شرکت لوازم آرایشی مری کی (Mary Kay) در سال ۱۹۶۳ در دالاس تگزاس بنیان‌گذاری شد. بنیان‌گذار آن مری کی بود که امروز به عنوان یکی از موفق‌‌‌ترین زنان کارآفرین و تاجر تاریخ آمریکا شناخته می‌شود. شرکت او اکنون ۲ میلیون نیروی کار در ۳۷ کشور دارد و درآمد کل سالانه آن به حدود ۳ میلیارد دلار می‌‌‌رسد. زمانی که مری کی تصمیم گرفت شرکتی با نام خود بنیان‌گذاری کند، هنوز نمی‌دانست چه محصول یا خدمتی ارائه دهد. بنابراین تمام تمرکز خود را برای تولید محصولی با کیفیت و اعلا گذاشت. مری کی در زمان مرگش در سال ۲۰۰۱، مورد احترام میلیون‌‌‌ها زن در سراسر جهان بود. در آن زمان، همچنین ثروت شخصی وی ۹۸ میلیون دلار بود، شرکتش بیش از ۲/ ۱ میلیارد دلار درآمد سالانه داشت و تعداد کارکنانش به بیش از ۸۰۰‌هزار نفر در حداقل  سه  کشور می‌‌‌رسید. مری کی که کودکی دشواری چه از نظر خانوادگی و چه از نظر مالی داشت، تبدیل به فروشنده، نویسنده، بنیان‌گذار و سخنرانی موفق شد.

اما تاثیرگذاری او بر مخاطبانش نه از جایگاه قدرت و نفوذ بلکه از طریق دلسوزی و دغدغه‌‌‌هایش بود. زمانی که حرفه شغلی خود را به عنوان یک فروشنده شروع کرد، با مشکلات متعددی مواجه بود. توضیح داده است که بسیاری از فرصت‌‌‌های شغلی را تنها به دلیل زن بودن از دست داده است. فرهنگ کاری آمریکا مبتنی‌بر مردان بود و به زنان اهمیت چندانی نمی‌‌‌داد. او حقوق کمتری می‌‌‌گرفت و به گفته خود بارها کارآموز جدیدی را آموزش داده است و ۶ ماه بعد، با ارتقای آن فرد، خودش زیردست او قرار گرفته و حقوقی نصف او دریافت کرده است. او متوجه شده بود که شیوه اندیشه مردان برای شرکت قابل درک‌‌‌تر و محترم‌‌‌تر است. توجیه مدیران این بود که مردان وظیفه سرپرستی خانواده‌‌‌شان را بر عهده دارند و از این رو نیازمند حقوق بیشتر هستند. مری کی با خود می‌‌‌گفت: «من هم سرپرست خانواده هستم و باید از آنها حمایت کنم.»

او همچنین داستان سفری طولانی و پردردسر را شرح داده است که کارفرمایش برای دیدار با مدیرعامل شرکت تدارک دیده بود. پس از رسیدن به مقصد، مدیرعامل فقط با مردان دیدار می‌‌‌کند و مری کی را فقط به دیدار با حیاط و فضای سبز آن مفتخر می‌‌‌کنند!  این چالش‌‌‌ها و مشکلات نه او را سرخورده کرد و نه باعث شد در رویکردی خودمحورانه فقط به دنبال رفاه و چاره دردش براید. او کتابی نوشت که مشکلات و راهکارهایش را برای تمام زنان تشریح کند. کتابِ راه مری کی نتیجه این تأملات و دغدغه‌‌‌های اجتماعی وی است. به جز آن، رویه‌‌‌های متداول سازمانی را نقد و راه‌‌‌هایی برای بهبود عملکرد و توسعه نیروی انسانی ارائه داده است. او در این کتاب برای مخاطبانش روشن می‌‌‌کند که تشویق و تحسین یکی از مهم‌ترین روش‌‌‌های تعامل است که نه‌‌‌تنها در زندگی شخصی بلکه برای فعالیت حرفه‌‌‌ای نیز واجب است: «وقتی مردم را تحسین می‌‌‌کنید، علائق شخصی و دایره رشد فردی آنان را تحت‌تاثیر قرار می‌‌‌دهید.تحسین در تجارت می‌تواند اثر مثبت و مستقیمی بر نتایج کار افراد داشته باشد. تحسین و تشویق، فضای ثمربخشی را پدید می‌‌‌آورد که موجب اعتمادبه‌‌‌نفس می‌شود.»

مری کی هدف خود از نوشتن این کتاب را چنین توضیح داده است که اغلب کتاب‌‌‌های راهبری توسط مردان و برای مردان نوشته شده است. با اینکه زنان می‌توانند مطالب زیادی از این کتاب‌‌‌ها بیاموزند اما نمی‌توانیم خود را از روی همتای مذکرمان شبیه‌‌‌سازی کنیم؛ زیرا با هم تفاوت داریم. البته این تفاوت‌‌‌ها پایین‌‌‌تر یا ناسازگار با شیوه اندیشه مردان نیست. در فرهنگ سازمانی، اغلب تفاوت‌‌‌ها دیده نمی‌شود و نوع خاصی از تفکر، رفتار، ارزش‌‌‌ها و اصول ترویج می‌شود. به‌عنوان مثال، شیوه درک و استدلال متفاوتی که شم زنانه نامیده می‌شود، سرکوب می‌شود.

او کتابش را به این منظور نوشت که زنان خود را بشناسند و تفاوت‌‌‌هایشان را قدر بدانند. همچنین فرصتی بود که مدیران درک بهتری از تفاوت‌‌‌های فردی کارکنان داشته باشند و فضایی غیرماشینی و برابرانه‌‌‌تر ایجاد کنند؛ فضایی که می‌توانست خلاقیت و نوآوری را شکوفا سازد.  مری کی مدتی پس از نوشتن کتاب خود، تصمیم گرفت با بنیان‌گذاری شرکت خود محصولاتی را به مشتریان ارائه کند که خودش مشتاق استفاده از آنها بود. اما هدف اصلی او عمل کردن به گفته‌‌‌هایش بود. اما مهم‌تر آنکه می‌‌‌خواست عمل کردن به توصیه‌‌‌هایش را تمرین کند؛ شاید همان‌طور که گفته‌‌‌اند «دوصد گفته چون نیم کردار نیست.»

خودش نیز گفته است که می‌‌‌خواستم به این آموزه عمل کنم که «دیگران را فقط به چیزی توصیه کنید که خود عمل می‌‌‌کنید.» به این صورت، شرکت او و محصولات جدیدش از دل یک دغدغه و یک کتاب متولد شدند. یکی از اهداف تاسیس شرکت لوازم آرایشی مری کی این بود که فضایی بیافریند که فکر کردن مانند یک زن، عیب نباشد. در شرکت او، حساسیت‌‌‌ها و استعدادهایی که غالبا شم زنانه نام دارد، پرورش داده می‌شود نه اینکه سرکوب شوند. به این صورت، برخلاف بسیاری از کارآفرینان، پول انگیزه اصلی مری کی‌ نبود. البته آنقدرها هم پولدار نبود که پول برایش بی‌‌‌اهمیت باشد. در حقیقت، شرکت او تبدیل به یکی از موفق‌‌‌ترین شرکت‌های تاریخ ایالات متحده شد اما امروز او را بیشتر به دلیل کتاب و اثرش بر شیوه درک تفاوت‌‌‌های کارکنان می‌‌‌شناسند نه شرکت و محصولاتش.

برگرفته از کتاب: قلب و روح