ناگفته های محمود بصیری از ممنوعالفعالیت شدنش/ هرجا رئیس صداوسیما را ببینم رویم را برمی گردانم!
محمود بصیری، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون به ممنوعالفعالیت شدن خود در دولت احمدینژاد و شرح آنچه در آن سالها و اخیرا بر او گذشته پرداخت و از رویکرد صداوسیما انتقاد کرد.
رونالدو مغز استخوان خود را به چه کسی داد؟
بخشهایی از اظهارات او را که در ویژهنامه نوروزی «اندیشه پویا» منتشر شده در ادامه میخوانید:
*بعد از پخش مجموعه تلویزیونی «کتاب فروش هدهد» دیگر به من اجازه کار ندادند ولی اصلا ناراحت نیستم. در واقع به خاطر ممنوع الکار شدن از آقای احمدینژاد تشکر میکنم زیرا اگر این اتفاق نمی افتاد، من مجبور به بازی در کارهایی میشدم که هیچ ارزشی نداشتند.
*بعد از دوره احمدینژاد هم هم چندباری به سراغم آمدند تا در نقشهای رئیس جمهور با شکل و شمایلی که از نظرم مناسب نبود حضور پیدا کنم و از طریق من او را مسخره کنند، اما قبول نکردم چون دوست نداشتم یک نفر را هم از خودم ناراحت کنم....هیچوقت دوست نداشتم بدی را با بدی جبران کنم.
* تلویزیون یک دیوار و چند استودیو است در واقع این هنر هنرمندان است که آن را ارزشمند می کند به همین دلیل باید از وزیر ارشاد، مدیران صداوسیما و دیگر مسئولان پرسید: چرا دیگر هنرمندانی چون علی نصیریان در تلویزیون حضور ندارند؟
*مسئولان میتوانستند در این سالها از هنرمندان بزرگی مشورت بگیرند... اگر امیر نوری (بازیگر) را جای وزیر ارشاد کنونی گذاشته بودند قطعاً فرهنگ و هنر ما وضعیت بهتری داشت.
*یک روز از طرف آقای جبلی رئیس فعلی صدا و سیما با من تماس گرفتند که ایشان میخواهد به منزل شما بیاید .گفتم خیلی ممنون ولی اکنون ایشان در منزل ما هستند هماهنگ کنید من یک روز به آنجا بیایم لابد میخواستند با فیلم بردار به خانه من بیایند و زندگی مرا نمایش دهند و در نهایت بگویند ماگداپروری میکنیم اما به جای این کار می توانند رویکرد خود را تغییر دهند تا ما دوباره برنامههای خوبی در تلویزیون ببینیم.
*سال گذشته در نزدیکی شب ضربت خوردن امام علی (ع) از تلویزیون با من تماس گرفتند و اصرار کردند که برای مراسم افطاری تلویزیون به آن جا بروم من رفتم تا از نزدیک با شرایط تازه آشنا شوم و رئیس جدید صداوسیما را ببینم اما برای اولین بار وقتی به صدا و سیما، رفتم نگهبان آن جا مرا نشناخت. نگهبان حتی مدیر روابط عمومی تلویزیون را هم نمیشناخت. با روابط عمومی تماس گرفتم و گفتم من سه ربع این جا منتظر ماندم؛ نگهبانهایی که این جا بودند گفتند اسم من این جا نیست و حتی مدیر روابط عمومی را هم نمی شناختند. نه به این خاطر که در این جا سه ربع معطل شدم بلکه تماس گرفتم تا از شما تشکر کنم و بگویم به آقای جبلی بگویید خواهشاً تا زمانی که شما رئیس تلویزیون هستید مرا صدا نکنید.
*لب خیابان راننده اتوبوس بیآرتی مرا شناخت و گفت آقا اصلان آمدی تلویزیون بازی کنی؟ گفتم دارم از تلویزیون فرار میکنم و سوار اتوبوس شدم. این راننده هم چون یک آشنای نزدیک با چای خود از من پذیرایی کرد و تا خانه مرا رساند. این یعنی معرفت که او داشت و بسیاری ندارند من به این مردم بسیار احترام میگذارم ولی اگر رئیس تلویزیون را جایی ببینم، رویم را بر می گردانم.
*چند وقت پیش برای تله تئاتری در یکی از شبکه های تلویزیون با من تماس گرفتند ولی نپذیرفتم در واقع تا وقتی آقای جبلی رئیس صدا و سیما باشد، تلویزیون به درد من نمیخورد و در آن کار نمیکنم.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.