از منظر بسیاری از اقتصاددانان، دولتها به جای آنکه بخواهند کاری برای اقتصاد انجام دهند، اگر کارهایی را انجام ندهند، برای کشور و مردم بسی سودمندتر خواهند بود. اما این نبایدها چیست؟
ایران صحنه مسابقه نامزدهای انتخاباتی است. پرسشی که مطرح است این است که ملاک انتخاب یک رئیسجمهور اصلح چیست و چگونه باید در میان افراد تایید صلاحیتشده دست به انتخاب زد؟ به نظر میرسد پاسخ این پرسش چندان برای جامعه ما روشن نیست؛ چون اهل فکر و قلم هم در این رابطه کمتر مطلبی نوشتهاند. شاهد مثال آنکه پس از درگذشت شهادتگونه مرحوم رئیسی، عمده تعریف و تمجیدهایی که از ایشان میشود حول شخصیت فردی ایشان است تا حول عملکرد ایشان بهعنوان یک رئیسجمهور.
بیکاری، درد مزمنی است که سالهاست اقتصاد ایران را مبتلا کرده و بهرغم اعلام رسمی کاهش نرخ بیکاری در برخی سالها همچنان یکی از دغدغههای اصلی سیاستگذاران اقتصادی است؛ چراکه از نظر اقتصادی اگرچه نرخ بیکاری کاهش یافته، اما علاوه بر انتقاداتی که بر شیوه محاسبه این نرخ وارد است، بالا بودن نرخ بیکاری اصطکاکی (اشتغال در مشاغلی غیرمرتبط با رشته تحصیلی) و بیکاری ساختاری (بیکاری ناشی از ادوار تجاری رونق و رکود) همچنان در کشور بالاست. ضمن اینکه سطح پایین رضایت شغلی که شامل رضایت از مجموع حقوق و دستمزد در ازای ساعات کاری، حفظ قدرت خرید و ارتقای شغلی است، مشکل بازار کار در ایران را دوچندان کرده است.
در سرمقاله روز ۱۴۰۲.۱۲.۲۶ با همین عنوان «عجله دارم گرانفروشی نیست۱» توضیح داده شد که چرا استفاده از این گزینه در تاکسیهای اینترنتی مصداق گرانفروشی نیست. همچنین دلیل بروز این اشتباه نیز بیان شد. تقریبا ۳ماه پس از اجرایی شدن این طرح به دستور ریاست محترم سازمان تعزیرات حکومتی، هیات مقرراتزدایی در تاریخ ۱۴۰۳.۰۳.۰۹این حکم را نقض و اعلام کرد: «بر اساس نظریه معاونت محترم حقوقی ریاستجمهوری گزینه عجله دارم مصداق گرانفروشی نیست و به سکوهای اینترنتی اجازه داده شد که این گزینه را به خدمات خود بازگردانند.» ابتدا لازم است که از این تصمیم شجاعانه هیات مقرراتزدایی تشکر کنیم. در این متن این تصمیم را به فال نیک میگیرم و به مواردی کاربردی از این نگاه علمی به قیمت کالا و خدمات میپردازم. به امید آنکه با بهکارگیری این روشها رفاه و آسایش بیشتری برای ایرانیان فراهم شود.
خلبان هواپیمایی را تصور کنید که مبتنی بر شهود خود و بدون توجه به نشانگرهای پرواز، نظیر قطبنما، سرعتسنج، ارتفاعسنج و GPS، در حال هدایت پرواز است. احتمال نرسیدن این هواپیما به مقصد یا رسیدن آن به مقصد اشتباه بسیار زیاد است. مسافرانی که مشتاقانه به قصد مشهد مقدس سوار شدهاند، ممکن است در قطب شمال پیاده شوند. حکمرانی و سیاستگذاری بهمراتب پیچیدهتر از هدایت یک وسیله نقلیه است. اگر ناوبر وسیله نقلیه باید در فضای سهبعدی مسیر را تشخیص دهد، سیاستگذار، ناوبری جامعه در یک فضای دهها بعدی را به عهده دارد. چه بسیار سیاستها و قوانینی که با اهدافی زیبا وضع شدند؛ اما جامعه را از آن هدف دورتر کردند.
در حالی که کمتر از ۲۰روز تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری مانده است، به نظر میرسد هنوز فضای انتخاباتی آغاز نشده و برنامههای روشن و آشکاری از سوی رهبران جناحهای سیاسی مختلف برای انتخابات آینده تدوین نشده است. تعویق عملی سیاستهای مهمی همچون تغییر در نظام فعلی پرداخت یارانهها، اصلاح نظام بانکی، یکسانسازی نرخ ارز و... همگی از طبع ریسکگریز دولت حکایت دارد و به نظر میرسد تاکنون دولتها بر مدار استراتژی «از این ستون به آن ستون» حرکت کردهاند. جمله معروفی از ناصرالدینشاه خطاب به وزرای خود نقل شده است که میگوید: «من میدانم کشور در شرایط خوبی قرار ندارد، ولی تلاش کنید که بحرانی در دوران حکومت من رخ ندهد.»
هر پدیدهای برای پدیدار شدن و هر اتفاقی برای رخ دادن، شروط و بایستههایی دارد. این بایستهها دو دستهاند: شرط لازم و شرط یا شروط کافی. بهعنوان مثال، همه میدانیم که هوا برای حیات بشر ضرورت دارد و بدون آن زندگی محال است؛ اما این شرط کافی نیست و چیزهای دیگری لازم است تا حیات پدید آید و تداوم یابد یا برای میوهدهی باغ گردهافشانی شرط لازم است؛ ولی برای به بار نشستنِ آن باید شرایط دیگری هم فراهم باشد. در منطق و ریاضیات برای تمییز این بایستههای دوگانه معیارهای مشخصی ارائه شده و سعدی نیز در گلستان خود مثال روشنی آورده استکه: اگر باران به کوهستان نبارد / به سالی دجله گردد خشکرودی.
در شرایطی که تورم مزمن دورقمی با بیارزش کردن پول ملی امان مردم را بریده است طبیعتا وعده بهبود وضعیت اقتصادی سکه رایج تبلیغات انتخاباتی نامزدهای ریاستجمهوری پیشرو خواهد بود. بنابراین تامل در شرایط لازم برای تحقق این وعده انتخاباتی ضروری به نظر میرسد. معضلات اقتصاد ایران از سوی کارشناسان و اقتصاددانان به خوبی احصا شده و اینجا نیازی به توضیح تفصیلی آنها نیست، فقط اشاره میکنیم که تورم مزمن سالانه در حدود ۴۰ درصد در پنج سال گذشته ملموسترین مشکلی است که اکثریت قریب به اتفاق مردم با آن دستبهگریباناند و از آن بهشدت رنج میبرند.
اتفاقات انتخابات هیاترئیسه مجلس و پیروزی میانهروی نسبی بر افراطیگرایی مطلق در کنار ثبتنام چهرههای معتدل برای انتخابات دوره چهاردهم ریاستجمهوری، میتواند نشانهای از تغییر رویکرد در کشورداری به حساب آید. بنبست موجود در زمینههای مختلف بهویژه توسعه اقتصادی و رفاه عمومی حاصل از آن و تبعات اجتماعی ناشی از فقر و فاصله طبقاتی فزاینده، این امیدواری را بهوجود آورده است که به احتمال زیاد تغییرات اساسی در رویکرد تصمیمگیرندگان بهوجود آمده باشد.
بانک مرکزی نقشی بسیار مهم در حفظ ثبات قیمتها و رشد و بالندگی اقتصاد دارد و برای تحقق و انجام این مسوولیت سنگین، اعتماد عمومی نسبت به سیاستها و اقداماتی که انجام میدهد، از اهمیت و جایگاه بالایی برخوردار است. حسن شهرت و اعتبار بانک مرکزی موجبات جلب اعتماد عمومی را فراهم میسازد و میتواند بهعنوان یک عامل بسیار موثر تحقق اهداف مورد نظر بانک را که نتیجه نهایی آن تامین رفاه عمومی و رشد و توسعه اقتصادی کشور است، تسهیل کند.
شاخص قیمت سهام در حال حاضر حول و حوش رکوردی است که در سال۱۳۹۹ تجربه کرده بود (امید است در روزی که این مطلب چاپ میشود، عملکرد بازار سهام بهگونهای نباشد که نوشته من نمکی بر زخم سهامدارانی باشد که رنگ قرمز آنها را آزار داده است و البته امیدوارم اگر بازار در آن روز با رنگ سبز آرامش در سهامداران ایجاد کرده است، مطلب من تو ذوقی نباشد). اگر تاریخ را قیچی کنیم و روند قبل از ۱۳۹۹ را نادیده بگیریم و گویی تاریخ شروع تحولات اقتصاد کلان را زمان ثبت آن رکورد در نظر بگیریم، علم اقتصاد کلان از توضیح این رفتار شاخص قیمت سهام کاملا عاجز و ناتوان میماند؛ چراکه افزایش قابل توجه قیمت همه کالاها و داراییها و حجم نقدینگی فارغ از اینکه چه چیزی علت چه چیزی است، دلالت بر آن میکرد که شاخص قیمت سهام نیز کم و بیش مشابه آنها حرکت کند. اما اگر روند و رفتار مشترک متغیرها را به قبل از رکورد سال۱۳۹۹ گسترش دهیم، آنگاه از آنچه در بازار سهام رخ داده است، از منظر علم اقتصاد کلان ما را دچار شگفتی نخواهد کرد.
هر اتفاق و حادثهای درسهایی دارد که خرد به آموختن آن توصیه میکند. البته میتوان چشمها را بست و هزینههای آتی این نیاموختن را به خسران آن حادثه افزود؛ اما دیگر چه حادثهای بزرگتر از اتفاق بالگرد باید رخ دهد تا ما درسهایش را بیاموزیم؟ نگارنده دو درس بزرگ را در آن مستتر میداند.
رضوان خدا بر رئیسجمهوری فقید که تلاش صادقانهای برای حل مشکلات اقتصادی کشور انجام دادند. اکنون بار دیگر و زودتر از موعد، انتخابات ریاستجمهوری در پیش است و شعارهای زیبا و دلنشین نامزدهای محترم در انتظار ماست. برای نمونه، احتمالا خواهیم شنید که نفتمان را میفروشیم و پولش را سر سفره مردم میآوریم و سفره آنها را رنگین میکنیم، هر ماه (مثلا) ۵میلیون تومان به هر ایرانی یارانه نقدی میدهیم، همه مردم را تحت پوشش بیمه درمانی رایگان قرار میدهیم، حقوق بازنشستگان عزیز را ۲برابر میکنیم، قطعا قیمت آب و برق و گاز و بنزین تغییر نمیکند، برای همه ایرانیان جویای کار، شغل ایجاد میکنیم و...
پنجاهسال پیش وزیر انرژی ونزوئلا، خوآن پابلو پرز آلفونزو و از بنیانگذاران اوپک، جمله مشهوری برای وصف کشورش ونزوئلا گفت: «نفت، ما را به ویرانی خواهد کشاند. نفت، فضولات شیطان است.» او چند سال پس از تاسیس اوپک درگذشت؛ اما شاید اگر امروز زنده بود، اقتصاد ایران را بالاتر از ونزوئلا بهعنوان بهترین شاهد در تایید کلامش به جهانیان معرفی میکرد.
تورم یکی از چند معضل مزمن و مهم اقتصاد ایران طی نیمقرن اخیر بوده که به چالش ذهنی و عینی بسیاری از مردم، محققان، تحلیلگران، رسانهها و سیاستگذاران در این سالهای طولانی تبدیل شده است. یکی از پرسشهای مهم و همیشگی در این خصوص مربوط به ریشههای تورم است. پاسخی که غالبا و بهدرستی به این پرسش داده میشود آن است که ریشه تورم رشد بیرویه نقدینگی است. اما دینامیک رابطه بین تورم و نقدینگی از پیچیدگیهای زیادی برخوردار است و به آن سرراستی که بعضا تصور میشود، نیست. شاید هم به همین دلیل، کم نیستند کسانی که رابطه تورم و نقدینگی را به چالش میکشند و آن را چندان جدی نمیگیرند.