سرتیپ شکوهی: مهربانترین پدرهای دنیا، نظامیها هستند
معاون پژوهشی پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس شهید سپهبد قاسم سلیمانی گفت: مهربانترین پدرهای دنیا، نظامیها هستند، در خانه جدی هستند اما مهربان هم هستند با بچه و همسر خود مهربان هستند اما جدی هم هستند، من فرزند و نوه دارم که باید هر روز آنها را ببینم اما با دشمن جدی هستم.
به مناسبت فرا رسیدن هفته دفاع مقدس،با سرتیپ امیر حسین شکوهی معاون پژوهشی پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس شهید سپهبد قاسم سلیمانی گفتوگویی داشته که متن کامل آن را در زیر میخوانید:
در هفته دفاع مقدس قرار داریم، وضعیت نظامی امروز ایران نسبت به زمان اول انقلاب و آغاز حمله صدام به عراق را چطور ارزیابی میکنید؟
مقام معظم رهبری میفرمایند دفاع جزیی از هویت یک کشور است، هر ملتی که اهمیت دفاع را درک نکند و مفهوم آن را از بین ببرد، به یک معنا زنده نیست. میفرمایند ملت ما زنده است زیرا از سال ۵۷ که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، همچنان ملت ما در دفاع زنده است و مفهوم زندگی را خیلی خوب میفهمد و همواره در حال دفاع است.
علل وقوع جنگها میتواند سیاسی، اقتصادی، کشورگشایی یا اجتماعی باشد، اینها تمام دلایلی بود که صدام به عنوان رژیم بعثی عراق در سال ۵۹ تصمیم گرفت به کشور ما حمله کند و ما مورد تجاوز قرار گرفتیم، ماده ۵۱ منشور سازمان ملل میگوید اگر کشوری مورد تجاوز قرار بگیرد و نتواند از کشور خود دفاع کند کشورهای دنیا میتوانند به کشوری که مورد تجاوز قرار گرفته کمک کند اما وقتی ما در سال ۵۹ مورد تجاوز قرار گرفتیم و هزاران کیلومتر از خاک کشور ما توسط عراق به تصرف درآمد، نه تنها هیچ کدام از کشورهای همسایه به ما کمک نکردند، بلکه بعضی از آنها آسمانها و زمین خود را در اختیار رژیم بعثی عراق قرار دادند که آنها بتوانند از این طریق ما را مورد تجاوز قرار دهند، همچنین آنها بعضی کمکهای دیگری هم از بعضی کشورها داشتند.
در همان زمان شورای امنیت سازمان ملل در اولین قدم قطعنامه را صادر میکند و بحث آتشبس را مطرح میکند، آتشبس یعنی کشورها متوقف شوند، آن وقت چه کسی میخواست این صدام را با آن ادعایی که برای خوزستان و جزایر و تهران داشت، از کشور خارج کند، حضرت امام فرمودند که ما سرنوشت جنگ را در میدانهای جنگ مشخص میکنیم که همانطور هم شد.
سال ۵۹ که مورد تجاوز قرار گرفتیم که یک غافلگیری برای کشور و نیروهای مسلح ما بود در آن سالها هنوز دولت ما قوام و ثبات نداشت، شورای امنیت ملی نداشتیم و نیروهای مسلح ما، نیروهای سپاه و بسیج ما آن قوام را پیدا نکرده بودند و ارتش ما دچار غافلگیری شده بود و آن آمادگی را نداشت، میتوانیم بگوییم آن ۵۰ هزار مستشاری که در ارتش بودند همه اموری که مربوط به امور هوایی، زمینی و پدافند بود را انجام میدادند، آمادگی نصب سلاح، تعمیرات و تجهیزات به وسیله این مستشارها انجام شد و اجازه نمیدادند نیروهای ما بیایند و این چیزها را یاد بگیرند، ولی آن تیزهوشی و ذکاوت نیروهای ارتش باعث شد اینها را یاد بگیرند و صدام با یک باور که کشور در قدرت نیست و ارتش قدرت ندارد، به خود اجازه داد که به کشور ما حمله کند اما در همان روزهای اول جنگ شاهد بودیم که ۱۹۰ فروند هواپیمای بمبافکن به پایگاههای هوایی، فرودگاهها و پایگاههای نظامی عراق حمله کردند و آنها را مورد اصابت قرار دادند، ۱۹۰ فروند هواپیمای بمبافکن و شکاری خیلی شرایط سختی را میخواهد و آمادگی صددرصدی نیاز دارد.
در سال اول جنگ نیروی هوایی ما نیروی هوایی عراق را از انطباق خارج کرد و موفق شد یک عملیات بزرگ حمله را انجام دهد و نیروی هوایی ما تا نزدیک مرز اردن پیشروی کرد و همه پایگاههای هوایی عراق را زد. در همان روزهای اول جنگ نیروی دریایی ما نیروی دریایی عراق را به طور کامل نابود کرد و تنها مسیر شاهراه عراق را که اروند بود، بست و سکوی نفتی که در مسیر بود را زد، یعنی دسترسی عراق به آبهای آزاد را بست و نیروی دریایی عراق در همان روزهای اولیه در آذرماه عقب کشید.
شاهد بودیم که نیروی زمینی ما در همان روزهای اول هدف اصلی عراق را که میخواستند در ۲-۳ هفته از خوزستان تهران را بگیرند، بعد از چهار روز در آبادان در آن طرف رودخانه اروند متوقف کردند، در همان سال اول جنگ ما ۱۵۰ عملیات آفندی علیه ارتش عراق داشتیم، اینها عملیاتهای کوچکی بود، ما میگوییم که اولین اقدام برای دفاع عملیات آفندی است، یعنی در روزهای ابتدایی نیروهای زمینی باید با طرف مقابل ارتباط برقرار کنند و شناسایی با رزم انجام دهند این همان ۱۵۰ عملیات آقندی کوچک بود.
در سال اول جنگ به دلیل تفکری که رئیسجمهور وقت داشت، اجازه همکاری و تعامل بین ارتش و سپاه را نمیداد و اعتقادی به حضور سپاه در جنگ نداشت، هر چند سپاه در همان سال اول جنگ در کنار برادران ارتش در خط مقدم جنگ بود، اما از دولت رجایی و باهنر ما شاهد تحول در جبهههای جنگ بودیم، فرماندهان ارتش و سپاه به طور جدی متحد شدند و اولین عملیات برای خروج نیروهای بعثی را در حصر آبادان انجام دادند، عملیاتهایی شامل فتحالمبین و بیتالمقدس انجام دادند، در خرداد ۱۳۶۱ عملیات فتحالمبین انجام شد و تقریباً اکثر مرزهای کشور ما بازسازی شد و یک سری مناطق میماند که همچنان در دست عراقیها است میبینیم که شورای امنیت دومین قطعنامه را صادر میکند، زیرا از بقای صدام حسین احساس خطر میکنند، میخواهم بگویم سازمان ملل و شورای امنیت و اکثر کشورهای دنیا از رژیم بعثی عراق حمایت میکردند و برعکس از ما حمایت نداشتند.
چه دلیلی باعث شد با اینکه عراق انقدر تجهیزات نظامی داشت و ایران هیچ تجهیزاتی نداشت و حتی مشغول درگیریهای داخلی بود بتواند با عراق مبارزه کند و به پیروزی برسد؟
ارتش ما از نظر آموزش و انضباط و مهارت تخصصی خوب بود، یعنی نیروی زمینی و هوایی که پدافند هم در اختیار نیروی هوایی بود یکی از ارتشهای قدرتمند منطقه و جهان بود، از حیث آموزش و آمادگی رزمی و انضباط ارتش خوبی بود، بعد از انقلاب اسلامی در انضباط و آموزشگاه و با خروج یکسری از فرماندهان نظامی ما آمادگی ۱۰۰ درصدی خود را در ارتش نداشتیم، ارتش عراق نیز خود را آماده کرده بود، ارتش عراق در این دو سال بعد از انقلاب بحث حمله به ایران طرحریزی و شروع به آموزش و دریافت سلاح و تجهیزات و امکانات از کشورهای مختلف دنیا کردند و خود را ارتقا دادند، ارتش عراق از نظر آموزش و آمادگی رزمی ارتش قوی بود، عملیات طوفان صحرا و حمله عراقیها به کویت و عربستان را دیدید که نیروهای آمریکایی به صورت جبههای با ارتش عراق مبارزه نکردند یعنی رو در رو با ارتش عراق نجنگیدند کاری که ما ۸ سال مقابل عراقیها کردیم، آنها چندین سال ارتش عراق را دور زدند و پشت ارتش عراق آمدند و توانستند با جنگ روانی و بمبارانهای گسترده عراق را شکست دهند.
ما در هشت سال دفاع مقدس به صورت رو در رو با ارتش عراق جنگیدیم، دید من این است که ارتش عراق ارتش قوی با آموزش و با انضباط بود و ما چگونه باید با این ارتشی که کاملاً به وسیله کشورهای دنیا حمایت میشد میجنگیدیم، ما اگر میخواستیم یک عملیات آفندی انجام دهیم باید تمرکز میداشتیم یعنی باید نیروهای خود را از جبهههای مختلف به یک جبهه میبردیم و تمرکز میداشتیم تا یک عملیات آفندی انجام دهیم، همچنین عملیات و تمرکز ما توسط آمریکاییها سنجیده میشد و به سران عراق اعلام میکردند که احتمالاً حمله بعدی نیروهای مسلح ایران از جبهه میانی یا جنوبی است و آنها خودشان را آماده و صفآرایی میکردند، ما اطلاعات موثقی داریم که مستشاران خارجی نه از حیث تجهیزات بلکه از حیث طرحریزی عملیات آفندی و مواضع عراقی و میدانهای مین برای عراقیها کارهایی انجام میدادند و این را کاملا در جریان هستیم، اما اتکای ما در هشت سال دفاع مقدس به درون بود، آن مستشاران خارجی که بعد از انقلاب هم بودند در آموزش نیز کوتاهی میکردند یعنی تا حدی آموزش میدادند، حتی تمرینات و طرحریزیها برای نیروهای دریایی ما در حد گردانها بود بالاتر از آن نبود، این دانش را فرماندهان ما اعم از سپاه و ارتش در سال ۵۹ جمع کردند، یعنی سن و سالها حدود سی بود، اینها فرماندهان جوانی بودند که در میدان جنگ آموزش دیدند، یعنی در اثر تجربهای که سالها در عملیاتها، در شکستها و پیروزیهای مختلف کسب کردند و همچنان که سنشان بالاتر میرفت، تجربه بیشتری به دست میآورند، همچنین ما در تحریم بودیم، نیروی هوایی عراق دو یا سه بار نابود شد و دوباره هواپیما گرفت، عراق در آغاز جنگ هواپیماهای خیلی پیشرفته نداشت اما به مرور پیشرفت کرد و هواپیماهای قویتری گرفت که با موشکهای فرانسوی تجهیز شده بود یعنی با تانکهای جدید و نیروی جدیدتر یعنی موشک و سلاحهای شیمیایی پیشرفت کرده بود یعنی نیروی عراق که با ۱۳ ارتش به ما حمله کرده بود، در سال ۶۷ حدود ۵۹ تیپ و لشگر داشت.
عراقیها در سال ۶۷ بالغ بر چندین هزار تانک و چندین هواپیما و بمب افکن شکاری داشتند، اما نیروی هوای ما به دلیل اینکه تحریم بود و قطعات آن پیدا نمیشد روز به روز ضعیفتر میشد، نیروی هوایی آنها روز به روز قوی میشد، عراق در طول هشت سال دفاع مقدس هیچ کدام از نیروهای خود را بازنشسته نکرد اما ما بعد از ۲۴ ماه حضور، کارت پایان خدمت را صادر میکردیم و سربازها میرفتند، فرماندهان در ۳۰ سالگی بازنشسته میشدند زیرا احساس میکردیم میخواهند دنبال زندگی خود بروند، ما در طول سالهای دفاع مقدس سعی کردیم تمامی قوانین بینالمللی را رعایت کنیم اما عراق هیچ کدام از قوانین بینالمللی را رعایت نکرد، از جمله بمباران شیمیایی که در طول دفاع مقدس هر جا عملیات آفندی داشتیم صدام از عملیات شیمیایی استفاده میکرد، من از چشم خودم دیدم صدام رعایت نمیکرد که بمباران شیمیایی گازهایش به سمت نیروهای خودی نرود و فقط میخواست این بمب شیمیایی در وسط میدان جنگ روی زمین بخورد، حتی اگر مسیر باد به سمت نیروهای خودی بود، به مردم خود نیز رحم نمیکرد، بمباران حلبچه و بمباران شمال-جنوب نشان میدهد به ارتش و مردم خود نیز رحم نمیکرد اما برای ما اینطور نبود.
ارتش عراق، ارتش قوی بود با آموزش و توسط مستشاران خارجی از لحاظ اسلحه و آموزش حمایت میشد ارتش ما و نیروهای مسلح ما در ابتدای جنگ قوی بود و دارای آموزش بود اما به دلیل آن که تنها دو ساله بود دچار مشکل شد و سپاه و بسیج نیز هنوز قوام نداشت، زیرا بعد از سال ۵۹ بود که سپاه و بسیج شکل گرفت و مسلح شد و توانست سلاح و تجهیزات توپ و تانک داشته باشد و روز به روز قویتر شد و ما توانستیم یک ارتش و سپاه جنگ دیده، میدان دیده و نظامی دیده در پایان جنگ داشته باشیم.
آمار و ارقام متناقضی از تعداد شهدای جنگ منتشر میشود الان رسانههای غربی با ارائه مستنداتی تعداد شهدا را بیشتر اعلام کردند. نظر شما در خصوص این روایتهای مختلف در خصوص تعداد شهدا چیست؟
یکی از حوزههایی که ما در سالهای دفاع مقدس خوب کار کردیم، همین رسیدگی به خانواده شهدا و جانبازان بود؛ یک هیئتی از افغانستان آمده بودند که در تهران در جلسه شرکت کردند و دو خواسته از ما داشتند، یکی نهضت سوادآموزی که چه کار کردید زیرا نهضت سوادآموزی ما در کشور موفق بوده، یکی دیگر تجربه بنیاد شهید و جانبازان و این توجهی که به خانواده جانبازان و شهدا میشود چه روندی دارد که اینقدر رسیدگی خوب است که حساسیت ایجاد نشود، درست است که رسانههای بیگانه میخواهند نشان دهند که نشان دهند که آمار متناقض است و بگویند که مشخص نیست، اما تصور من این است که آمارها درست است، بله در خیلی از عملیاتهایی که داشتیم ممکن است اجساد پاک شهدا نیامده باشد و هنوز هم تفحص اینها دنبال میشود اما تصور میکنم آمارها آمار درستی باشد، الان آمار دقیقی ندارم اما آمارهای دقیقی که در خصوص شهدا و معلولان جانبازانی که برگشتند داریم، به نظر منطقی و درست است و این شبهه مثل سایر شبهاتی که ایجاد میشود برای گمراه کردن تصور عمومی از اصل قضیه است و اشتباه است.
خیلیها میگویند وقتی خرمشهر را گرفتیم، جنگ برای ما پیدا به پایان رسید اما جنگ ادامه پیدا کرد و خیلیها مخالف ادامه آن بودند، تحلیل شما از این موضوع چیست؟
بسیاری از آدمها در صحنه جنگ نیستند، یعنی در میدان جنگ نیستند، یک فرمانده نظامی وقتی در صحنه جنگ و در میدان جنگ یعنی دفاع از کشور است برایش مسائل فرق میکند، این صحنه جنگ برای من که یک ستوان هستم ۴ کیلومتری است، برای یک فرمانده گردان ۲۰ کیلومتری است و برای یک فرمانده لشکر ۱۰۰ کیلومتر در ۱۰۰ کیلومتر است، اما برای فرماندهان زمان جنگ که باید برای یک کشور تصمیم میگرفتند موضوع به گونه دیگری است، هیچ موقع نمیشود فرمانده را زیر سوال برد، زیرا ما این اجازه را به فرمانده دادیم که با این امکانات و تجهیزات از کشور دفاع کند، ما الان نمیتوانیم فرماندهان جنگ را زیر سوال ببریم، الان ۳۰ سال از جنگ گذشته و آسایش وجود دارد ما فراموش کردیم که دشمن در خرمشهر چه کار کرد، ما فراموش کردیم شهرهای ما موشک باران شد، ما فراموش کردیم در شهرهای اصفهان و تهران امنیت نداشتیم، فراموش کردیم که دشمن تا شهرهای شمالی نیز آمده بود. کرمانشاه و دزفول و خوزستان که هر روز تحت موشکباران بودند حتی شهرهای عمق کشور نیز تحت تاثیر بمباران دشمن قرار گرفته بودند، آن وقت انتظار داشتیم فرماندهان نظامی ما از کشور خود دفاع کنند همانطور که گله داریم از خانواده قاجاریه که یک زمانی مسئولیت کشور را داشتند. این قراردادهای ترکمنچای و گلستان را محکوم میکنیم، یعنی میگوییم خوب از این کشور دفاع نکردید و این قراردادهای ننگین باعث شد بخشی از خاک کشور ما از کشورمان جدا شود، وقتی این تجاوز بعثی عراق که تمام دنیا را پشت خود داشت صورت گرفت، ما از فرماندهان میدانی جنگ میخواستیم از کشور دفاع کنند و نگذارند تکه ای از خاک کشور ما از دست برود الان نمیتوانیم فرماندهان را زیر سوال ببریم که چرا در آن عملیات آن کار را کردید و این طور عمل کردید زیرا فرماندهان باید در صحنه تصمیمی میگرفتند.
عراق روز به روز قویتر میشد، صدام قابل اعتماد نبود وقتی سال ۵۹ تجاوز صورت گرفت و در سال اول دشمن را متوقف و شناسایی کردیم و عملیات آفندی را برای خروج آنها از کشور آغاز کردیم و خرداد سال ۶۱ تقریباً کشور را از بیگانگان تخلیه کردیم، آموزش دیدیم که از عملیات آفندی باید برای پیروزی کشور استفاده شود، فرماندهان نظامی در آن زمان کار درستی کردند یعنی دشمنان را تعقیب و دنبال کردند، از حضرت امام اجازه گرفتند اما حضرت امام تاکید کردند که نباید شهرها و مردم آسیب ببینند اما باید بتوانیم دشمن را به روزی برسانیم که فکر تجاوز کشور را نکند، شما پیامهای صدام در سال ۶۷ را بخوانید خیلی جالب است، پیامهایی که سال ۶۷ صدام به آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشته، آن زمان آیتالله هاشمی رفسنجانی مسئولیت فرماندهی جنگ را داشت، صدام در نامهها میگوید که کار اشتباهی کرده و جنگ به ضرر هر دو کشور است، اما صدام در سال ۶۲ این تفکر را نداشت، صدام تفکر دیگری داشت و واقعاً دلش میخواست خوزستان را بگیرد، تهران را بگیرد و ادعای جزایر را داشت ادعای قادسیه و جهان عرب را داشت صدام به دنبال فرصتی برای تجدید قوا بود و میخواست زمانی بگیرد که تجدید قوا کند و مجدداً حمله کند در آن زمان این یک فریب بود.
مگر سال۶۷ صدام هم این کار را نکرد، سال ۶۷ صدام بعد از آتش بس از تمامی جبههها به کشور ما هجوم آورد، کسی میتوانست تضمین دهد که سال ۶۲ صدام این کار را انجام نمیدهد؟ ما نباید فرماندهان زمان جنگ را زیر سوال ببریم اگر تصمیمی در زمان جنگ گرفتند، تصمیم درستی بوده و خدا را شکر ما یک متر از خاک کشور خودمان را به عراق و هیچ کشوری ندادیم و موفق شدیم پیروز میدان جنگ باشیم.
شیرینترین خاطره شما از هشت سال دفاع مقدس چه بود؟
این خاطره را میگویم تا موجب حواس جمعی برای جوانان باشد، در سال ۵۹ شاید هنوز ۱۸ سال نداشتم، شهید نامجو اعتقاد داشت که دانشجویان دانشگاه افسری باید به جبهه بروند و من که زودتر دیپلم گرفته بودم در همان دانشگاه تحصیل میکردم با همان اولین دورهای که در سال ۵۹ به جبهه رفتیم، یادم است به لشکر ۷۷ پیروز خراسان رفته بودیم که در بوستان مستقر بود، یک جوان که فکر میکنم افسر وظیفه بود که خیلی نقش مهمی داشتند، شبی که ما در خط مقدم وارد شدیم گفت که میخواهیم صبح گشت شناسایی برویم و من جوان بودم و گفتم برویم، قبل از اینکه وقت نماز شود یک گروه ۱۰- ۱۵ نفره برای شناسایی رفتیم که از خط مقدم رد شدیم که من تیرهای برق را میشمردم، فکر کنم دو یا سه کیلومتر رفتیم و نشستیم و گفت باید گوش دهیم ببینیم چند سنگر دارند و چگونه عمل میکنند ظاهراً برای عملیات آفندی میخواستند کار کنند.
من سر خودم را بالا میآوردم که ببینم چه خبر است و سر من را پایین میآورد، به من میگفت سرت را بیاور پایین میبینند، کشوری که غافلگیر شود و مورد تجاوز قرار بگیرد باید سر خود را پایین بیاورد در جریان باشید، یعنی اگر ما باز هم غافلگیر شدیم، باید سر خود را پایین بیاوریم، ما غافلگیر شدیم به ما گفتند که دشمن در مرزها مستقر شده نیروهای مرز به ما گفتند دشمن در مرز مستقر است و میخواست حمله کند اما دولت وقت گوش نمیکرد و مسئولان به گوش نبودند که شرایط اینگونه شد، در نتیجه باید سر خود را پایین بیاوریم و برای اینکه دوباره سر خود را بالا بیاوریم باید این تعداد شهید را میدادیم باید این همه شهید از جوانان را میدادیم که دوباره سر خود را بالا بیاوریم، الان سرمان بالا است اما باید مواظب باشیم و حواس خود را جمع کنیم که دوباره غافلگیر نشویم که دشمن ما را مورد آزار و اذیت قرار ندهد، امیدوارم مسئولان که به گوش هستند با هدایتهای مقام معظم رهبری هوشیار و بیدار باشند که الحمدلله هستند که مورد حمله یک دشمن به صورت نرم یا سخت قرار نگیریم.
در مورد جنگ بیشتر بگویید.
جنگ و طبیعت و ذات جنگ یعنی کشتار و از بین رفتن جوانها و سرمایههای کشور و طبیعت جنگ خوب نیست، اما به فرمایش حضرت امام و مقام معظم رهبری که فرمودند این جنگ برای ما مزایا و منافع خیلی زیادی داشته، تجارب ارزشمندی در طول دفاع مقدس کسب کردیم. فرماندهانی که امروز سن من یا سن بالاتری دارند همه در سالهای دفاع مقدس جوان بودند و تربیت شده انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هستند کسانی که این سالها علم و دانش را از سینه خود به جوانانی که در ارتش و سپاه هستند، منتقل میکنند، این باعث میشود در جبهه مقاومت به عنوان کشوری معرفی شویم که از غرب و شرق تبعیت نمیکند کشوری هستیم که در دنیا روی پای خود ایستاده و به جرأت میگویم تمام سلاح و تجهیزاتی که نیروی مسلح ما دارد همین پهپاد است که یکی از قدرتهای پهپادی هستیم یا موشک یا نفربر یا تانک یا سلاحهایی که داریم در دفاع مقدس تواناییاش شکل گرفت و نشان دادیم باید روی پای خودمان بایستیم و دنیا به ما کمک نخواهد کرد، در همین جنگ اوکراین این کشور پشیمان شد از اینکه سلاحهای خود را بعد از استقلال از بین برده بود و از دست داده بود، در نتیجه این یک تجربه برای کشور ما است ما اعتقاد به این داریم که سالهای دفاع مقدس، سالهایی بود که باعث تبلور علم و فناوری شد، خود جنگ تحول ایجاد میکند و تحول شتابان میدهد، اکثر صنایع نظامیمان در جنگ سرعت گرفت.
اینگونه جا افتاده است که نیروهای نظامی بداخلاق هستند نظر شما در این باره چیست؟
مهربانترین پدرهای دنیا، نظامیها هستند، در خانه جدی هستند اما مهربان هم هستند با بچه و همسر خود مهربان هستند اما جدی هم هستند، من فرزند و نوه دارم که باید هر روز آنها را ببینم اما با دشمن جدی هستم.
در مورد قدرت ملی ایران بیشتر توضیح دهید.
ما قدرت ملی را جمع تواناییهای بالفعل و بالقوه کشور در حوزه توان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علم و فناوری، زیست محیطی، دفاعی، امنیتی و ژئوپلیتیک که استثنایی است، میدانیم. موضوع در این باره مدیریت و فرماندهی قدرت ملی است که الحمدلله در کشور ما دارد شکل میگیرد، چرا امروز دشمن انقدر روی مسئولان و بچهها جنگ روانی ایجاد میکند، زیرا امروز جمهوری اسلامی ایران از قدرت ملی فراتر رفته و یک اقتداری در منطقه و دنیا دارد، این اقتدار چه فرقی با قدرت دارد؟ اقتداد قدرت مشروع و قانونی است، اقتدار بر پایه رضایت مردم استوار شده است، به دلیل اینکه اقتدار بر پایه رضایت مردم است، مردمیتر و دموکراتیکتر از قدرت است و اقتدار میتواند به قلبهای مردم نفوذ کند، انصافاً امروز جمهوری اسلامی ایران در منطقه و در بین کشورهای منطقه سعی کرده با صداقت عمل کند. نه تنها در سوریه و عراق، بلکه در همه کشورهای منطقه و در دنیا با صداقت عمل کرده، آن ناپاکی را در برخی از رفتارهای مسئولان غربی میبینیم، اما جمهوری اسلامی ایران سعی کرده با صداقت با این کشورها برخورد کند و اینها احساس میکنند این اقتدار امروز وجود دارد.
اگر در آخر حرف ناگفتهای دارید، بگویید.
آموزشها و آموختههایی که ما در طول سالهای دفاع مقدس کسب کردیم منجر شد به اینکه ما آسیب کمتری ببینیم و باعث کاهش آسیبپذیری شد، هر کشوری که به تجربهها و دست آموختههای خود توجه نکند و از آنها بهره نبرد آسیب میبیند، الان مردم ما اقتدار دفاعی و امنیتی کشور را قبول دارند و این را به جرأت میگوییم که امروز کشور ما در شرایط اقتدار و امنیت دفاعی خوبی قرار دارد.
کشوری الان جرأت نمیکند به کشور ما حمله کنند وگرنه حمله میکردند، این توفق امروز حاصل تجربههایی است که ما در دفاع مقدس کسب کردیم آنچه که ما در دفاع مقدس کسب کردیم دارد سینه به سینه منتقل میشود و این همان چیزی است که باید رخ دهد، نیروهای نظامی ما باتجربه هستند و سعی میکنند با تجربه این موضوع را منتقل کنند، سالهای دفاع مقدس سالهای خلق حماسههای مختلفی بود و حماسههای دفاع مقدس نیز محصول علم و بصیرت بود که خوشبختانه امروز در نیروهای دفاعی ما وجود دارد امیدوارم رسانهها با قوت و قدرت بتوانند خاطرات دفاع مقدس را از سینه یادگاران این سالها بیرون بکشند و بتوانند این خاطرات را با تجزیه و تحلیل به جوانان منتقل کند زیرا آینده کشور برای همین جوانان است.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.