسند، سبکبال و خوشحال به خانههای خود رفتند، درحالیکه بار سنگین روی شانههای پل میلگرام و باب ویلسون باقی ماند.
توصیه اقتصاددان نوبلیست ۲۰۲۰ به ایران چه بود؟
راهکار عبور از اقتصاد دولتی
دنیایاقتصاد: پل میلگرام، یکی از برجستهترین اقتصاددانان دنیاست که روز پیش خبر دریافت جایزه نوبل او رسانهای شد. اما نکته جالب این است که این اقتصاددان نامی ۴ سال پیش یعنی در تابستان ۹۵ به ایران سفر کرده و علاوه بر برگزاری یک مدرسه تابستانی، از شهرهای تهران، کاشان، اصفهان و شیراز نیز دیدن کرده است. «تجارت فردا» در پروندهای (در شمارههای ۱۹۲ و ۱۹۵) این سفر را پوشش داده است. در این سفر که با همراهی محمد اکبرپور، اقتصاددان برجسته ایرانی بوده، به سوالاتی در مورد ایران نیز پاسخ داده شده است. گزارش پیشرو خلاصهای از سفر او به ایران، نظرش در مورد رفتار مردم ایران و کارهای علمی است که این نوبلیست انجام داده است. علاوه براین، او ادامه راه خصوصیسازی و عبور از اقتصاد دولتی در ایران را نیز تشریح کرده است.
نوبلیست اقتصادی در ایران
پل میلگرام ۷۲ ساله که نوبل اقتصاد ۲۰۲۰ را به همراه رابرت ویلسون ۸۳ ساله ازآن خود کرد، در تابستان ۹۵ از ایران دیدن کرد. اگرچه بهنظر میرسید این مسافرت بیشتر جنبه تفریحی داشته باشد، اما به دعوت استادان اقتصادی ایران، جلساتی با حضور او تشکیل شد و بسیاری از دانشجویان در آن شرکت کردند. همراه او در این سفر یکی از دانشجویان سابق او در استنفورد، محمد اکبرپور بوده که مصاحبهای از او در «تجارت فردا» به چاپ رسیده است. پل میلگرام که بهعنوان یکی از شاخصترین اقتصاددانان حوزه طراحی بازار و طراحی مکانیزم شناخته میشود، در دیگر شاخههای علم اقتصاد خرد مانند نظریه بازی، سازماندهی صنعتی و نیز نظریه قراردادها صاحبنظر است. در گفتوگویی که با اکبرپور داشته به نکتهای در مورد حلقه اقتصاددانان دانشگاه نورثوسترن آمریکا اشاره شده است که این حلقه شروع یک حرکت جدید در حوزه نظریه بازیها، اقتصاد اطلاعات و بازارهای مالی بوده است. به لحاظ تاریخی در دهه ۱۹۸۰ میلادی، دانشکده اقتصاد نورثوسترن، واقع در ایالت ایلینویز آمریکا، میزبان چندی از تاثیرگذارترین اقتصاددانان در حوزه نظریه بازی، اقتصاد اطلاعات و بازارهای مالی بود که این حلقه منجر به تبیین و ارائه نظریات بسیار مهمی در مورد مکانیزم قیمتگذاری، حراج و تاثیر اطلاعات در این زمینه شد. بهطوری که فعالیتهای آنها تاثیر بسزایی در حل بسیاری از مسائل روزمره بنگاههای خصوصی و دولتی داشته است.
دلایل بازدید از ایران
یکی از سوالاتی که از پل میلگرام پرسیده شده، دلیل سفر او به ایران بوده است. او دلیل اصلی سفر خود به ایران را دو شاگرد ایرانی خود محمد اکبرپور و سیدعلی مدنیزاده عنوان کرده و گفته: «همانطور که قبلا هم گفتم، همیشه از تو و سیدعلی (مدنیزاده) که دانشجوهای بسیار خوب من بودید و انسانهای خوبی هستید احساس خوبی میگرفتم. همیشه مشتاق بودم که ببینم شما از چه سرزمینی آمدهاید و حالا آمدم و اینجا هستم.» او در مورد کیفیت سفر خود به ایران نیز گفته است: «خیلی چیزها دیدم که هنوز تحلیلی درباره آن ندارم. تناقضهایی هم دیدم که باید بیشتر درباره آن مطالعه کنم. مثلا رفتاری که مردم با خودشان و دیگران دارند. اینکه بسیار خوشبرخورد و مهربان هستند اما رفتارشان در رانندگی و در خیابان و ترافیک بسیار بد است. برای من جالب بود، آن شب که با تعدادی استاد دانشگاه قرار گذاشتیم و من و تو چند دقیقه زودتر در محل قرار حاضر شدیم اما اولین نفری که سر قرار حاضر شد، ۴۰ دقیقه تاخیر داشت. خب هنوز به این نتیجه نرسیدهام که اگر برای مردم در تهران، وقت اینقدر بیاهمیت است، چطور در خیابان اینقدر بد رانندگی میکنند و سر ثانیهها با هم رقابت میکنند. راستش گیج شدهام و هنوز درباره آن جوابی پیدا نکردهام. اما یک موضوع دیگر هم برای من خیلی خوشایند بود. احترامی که شما به بزرگترها میگذارید برای من خیلی دوستداشتنی است و حتی احترامی که مردم برای هم دارند فوقالعاده است و البته مهمتر از همه، نوع روابط خانوادهها برایم جالب است. اینکه من را برای شام با خانوادهات آشنا کردی و دورهمیهای خانوادگی خوبی را دیدم، بسیار عالی بود. خیلی خوش گذشت و تازه فهمیدم آنها که با من شام خوردند، فقط بخش کمی از اقوام تو بودند که معمولا دور هم جمع میشوند. آرزو دارم خانواده من هم در آمریکا چنین دورهمیهای صمیمانهای را تجربه کنند. راستش خیلی عالی بود.»
نظر میلگرام در مورد اقتصاد ایران
اکبرپور در بخشی از این گفتوگو به اقتصاد ایران اشاره میکند که یک اقتصاد نفتمحور است ولی سالهاست در تلاش است که صنایع خود را خصوصیسازی کند و از میلگرام میپرسد که یک کشور نفتی در میانه خصوصیسازی به چه موارد مهمی باید فکر کند. او در پاسخ به این سوال میگوید: «به هر حال وقتی دولتها درحال خصوصیسازی داراییهای خود هستند اهداف گوناگونی را دنبال میکنند. یکی از این اهداف ایجاد رقابت با هدف بهبود شرایط مصرفکنندگان است. در مورد خصوصیسازیهای نفتی این مورد کمتر اهمیت دارد چون مصرفکنندهها خارجی هستند. مورد مهم دیگر این است که درآمدها چطور از بخشهای مختلف به دست میآید و چطور میتواند بهطور عادلانه بین مردم کشور تقسیم شود. ایرانیها نیز همانند مردم کشورهای دیگر نیازهایی دارند و دولت نباید مهمترین سرمایهاش را به راحتی با سپردن به تعدادی ثروتمند فعال در صنعت از دست بدهد. دولت باید برای خصوصیسازی مزایدهای طراحی کند که اولا درآمد بالایی برای دولت تولید کند و پس از آن، شرایط بازار خصوصی شده پس از خصوصیسازی به شکلی باشد که رقابت بالای صنایع به بهبود حقوق مصرفکنندگان منجر شود. مساله دیگری نیز که در مورد مزایده وجود دارد این است که دولت چطور نشان میدهد که به خروجی مزایده متعهد است. خریدار همیشه نگران این است که دولت چقدر به حقوقی که متعهد میشود، پایبند است، چون به هر حال دولت، دولت است و به کمک تغییر قوانین و مالیاتگیری بخشی از کالای فروختهشده را پس میگیرد. بنابراین دغدغههای خریدار هم باید در نظر گرفته شود، اینکه دقیقا چه کالایی با چه شرایطی به فروش میرسد باید دقیق مشخص شود و نهایتا بازار باید با تدبیر طراحی شود تا خریداران حاضر باشند قیمتهای بالایی بپردازند و ثروت حاصل آمده بهکار دولت بیاید.»
پیشینه مطالعاتی میلگرام
این برنده جایزه نوبل اقتصاد۲۰۲۰ در مورد مقالههای خود گفته است: «برخی از مقالههایم براساس رساله دکترایم نوشته شدهاند. این رساله قبل از اینکه به نورثوسترن بروم نوشته شده بود. بعد از آن، کار روی حراج قیمت ثانویه با ارزش مشترک (Common Value) را آغاز کردم و در آن، خاصیت نسبت احتمالی یکنواخت (Monotone Likelihood Ratio) را معرفی کردم. زمانی که رابرت وبر به آنجا آمد ما این ایده را به مقاله نظریه حراجمان وصل کردیم. مقالههای دیگری که در آن زمان نوشته میشد و شرح دادم در مورد طراحی مکانیزم بود. اما قصد نداشتم دنبالهروی ایده دیگران باشم. میدانی راستش خیلی دوست داشتم مسیر پژوهش خودم را بسازم. طراحی مکانیزمهای بهینه در محیطهای اقتصادی گستردهتری که روی آن مطالعه داشتم بهنظر بسیار سخت میرسید و من حقیقتا بهدنبال یک مکانیزم کاربردی و عملی بودم. این البته طرز تفکری است که تا امروز، من را رها نکرده است و فکر کنم تو خوب با آن آشنا هستی. مقاله دیگری که در آن زمان کار کردم و جان رابرتز بلافاصله پس از ورود من به نورثوسترن در این کار به من پیوست، مساله قیمتگذاری حدی (Limit Pricing) بود. براساس نظریه استاندارد، برای مانع شدن از ورود یک رقیب جدید به بازار، شرکتها قیمتی پایینتر از قیمت بهینه مدنظرشان تعیین میکنند. اما سوال بیپاسخ این است که چرا این قیمت مانع ورود رقبا میشود؟ رقبا به هر حال میدانند که در صورت ورود، با پاسخی متفاوت از شرکت حاضر در بازار مواجه خواهند شد و مشخص نبود که آن قیمت کمتر چه نقشی را ایفا میکند. من این کار را با جان رابرتز بلافاصله پس از ورود به نورثوسترن انجام دادم چراکه پاسخ آن را در ذهن آماده داشتم. تابستان قبل از اینکه به GSB بروم بهعنوان مشاور در چندین پروژه بینالمللی کار میکردم که یکی از آنها ورود شرکت رکسنورد به بازار برزیل بود. این شرکت باید با شرکت بینالمللی هاروستر در بازار برزیل رقابت میکرد. ما بهعنوان مشاور درباره اینکه چه زمان و مکانی برای ورود به بازار سودآور است یا اینکه در چه مکانی باید شرکت را مستقر کنیم و اینکه رشد بازار تا چه حد سریع است و موضوعات دیگر به تجزیه و تحلیل بازار پرداختیم. سوال اصلی در این موضوع چگونگی پاسخ رقابتی و متقابل شرکت اینترنشنال هاروستر به این ورود بود و ما با توجه به آخرین جزئیات مورد نیاز برای ورود، همه اینها را تجزیه و تحلیل و پیشبینی کردیم. نتایجی که آنجا حاصل شد این بود که قیمت کالا در بازار به یکسوم قیمت پیش از ورود ما کاهش خواهد یافت. بنابراین برای شرکتی که قصد ورود به بازار را دارد ولی اطلاعات کافی در مورد وضعیت دقیق بازار ندارد، قیمت پیش از ورود میتوانست بهعنوان سیگنالی از شرایط بازار عمل کند و به همین دلیل قرار دادن قیمتی پایین توسط شرکتی که درحالحاضر در بازار فعال است، میتوانست احتمال حضور یک شرکت جدید را کم کند. مدلی که جان و من در این باره نوشتیم اساس مقاله قیمتگذاری حدی شد که در آن به مسائل بسیار زیادی پرداختیم. این مقاله تا حد زیادی نخستین مقاله سیگنالینگ به شکل کاملا رسمی در تئوری نظریه بازی بود. البته مقاله مهم مایکل اسپنس در سیگنالینگ پیش از آن نوشته شده بود، اما مایکل خیلی دقیق به مدلسازی مساله سیگنالینگ به شکل یک بازی نپرداخته بود و مقاله ما اولین مقالهای بود که آن ادبیات را باز کرد. پس از آن، در یک مقاله با نانسی استاکی به اطلاعات، مبادلات و دانش عمومی پرداختیم. این در واقع برگرفته از یک سوال از تمرینهای من در کلاسهای نظریه تصمیمگیری برای دانشجویان مقطع دکترا بود. نکته جالب این است که آن زمان بهنظرم این مقاله در حد همان تمرین یک درس دکترا بود و خیلی سادهتر از آن بود که بخواهد به یک مقاله تبدیل شود.»
توصیه نوبلیست اقتصادی به علاقهمندان اقتصادی
پل میلگرام معتقد است که عوامل زیادی در موفقیت در رشته اقتصاد موثر است. اما او به علاقهمندان به این رشته توصیه میکند که علاوه بر پیش زمینه قوی ریاضی، دغدغه کلی نسبت به مسائل دنیا داشته باشند مثل مشکلات اقتصادی در سطح دنیا مثل نابرابری، گرم شدن دنیا (Global Warming) آیا یک بازار خوب کار میکند یا خیر، یا حتی تاثیرات سیستمهای آموزشی بر جامعه و عوامل مختلف دیگر.
او در مورد گرایشهای اقتصادی تاکید دارد: «اقتصاد به ما کمک میکند تا بتوانیم بهصورت ویژهای با دادهها کار کرده و با در نظر گرفتن علت آنها مدلهایی را از این دادهها استخراج کنیم. در واقع اقتصاد به افراد یک چارچوب مشخصی میدهد که میتوانند در بسیاری از مباحث و زمینههای مختلف از آن استفاده کنند، اما وقتی بخواهیم آن را برای تشریح و بررسی مسالهها استفاده کنیم این چارچوب به خودی خود بسیار تکنیکال است. مثلا برای طراحی بازار، یا تشخیص اینکه چه بخشی از طیف امواج رادیویی را باید فیلتر کنیم به بسیاری از علوم مثل ریاضی، علوم کامپیوتر و مهندسی نیاز داریم و معمولا این مسائل از طریق افرادی حل خواهد شد که پیشزمینه تکنیکال از همه این زمینهها داشته باشند و البته این موضوع بستگی به این دارد که هر فرد در کدام شاخه اقتصاد میخواهد کار کند. مثلا اگر در زمینه اقتصاد توسعهای (development economics) کار میکنید و میخواهید برای مثال آزمایشهایی را در این حوزه انجام بدهید برای این کار به یکسری پیشزمینهها درباره مسائل دیگر نیاز دارید. کسانی که این کار را میکنند به محیط و توسعه اقتصادی توجه زیادی دارند. اما برای اینکه در پژوهش هم موفق باشند مثلا باید بتوانند آزمایشهای خوبی هم طراحی کنند و به انجام برسانند و این باز هم ریاضیات قوی میخواهد و همانطور که مشاهده میکنید ریاضیات بسیار مهم است.»
میلگرام در جمع دانشآموختههای اقتصاد
در بخشی از سفری که پل میلگرام به ایران داشته در مورد علم جدید طراحی بازار سخنرانی کرده است. در این جلسه آموزشی که در ۱۴ شهریورماه ۱۳۹۵ برگزار شد، محمد اکبرپور، علی شوریده و پل میگرام سخنرانی کردند. سخنران اول اکبرپور بود که به معرفی شاخه طراحی بازار و برخی از مهمترین کاربردهای این حوزه از جمله حراج بازار و پیوند کلیه پرداخت. سپس شوریده از تحقیقات کاربردی این شاخه اقتصاد در حوزه بازارهای مالی صحبت کرد. در نهایت میلگرام سخنرانی خود را شروع میکند. او در شروع سخنرانی خود به پایهایترین تعاریف اقتصادی در این زمینه یعنی محصول اشاره کرد و سپس به بررسی مبانی نظری موضوع پرداخت. او بهطور خاص به جنبههایی ارجاع داد که بیشتر آنها را محمد اکبرپور در ارائه آغازین خود به تفصیل بیان کرده بود. از همین رو درک مثالهای مطروحشده از سوی میلگرام برای مخاطبان چندان سخت نبود. مهمترین نکته آکادمیکی که در این مرحله میلگرام به آن اشاره کرد، ارائه توضیحاتی پیرامون الگوریتم حریصانه بود. الگوریتم حریصانه یا آزمند شبیه روشهای پویا اغلب برای حل مسائل بهینهسازی استفاده میشوند. این الگوریتم بهترین انتخاب را با توجه به شرایط مساله انجام میدهد به امید آنکه با ادامه همین روش بهینهسازی انجام شود. البته این نکته را که بهترین انتخاب فعلی ما را به جواب بهینه میرساند، باید اثبات کرد. در شیوه حریصانه در هر مرحله عنصری که بر مبنای معیاری معین بهعنوان بهترین مورد بهنظر میرسد، بدون توجه به انتخابهایی که قبلا انجام شده یا در آینده انجام خواهد شد، انتخاب میشود. الگوریتمهای حریصانه اغلب راهحلهای سادهای هستند. در روش حریصانه برخلاف روش پویا، مساله به نمونههای کوچکتر تقسیم نمیشود. به عبارت دیگر در روش حریصانه، رسیدن به هدف در هر گام مستقل از گام قبلی و بعدی است. یعنی در هر مرحله برای رسیدن به هدف نهایی، مستقل از اینکه در مراحل قبلی چه انتخابهایی صورت گرفته و انتخاب فعلی ممکن است چه انتخابهایی در پی داشته باشد، انتخابی که در ظاهر بهترین انتخاب ممکن است، صورت میپذیرد. به همین دلیل است که به این روش، روش حریصانه گفته میشود. او صحبتهای خود را اینگونه ادامه داد: وجود مشکلات و تحولات پیچیده دنیای امروز که حل آنها را فراتر از قلمرو یکرشته خاص برده باعث رشد پژوهشهای میانرشتهای شده که خود مستلزم همکاریهای مشترک میان رشتههای گوناگون علمی است. محصور ماندن مطالعات در مرزهای مشخص رشتهای، نهتنها مانع نوآوری و خلاقیت میشود، بلکه نمیتواند پاسخگوی مسائل و مشکلات بسیار پیچیده دنیای امروزی باشد. یکی از اصلیترین این مطالعات میانرشتهای، اقتصاد و بازار امواج رادیویی و تلویزیونی است که تیم آکادمیکی با هدایت این اقتصاددان به طراحی بازار و قیمتگذاری آن پرداخته است. او ضمن اشاره به پیچیدگیهای فنی و محاسباتی این مدل، تاکید کرد خوشبختانه در حال حاضر این مدل به قدری خوب کار میکند که حتی خود ما هم از کارکرد خوب آن شگفتزده شدهایم.
برندگان جایزه نوبل اقتصاد سال 2020 معرفی شدند
صید نوبل در حراج
دنیایاقتصاد: روز گذشته «آکادمی سلطنتی علوم سوئد» برندگان جایزه نوبل اقتصاد را معرفی کرد. این جایزه بهطور مشترک به «پل میلگرام» و «رابرت ویلسون» از کشور آمریکا رسید. میلگرام از سال 1987 و ویلسون از سال 1964 در دانشگاه استنفورد آمریکا به تدریس مشغول بودهاند. این دو اقتصاددان بهخاطر تلاش و تحقیقات خود در راستای توسعه مدلهای تئوری حراج بهعنوان برندگان نوبل سال 2020 معرفی شدهاند. ویلسون 83 ساله به مدلسازی تئوری حراج با ارزشهای ذهنی مشترک برای قیمتدهندگان پرداخته است. میلگرام 72 ساله نیز تئوری عمومی حراج را توسعه داده است. باید خاطرنشان کرد با گذشت زمان و پیشرفتهای فنی و نرمافزاری در جوامع، کالاها و خدمات پیچیدهتری به مردم عرضه میشود. خدماتی مثل سهم فرود (تقاضای یک خط هوایی برای دسترسی به باند فرودگاه در ساعات مختلف) یا کالایی مثل فرکانسهای رادیویی. با پیدایش عرضه و تقاضای کالاهای پیچیدهتر، نظامهای بازاری نیاز به مدلها و ساختارهای جدیدی برای فعالیت خود دارند. در پاسخ به نیاز بازارها، میلگرام و ویلسون مدلهای جدیدی برای حراج کالاها و خدمات ابداع کردند که از طرف حراجکننده براساس ارتقای منافع اجتماعی مورد استفاده است. بهطور مثال در سال 1994 مقامات آمریکایی برای اولین بار از مدلهای حراج این دو اقتصاددان برای فروش فرکانسهای رادیویی استفاده کردند. پس از آن نیز بسیاری از کشورها در این زمینه از آمریکا پیروی کردهاند. پیتر فردریکسون از اعضای کمیته جایزه نوبل گفت: «جایزه امسال در علم اقتصاد با یک تئوری پایهای شروع شده و پس از آن در زمینههای کاربردی استفاده شده است که در کل جهان گسترش یافته است. یافتههای این دو اقتصاددان منافع بزرگی برای جامعه به همراه آورده است.»
حراج در اقتصاد امروز
مردم همیشه کالا و خدمات را به بالاترین قیمت میفروشند و همچنین از فروشندهای خرید میکنند که کمترین قیمت را پیشنهاد میدهد. در دنیای کنونی، ارزش کالاها و خدماتی که روزانه در حراجها خرید و فروش میشوند، اعدادی نجومی را نشان میدهد. بسیاری از کالاهای خانوار، آثار هنری و عتیقهجات، اوراق قرضه، معادن و انرژیهای مختلف امروزه در اشکال مختلف حراج داد و ستد میشوند. حراجها تاریخی طولانی دارند. در روم باستان قرضدهندگان وثیقههایی که از قرضگیرندگان گرفته بودند را در صورت نکول بدهی برای فروش به حراج میگذاشتند. اولین کانون حراج نیز در سال 1674 در شهر استکهلم سوئد تاسیس شد.
این روزها وقتی کلمه حراج شنیده میشود مخاطبان یاد حراجهای هنری یا حراج کالاهای گرانقیمت دیگر میافتند. اما فروش یک جنس در اینترنت یا خرید یک ملک از طریق مشاورین املاک نیز میتواند حراج به حساب بیاید. اکنون میتوان گفت خروجیهای حراج برای مالیاتدهندگان و شهروندان بسیار مهم است. مجری بسیاری از خدمات مهم و بزرگی که به مردم جهان داده میشود از طریق حراج تعیین میشوند. شرکتهای مدیریت پسماند شهری، تولیدکنندگان برق، فرکانسهای رادیویی که در دسترس اپراتورهای تلفنهمراه قرار میگیرد و اوراق قرضه از جمله مواردی است که با حراج تعیین میشوند. چنان که میتوان دریافت اثرات خروجیهای حراجها بر زندگی و رفاه شهروندان تاثیر بسزایی خواهد داشت. محققان با استفاده از تئوری و مدلسازی، سعی در فهم نتایج و خروجی حراجها با فروض مختلف دارند. تحلیل حراجها با در نظر گرفتن برخی شرایط مشکل است. زیرا قیمتدهندگان بهصورت استراتژیک و براساس اطلاعات در دسترس خود عمل میکنند. همچنین آنها باور خود در ارتباط با اطلاعات دیگر پیشنهاددهندگان را نیز در پیشنهاد خود دخالت میدهند.
تحقیقات به ارمغانآورنده نوبل
حراجها بهطور کلی در اشکال مختلفی برگزار میشوند. بهطور مثال برخی حراجها با پیشنهاد باز و برخی با پیشنهاد بسته اجرا میشوند. اگر قیمتدهندگان تا زمان فروش کالا مجاز به ارائه پیشنهادهای مختلف باشند حراج باز بهشمار میآید. در مقابل اگر شرکتکنندگان حراج تنها مجاز به ارائه یک قیمت باشند حراج بسته نام میگیرد. حراجها در شکلهای مختلف خود با دو جزء مختلف روبهرو هستند. یک، مولفه ارزشهای مشترک (Common Values) و مورد دوم عنصر ارزشهای اختصاصی (Private Values) است.
ارزشهای اختصاصی: اگر فرض کنیم ارزش آنچه حراج شده برای شرکتکنندگان کاملا شخصی است، ارزش کالا یا خدمات حراجشده برای افراد به تمامی از یکدیگر مستقل خواهد بود. به این بخش از ارزش ذهنی قیمتدهندگان که مختص خود آنهاست ارزشهای اختصاصی میگویند. بهطور مثال اگر برای دیدار با یک اقتصاددان معروف حراج برگزار شود. ارزشی که این دیدار برای افراد مختلف دارد کاملا شخصی و مربوط به سلیقه آنها خواهد بود. بالطبع یک علاقهمند به اقتصاد ارزش بسیار بیشتری از یک طرفدار فوتبال برای دیدار با این اقتصاددان مشهور قائل است. ویلیام ویکری در سال 1996 برنده نوبل اقتصاد برای ابداع تئوری حراج خود در اوایل دهه 60 میلادی شد. این استاد دانشگاه کلمبیا حراج را در شرایطی که تنها ارزشهای اختصاصی برای شرکتکنندگان وجود دارد مدلسازی و تئوریزه کرده است.
ارزشهای مشترک: فرض آنکه تنها ارزشهای اختصاصی وجود دارد بسیار ساده و به دور از واقعیات موجود است. بخشی از ارزش بالقوهای که کالا یا خدمات حراجشده در ذهن افراد دارد با یکدیگر مشترک و مرتبط است. به این قسمت از ارزش ذهنی افراد ارزشهای مشترک میگویند. ارزش مشترک منبعث از واقعیات بیرونی مثل بازار است که برای همه پیشنهاددهندگان یکسان است. بهطور مثال اگر حراج یک الماس خام در بین خردهفروشان الماس در نظر گرفته شود؛ تمایل شرکتکنندگان حراج برای پیشنهادهای خود براساس آن شکل میگیرد که الماسهای تراشخوردهای که از الماس خام بهدست میآید را با چه قیمتی میتوانند به فروش برسانند. در چنین حالتی ارزش ذهنی افراد حول یک محور مشترک شکل میگیرد. در این شرایط هرچه یک پیشنهاددهنده بتواند تخمین بهتری از باورهای دیگر شرکتکنندگان حراج داشته باشد عملکرد مناسبتری داشته و ارزیابی او از ارزش مشترک کالا یا خدمات حراجشده بین متقاضیان بهتر خواهد بود.
روبرت ویلسون اولین کسی بود که چارچوبی برای تحلیل حراجهایی با وجود ارزش مشترک طراحی کرد. این پروفسور از دانشگاه استنفورد طی سه مقاله در دهه 60 و 70 میلادی به شرح استراتژی بهینه برای شرکت در یک حراج قیمت اول را برای حالتی که ارزش واقعی تحت نااطمینانی است میپردازد. او نشان میدهد در چنین شرایطی شرکتکنندگان رقمی پایینتر از بهترین تخمین خود برای ارزش کالای حراجشده را پیشنهاد میدهند. همچنین بیان میکند هرچه نااطمینانی بیشتر باشد این رقم پایینتر خواهد بود.
وجود توامان: در اکثر حراجها شرکتکنندگان هم دارای ارزشهای شخصی هستند و هم دارنده ارزشهای مشترک. در مثال حراج یک آپارتمان یا خانه، تمایل متقاضیان براساس دو چیز مشخص میشود: ارزش شخصی که وابسته به علاقه متقاضی به محله، معماری ملک و شرایط محیطی و... است و از طرف دیگر تخمین آنها از ارزش مشترک، یعنی اینکه در آینده با چه قیمتی میتواند آن را به فروش برساند.
تحلیل حراجهایی که شامل هردوی این ارزشها باشد تبدیل به مسالهای سختتر از آنچه ویکری و ویلسون حل کرده بودند شده بود. اما پاول میلگرام نهایتا این گره را باز میکند. میلگرام تحلیلی ارائه میدهد که بینش جدیدی در ارتباط با حراجها ارائه میدهد. تحقیقات میلگرام یک قاعده عمومی مفید را منعکس میکند: هرچه پیشنهادهای قیمتی با اطلاعات شخصی پیشنهادکنندگان ارتباط قویتری داشته باشد درآمد حراجکننده آن بیشتر خواهد بود. از همین رو فروشنده در حراج علاقهمند است پیش از شروع حراج، اطلاعات بیشتری به شرکتکنندگان بدهد. بهطور مثال در حراج یک خانه مسکونی اگر خریداران در حراج به یک کارشناس ارزشگذاری دسترسی داشته باشند انتظار فروشنده از قیمت محققشونده بالاتر خواهد بود.
میلگرام؛ متخصص حراج
پل میلگرام استاد کرسی علوم انسانی شیرلی و لئونارد الی در دپارتمان اقتصاد دانشگاه استنفورد است. او عضو آکادمی ملی علوم، عضو پیوسته آکادمی آمریکایی علوم و فنون و مدیر برنامه طراحی بازار در موسسه مطالعات سیاست اقتصادی استنفورد (SIEPR) است. میلگرام درجه دکترا را در مدرسه تحصیلات عالی تجارت در دانشگاه استنفورد گرفت و کارش را در دپارتمان اقتصاد دانشگاه نورثوسترن آغاز کرد. میلگرام بیش از همه برای نتایج تحقیقاتش در نظریه اقتصاد خرد و طراحی مبتکرانه حراجهای معکوس چندگانه در جهان شهرت یافته است. براساس اطلاعیه کمیته جایزه BBVA در سال 2012: «پل میلگرام دستاوردهای چشمگیری در گستره وسیعی از حوزههای علم اقتصاد داشته است، از جمله در حراجها، طراحی بازار، قراردادها و محرکها، اقتصاد صنعتی، اقتصاد سازمانها، مالیه و نظریه بازیها.» براساس اطلاعات موجود به کتابها و مقالات پاول میلگرام بیش از 74 هزار بار ارجاع داده شده است. فعالیتهای این پروفسور آمریکایی در حوزه کسبوکار نیز شامل طراحی حراجها و مبادلات، مشاوره دادن به حراجکنندگان، بنیانگذاری یک شرکت مشاوره و تولید نرمافزار برای حراجها میشود. همچنین براساس اطلاعات بنیاد ملی علوم، میلگرام مهمترین ارائهدهنده دانشگاهی در طراحی حراج فرکانس حراج صعودی همزمان برگزارشده از سوی کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) بود که در سال 1994 برگزار شد. از مدل میلگرام که با کمک همکارانش رابرت ویلسون و پرستون مکآفی انجام داده بود، برای دهها حراج طیفهای رادیویی، برق و گاز طبیعی در سراسر جهان استفاده شده است. میلگرام همچنین به شرکت مایکروسافت برای حراجهای تحقیقاتی حمایتشده، به شرکت گوگل برای حراج IPO سهام خود، به شرکت یاهو برای طراحی یک بازار تبلیغاتی، به مکزیک برای حراج خصوصیسازی داراییهای دولتی و به مدیران تنظیم مقررات طیفهای رادیویی در آمریکا، بریتانیا، کانادا، استرالیا، آلمان و مکزیک برای فروش فرکانس در طیفهای رادیویی مشاوره داده است.
ویلسون؛ پیرمرد استنفورد
روبرت ویلسون استاد دانشگاه استنفورد و دارنده کرسی مکبین در دانشکده اقتصاد این دانشگاه است. این اقتصاددان 83 ساله که امسال توانست به جایزه نوبل برسد نزدیک 56 سال است که در دانشگاه استنفورد اشتغال دارد. این استاد دانشگاه برای فعالیت در زمینههای تحقیق و تدریس تحت حوزههای طراحی بازار، قیمتگذاری و مذاکره شناخته شده است. این برنده نوبل همچنین در بحثهای مرتبط با سازماندهی صنعتی و اقتصاد اطلاعات نیز فعالیت داشته است. میتوان گفت ویلسون متخصص تئوری بازیها و به کار گرفتن آن در مسائل اقتصاد است. تحقیقات این استاد برجسته سهم بزرگی در طراحی حراجها و استراتژیهای قیمتدهی داشته است. برای ذکر بخشهایی که مرتبط با این مدلهای حراجها بوده میتوان به بازار نفت، ارتباطات و صنایع نیرو اشاره کرد.
مقاله ویلسون در سال 1968 با نام تئوری سندیکاها در بین دانشجویان اقتصاد، مالی و حسابداری بسیار معروف شد. او تاکنون صدها مقاله در مجلات و کتابهای معتبر به چاپ رسانده و جوایز گوناگونی بهدست آورده است. این استاد باسابقه در سال 2015 جایزه پیشبرد مرزهای دانش (BBVA) را در رشته اقتصاد کسب کرد. همچنین در سال 2018 به همراه میلگرام و یکی دیگر از همکاران خود موفق به اخذ یک جایزه تحت عنوان «جایزه جان کارتی برای پیشرفت علم» شد.