کیایی:حرکت تلویزیون در ماجرای ناصر ملک مطیعی خیلی بد بود
فریدون جیرانی که در برنامه شب گذشته (۲ دی ماه) میزبان مصطفی کیایی بود، در ابتدای صحبتهایش خطاب به کیایی گفت: «تو یکی از بهترین فیلمسازان داستانگوی سینمای ایران هستی که هنوز خط ساخت فیلمت را تغییر ندادهای و امیدوارم که در «چهارراه استانبول» هم این خط را عوض نکرده باشی و همان داستان گویی شیوه خودت را ادامه داده باشی.»
کیایی درباره آخرین وضعیت «چهارراه استانبول» نیز گفت: ««چهارراه استانبول» کار سنگینی بود و بخش زیادی کار ویژوال داشت که در حال انجام است. امروز در حالی که معلوم نبود فیلم به جشنواره میرسد یا خیر، یک نسخه از فیلم را تحویل دادیم و فکر میکنم اگر همه چیز بر اساس برنامه پیش رود، برای جشنواره فیلم فجر آماده خواهد شد.» در ادامه نیز جیرانی به طرح سوالاتی پرداخت و کیایی نیز پاسخگوی آنها شد که در ادامه میآید.
در مورد خودت و «چهارراه استانبول» در زمان جشنواره بیشتر صحبت خواهیم کرد. شما چرا در کانون کارگردانان در مورد عدم اکران «عصبانی نیستم» بیانیه ندادید؟
در ابتدا نکتهای در مورد کانون کارگردانان بگویم؛ شخصاً فکر میکنم یکی از ضعفهای کانون این است که خیلی کار انجام میدهد اما تبلیغات و اطلاعرسانی ندارد و فکر میکنم گواه این ادعا شخص رضا درمیشیان است. ما برای «عصبانی نیستم» خیلی تلاش کردیم و حتی در جلسهای که با وزیر ارشاد داشتیم از آقای درمیشیان هم دعوت به حضور کردیم و بحث مشکلات کانون را کنار گذاشتیم و بیشتر صحبت ما با وزیر در مورد فیلمهای آقایان امیریوسفی و درمیشیان بود و هر دو را نیز با خود به این جلسه بردیم اما نخواستیم این موضوع رسانهای شود. ما به جای این کار، ترجیح دادیم که کار مثبتی انجام دهیم؛ در این راستا حتی برای «لانتوری»، به حوزه هنری رفتیم.
موضع وزیر ارشاد در این جلسه چه بود؟
وزیر فقط گوش دادند و در پایان جلسه به ما قول دادند که مشکل این فیلمها را حل خواهند کرد و گفتند ما با دید مثبت به این قضیه نگاه و سعی میکنیم مشکل حل شود. ما تمام زمانی که میتوانستیم در آن جلسه درباره مشکلات خودمان صحبت کنیم تمرکزمان را بر فیلمهای توقیفی گذاشتیم، حتی از آقای درویش هم دعوت کردیم که با ما بیاید اما نیامد.
در مورد «آشغالهای دوست داشتنی» هم صحبت کردید؟
در مورد همه فیلمهای توقیفی به ویژه دو فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» و «عصبانی نیستم» که کارگردانهایشان همراهمان بودند، صحبت کردیم و آقای وزیر و آقای حیدریان قول دادند این مشکل را در اسرع وقت حل کنند که این موضوع، خروجی جلسه ما بود.
به همین دلیل و اینکه ما فکر میکردیم «عصبانی نیستم» اکران میشود، کانون کارگردانان بیانیهای نداد و در این حدود یک هفتهای که قرار است اکران نشود، هنوز جلسهای در کانون نداشتیم تا در مورد صدور بیانیه تصمیمگیری کنیم.
این فیلم از یک کمیته ثابت پروانه نمایش دارد و نباید مشکلی برای اکران داشته باشد!
متاسفانه معضل بزرگ سینمای ایران این موضوع است. من خودم در هر جلسهای که با مسئولان دارم تنها یک خواهش را مطرح میکنم و میگویم که برای پروانه ساخت و نمایشی که ارائه میدهید، ارزش قائل شوید. این مساله بزرگترین لطف در حق ما است که بتوانیم در آرامش سرمایهگذار جذب و کار کنیم؛ باورتان نمیشود سرمایهگذاران اگر فیلم به مساله کوچکی پرداخته باشد پا پس میکشند و از سرمایهگذاری میترسند و هراس دارند که ارگانی دیگر فیلم را از سینما بیرون بکشد.
وقتی قانون نتواند پشت فیلمهایی که پروانه داده در بیاید معضل بزرگی است. آقایان اشاره نمیکنند که «عصبانی نیستم» قبلا دو بار پروانه نمایش گرفته است.
روزهای آخر کار آقای شمقدری پروانه ساخت «عصبانی نیستم»، «خط ویژه» و «طبقه حساس» صادر شد. به یاد دارم برای این سه فیلم خیلی سخت میگرفتند تا اینکه دولت تغییر کرد و زمانی بود که تیم قبلی مانده بودند تا کارشان را تحویل دهند. در همان زمان در روزنامه خواندم که «خط ویژه» و دو فیلم دیگر پروانه ساخت گرفته است در صورتی که ما حدود ۶ ماه درگیر این فیلمها بودیم که پروانه ساخت نمیدادند و خودم مایوس شده بودم که اصلا دیگر آن را نمیسازم اما به طور خارقالعادهای موضوع تغییر کرد.
متاسفم افرادی که گزارش تهیه میکنند با این موضوع اشاره نمیکنند که «عصبانی نیستم»، دو بار پروانه نمایش گرفته است و این بار سوم است که شورا به فیلم پروانه نمایش داده است!
همین اتفاق برای فیلم آقای امیریوسفی هم افتاده است و مشکل اکران دارد. اینجا قدرت قانون مطرح است که اگر اجرا شود کسی دچار مشکل نمیشود.
صنف باید پای این قضیه بایستد. اما مثل اینکه صنف مان نیز دچار مشکل است؟
صنف در سینمای ایران، شوخی است. من الان عضو شورای مرکزی صنف هستم اما واقعا از این عضویت پشیمانم. هیچ کدام از اعضا، مشارکت در صنف ندارند؛ قدرت صنف از مشارکت اعضایش پدید میآید و متاسفانه این موضوع در صنف وجود ندارد و البته در هیچ صنفی نیست.
اما در دوره آقای شمقدری، کمی قدرت گرفت؟
آن موضوع واکنشی بود و در تقابل با شرایط پیش آمده برای خانه سینما این واکنش صورت گرفت و پتانسیل این واکنش وجود داشت.
در آن زمان خانه سینما شخصیت مستقلی پیدا کرد اما دوباره منفعل شد. همیشه وقتی دولت و خانه سینما با هم نزدیک میشوند، این انفعال به وجود میآید؛ من یادم است در دوره دولت ۷۶ هم این انفعال به وجود آمد. وقتی اختلافات بین دولت و صنف درست میشود، اختلافات داخلی شکل میگیرد..
البته خانه سینما و هیات مدیره اش، نگرانیهایی در مورد شخصیت حقوقی خانه دارند و سعی میکنند مسائل را محتاطانه تر جلو ببرند که به این شخصیت قانونی و حقوقی خودش نزدیک شود.
کانون کارگردانان هنوز به وزارت کار نپیوسته است؟
خیر
در این مجمع عمومی زودرس قصد دارید این موضوع را مطرح کنید؟
خیر، ما دو بار این مساله را مطرح کردیم ولی به حدنصاب نرسید و چون زمان مجمع عمومی برای انتخابات رسیده است، این مجمع عمومی را برگزار میکنیم، چون تصمیم گیری در این مورد، مهم است و عدهای مخالف و موافق دارد و هر اتفاقی بیفتد قطعا خروجی ممکن است باعث نارضایتی عده زیادی شود. طبیعتاً تصمیم به این بزرگی را نمیتوان با حداقل آرا گرفت و باید حتما مجمع با حداکثر آرا در این مورد تصمیم بگیرد.
یعنی شما میخواهید این تصمیم گیری را به شورای مرکزی آینده واگذار کنید؟
ما ناچاریم این کار را کنیم، چون زمان مان به پایان رسیده و باید مجمع را برگزار کنیم.
چه کار کنیم که صنف قدرت اصلی اش را به دست بیارود؟
ضعف در این موضوع به ریشههای فرهنگی ما بر میگردد و مشارکت اجتماعی در تک تک ایرانیها نهادینه نشده است و یک حس نارضایتی از هر کسی که مسئولیتی دارد و عدم وجود اعتماد، سبب این معضل شده است. زمانی که خود من عضور شورای مرکزی شدم، قصد کاندید شدن نداشتم اما اینقدر کارگردانان جوان اصرار به حضور من کردند، وارد شدم اما وقتی وارد کار شدم احساس کردم آن موقعیت برای یکسری افراد خیلی مهم است و بیانیهها و سنگ اندازیهای مختلف شروع شد و این در صورتی است من هیچ وقت وارد حاشیه نشده ام و میدیدم که به دنبال این هستند که برای من هم حاشیه بسازند و من سعی میکردم از این قضیه پرهیز کنم. فکر میکنم تک تک اعضا باید در صنف احساس مسئولیت کنند، البته اعضا هم حق دارند چون صنف یک مساله دوطرفه است ولی در هر حال، وقتی تمام اعضا در کنار یکدیگر مشارکت داشته باشند به نظر من صنف میتواند قدرت بگیرد و به اعضایش امتیاز و خدمات دهد.
در مورد آتش زدن کارت عضویت سعید سهیلی چه اتفاقی پیش آمد؟
این موضوع از عدم اطلاع رسانی در صنف نشات میگیرد و نقطه ضعف صنف در این دوره، همین موضوع بود. در تمام جلساتی که برای فیلم آقای سهیلی میرفتیم، من و آقایان میری و بزرگ نیا همراه تهیه کنندگان بودیم.
یک محافظه کاری در کانون کارگردانان حاکم نیست که وارد جنجال نشود؟
هر جا که احساس میکردیم باید وارد عمل شویم، وارد شدیم و حرف زدیم اما از آدمهایی که جنجال بی مورد و حاشیه درست میکنند، پرهیز کردیم و ما دنبال آن نیستیم.
آیا این محافظه کاری شما به ارتباط تان با معاونت سینمایی بر میگردد؟
ما ارتباط خاصی با معاونت سینمایی نداریم.
یعنی شما کارهایتان را با خانه سینما و معاونت سینمایی هماهنگ نمیکنید؟
اصلاً، الان مدیرعامل خانه سینما مصر است که کانون کارگردانان به وزارت کار بپیوندد و ما زیر بار نرفتیم و معتقدیم اعضا باید تصمیم بگیرند.
خودت موافق این پیوستن هستی؟
خودم هنوز قانع نشدم چراکه نمیدانم وزارت کار چقدر میتواند جوابگوی ما باشد اما گویا به خاطر شرایط خانه سینما ناچاریم این کار را انجام دهیم. با هر جایی که به وزارت کار پیوسته بود صحبت کردیم، هنوز هیچ بازخوردی نداشتند تا بتوانیم بر اساس پیشرفت آنها ما هم به وزارت کار بپیوندیم. کانون کارگردانان، صنف خاص تری است و خیلی از اعضای ما مخالف هستند. شورای مشورتی هم با پیوستن به وزارت کار مخالف است.
در انتخابات بعدی هم کاندید میشوی؟
قطعاً خیر. اگر آقای بزرگ نیا نبود من حتما استعفا داده بودم.
قبل از اینکه به سینمای داستان گوی تو برسیم، اتفاقی در هفته گذشته در تلویزیون افتاد و ناصر ملک مطیعی دلگیر شد. خیلی بابت این قضیه متاسفم چون افرادی در سن و سال اقای ملک مطیعی حساس تر هستند و باید برایشان احترام قائل بود. نظر تو در این مورد چیست؟
چون به سینما قهرمان پرور علاقه دارم، به نظر من ناصر ملک مطیعی یکی از قهرمانان سینمای ایران بوده است و مردم خاطرات زیادی با او دارند و این مساله کمی نیست. ایشان الان ۴۰ سال است که بازی نکردند اما هنوز در خاطر مردم ماندگارند. به نظر من حرکت تلویزیون خیلی بد بود و نمیدانم این ناهماهنگی کجا اتفاق افتاده بود و اگر قرار بود چنین اتفاقی بیفتد چرا اینقدر تبلیغات کردند!؟ بعد از سالها قرار بود ناصر ملک مطیعی از یک تریبون رسمی با میلیونها مخاطب دیده شود و وقتی این اتفاق افتاد، طبیعی بود ناراحت شوند.
لازم است بگویم اولین استار سینمای ایران که تبدیل به ستاره شد ناصر ملک مطیعی است در سال ۳۱ بعد از فیلم «ولگرد». بعد از این فیلم تبدیل به چهره روز شد و چند فیلم بعدی نیز شبیه به همین کاراکتر را بازی کرد.
آقای کیایی، تو فیلمساز شریف سینمای داستان گویی هستی که زمانی من آن را میانه (به تماشاگر احترام میگذارد و سعی میکند ارتباط با تماشاگر عام داشته باشد) مینامم. این سینمای داستان گو را تو راه انداختی و چندین سال است که در این حوزه کار میکنی. الان ما وارد نوع دیگری از سینما که عامه پسند است، شده ایم. من از فروش فیلمها خیلی خوشحالم اما به آقای فرحبخش هم گفتم که خالتور از گنج قارون هم عقب مانده تر است! در مورد این موضوع بحث کنیم که چرا سینمای عامه پسند الان از فیلمهای سالهای گذشته، عقب مانده است؟
اگر به من بگویند سینمای من، سینمای بدنه است، با افتخار آن را میپذیرم یعنی فکر میکنم وارد سینما شده ام برای مخاطب. هر چقدر تعداد مخاطبان فیلم من بیشتر باشد برایم رضایتبخشتر است. آن زمانی هم که فقط کارگردان فیلم هایم بودم برایم جذابیت داشت که فروش زیادی برای تهیهکننده صورت میگرفت و میدانستم که مخاطب بیشتری فیلم من را دیده است. من از اول به سینمای هالیوود گرایش داشتهام و اعتقاد این است که سینما اول سرگرمی است یعنی شعارهایی که در مورد فرهنگسازی سینما میدهند را اولویتهای دوم و سوم خودم میدانم. معتقدم اگر کارگردانی میخواهد حرفی را در فیلمش مطرح کند، باید آن را در یک پکیج جذاب مطرح کند. تمام مردم دنیا عاشق قصه هستند؛ فیلم تایتانیک به خاطر قصه عاشقانه اش فروخت.
نقطه مقابل هم دارد..
بله. البته قصه تعریف کردن کار سختتری است تا تعریف نکردن. فکر میکنم ۸۰ درصد فیلمسازان به خاطر عدم توانایی شان در قصه تعریف کردن، به نوع دیگر فیلمسازی میروند. اما درباره مخاطب سینمای ایران نمیشود تحلیل درستی ارائه کرد؛ من هر چقدر در این مورد فکر کردم به تحلیل درست و جامعی نرسیدم. چطور میشود فیلم آقای فرهادی میفروشد و یک فیلم سطح پایین هم میفروشد!؟ البته میدانم که مخاطبان مختص به خود را دارند و مخاطبی که فیلم فرهادی را میبیند، به سراغ فیلم دیگری نمیرود.
رفتارشناسی مخاطب ایرانی خیلی پیچیده است؛ یادم است ۸ سال پیش، فیلمهای کمدی شونه تخممرغی خیلی باب شد و به سینمای ایران ضربه زد. وقتی من بعدازظهر سگی سگی را ساختم دوره حکمرانی این نوع فیلمها بود و فیلم من از فیلمهای شونه تخممرغی آن زمان لطمه خورد. من فکر میکنم این موضوع به مسئولان فرهنگی هم برمیگردد.
آیا این موضوع به محدودیتهای اجتماعی ارتباط ندارد؟ برایم ثال وقتی تلویزیون تصویر ساز موسیقی را پخش نمیکند، سینما پخش میکند و در واقع یک واکنش صورت گرفته است..
هر جا تابوشکنی صورت میگیرد، از محدودیت نشأت میگیرد. مثل موضوع مدلینگ که در همه جای جهان وجود دارد و بسیاری از مدلها بازیگر میشوند. الان خانمهای زیادی هستند که گرایش به عکس مدلینگ دارند! چرا؟ این یک آسیب اجتماعی است و من در فیلم «بارکد» با این مساله شوخی کردم. عکس مدلینگ برای سوپراستارها و تبلیغات است! چرا هر خانم خانهداری یک عکس مدلینگ دارد؟
اینها مسائل خیلی پیچیده فرهنگی است؛ ما هر چه را که نمیتوانیم در تلویزیون ببینیم به سراغش میرویم از بس ندیدیم و نداشتیم.
آقای کیایی خیلی افراط و تفریط است؛ در سریال تلویزیونی و سریال شبکه نمایش خانگی! در نوع پوشش هم افراط وتفریط است. به خاطر همین است که سریالهای شبکه نمایش خانگی مخاطب دارد..
این موضوع حتی در طرح روابط هم دیده میشود. من شخصاً برایم سخت است که در تلویزیون کار کنم و دلیلش این نیست که تلویزیون جای بدی است اما به دلیل تنوع سلایق مدیرانش است که یک اثر تحت تاثیر قرار میگیرد و مایههای فیلمنامه بهم میریزد و شخصا علاقهای به آن نخواهم داشت و طبیعتاً مخاطب هم به آن علاقه نخواهد داشت.
به نظر من، ساختار تولیدی فیلمها مشکل دارد نه فیلمنامهها که به فیلمها آسیب میرساند که فیلمها در زمان کمتری ساخته شوند تا زودتر به مرحله فروش برسند و این خطری است که دور سینمای ایران میچرخد..
این قطعاً یک تب است ولی این مساله همیشه بوده است.
نه همیشه نبوده، من خودم با یک تهیه کننده حرفهای قرارداد بستم..
البته دیگر نمیتوان به آن دوره برگشت. فکر میکنید چرا من خودم تهیه کنندگی کارهایم را میکنم؟ من تهیهکنندگی میکنم تا در آرامش فیلمم را بسازم نه اینکه پول بیشتری بگیرم. بعید میدانم میتوانستم «چهارراه استانبول» را با تهیهکنندهای غیر خودم بسازم فیلمی که نزدیک ۳ میلیارد هزینهاش شده است. اکثر تهیه کنندگان انتظار دارند که کارگردان پول با خودش بیاورد..
همه تهیه کنندگان اینگونه اند به جزء فرحبخش و چند تای دیگر که میدانند چطور هزینه کنند تا ضرر نکنند..
ما مشکل اصلی در زمینه تهیه کنندگان داریم. همیشه شلوغترین سانس جشنواره فجر برای فیلمهای من رخ داده است. زمان نمایش بارکد، تمام دوستان منتقد و رسانه هم در سالن میخندیدند و لذت میبردند و بعد از فیلم هم همه میگفتند حالشان خوب شد. اما یک نقد مثبت درباره بارکد جایی منتشر نشد. «بارکد» باعث معروفیت عجیب و غریب من شد.
به نظر من بارکد، فیلمنامه، ساختار و کارگردانی خوب و شوخیهای مدرنی دارد..
دوستان تهیه کننده که داوران جشنواره بودند به این دلیل فیلم من را از داوری کنار گذاشتند که من خودم تهیه کننده بودم! اگر با من مشکل داشتند، بازیگران، طراحان صحنه ولباس و صدابردار و فیلمبردار که وجود داشتند!
معتقدی که فروش فیلمهای عامه پسند تب است؟ یعنی این تب میافتد؟
بله، اگر تولید این نوع فیلمها انبوه شود، خودش پس میزند. این دوره را حدود ۸ سال پیش هم داشتیم. این موضوع نه تنها در مورد این نوع فیلمها، بلکه در تکرار موضوعاتی چون روابط زن و شوهری، خیانت و ... نیز اتفاق میافتد. هر چیزی در سینما که تکرار و زیاد بشود مخاطب آن را پس میزند. پارسال در جشنواره همه فیلمها را اشتباه یادشان میآمد چون مضمونهای تکراری وجود داشت. مشکل اساسی به این بر میگردد که ما الان در سینمای ایران ژانر نداریم.
بعد از «خط ویژه» متوجه شدم که پسربچههای ۱۲ الی ۱۴ ساله از این فیلم خوششان آمده است و وقتی دقیق تر فکر کردم متوجه شدم که به خاطر تعقیب و گریز و هیجان فیلم است که این نوع مخاطب از فیلم خوششان آمده است، اینقدر که ما گونه کودک و نوجوان جذاب نداریم متاسفانه مخاطب کودک و نوجوان ما در فیلمهای بزرگسال دنبال هیجان هستند.
فیلم بعدی من قطعا در ژانر اکشن یا وحشت است؛ من الان به دنبال این هستم که در ژانرهای مختلف فیلم بسازم.
خیلی خوب است اما برخی کارگردانان از این موضوع وحشت دارند. البته میدانی که کارگردانانی که در ژانرهای مختلف فیلم میسازند مورد وثوق منتقدان نیستند..
اما فضای هیچ کدام از فیلم هایم شبیه به هم نیست و من دوست دارم این موضوع را تجربه کنم. بگذارید خسارت این تجربه را بدهم.
تو میتوانی این کار را بکنی اما در ایران رسم نیست و میگویند کارگردان باید سبک داشته باشد! تو در فیلمهایت حرفت را میزنی. همان هالیوود در تولیدات انبوهش، حرفش را مطرح کرد و نه در سینمای روشنفکریاش.
بخاطر اینکه فیلمهایی که مخاطب جهانی دارند میتوانند فرهنگسازی کنند. الان ما با مشکلی مواجه هستیم؛ سینمای ارزشی و روشنفکری ما هیچوقت موفق نیستند و نمیفروشند.
باید ارزش هم تعریف شود. فیلمی مثل «مریم مقدس» ارزشی بود که در زمان خود فروش خوبی داشت.
چون جذابیت داشت. باید به تعریف اصلی سینما یعنی سرگرمی برگردیم یعنی سینما باید مخاطبش را جذب و سرگرمش کند.
وقتی میگوییم سرگرمی، خیلیها معتقدند که از دلش فیلم نازل بیرون میآید. ما به سینمای عامه پسند و سرگرم کننده نیاز داریم.
سینما در ابتدا سرگرمی است و به این نکته اعتقاد دارم که سینما میتواند سرگرم کند و حرف بزند. سینما باید تمام احساسات مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد و من آن را دوست دارم. اگر کارگردانی بتواند تمام فکر و ذهن خودش را داخل چنین پکیجی بیاورد و با جذابیت خاصی به مخاطب ارائه دهد، او برنده است. این موضوع در سینمای ارزشی و دینی هم حاکم است و حتی این موضوع ممکن است در مورد سوژهای که بارها تصویر شده است، اتفاق بیفتد.
ما باید اجازه بدهیم مردم انتخاب بکنند. مشکل ما از آنجایی شروع میشود که یک عده که فکر میکنند عقل کل هستند تعیین میکنند مردم چه کار بکنند در صورتی که باید اجازه بدهیم خود مردم انتخاب کنند و مردم بهترین تصمیمگیرنده هستند. احساس درونی من این است که کارگردانان دوست دارند فیلمهای کم دردسری بسازند و به سمت کمدی میروند اما باید اجازه بدهیم همه گونههای سینمایی وجود داشته باشند و مردم انتخاب کنند.
الان مدتی است که سینمای اکشن از بین رفته است و اگر تو بتوانی در این ژانر کار کنی باید به تو تبریک گفت..
فیلم بعدی من یا یک اکشن زنانه و یا یک موضوع دیگر در ژانر وحشت است.
وقتی خاطران همنسلان شما را ورق میزنم، همه تاراج و زینال بندری را یادشان است.
من خودم تاراج را ۵ بار در سالن سینما دیدم.
می دانی که تاراج باعث شد ایرج قادری ممنوعالکار شود و جمشید هاشمپور نتواند با آن قیافه کارش را ادامه دهد؟
بله
باید در تاریخ سینمای ایران بنویسند فیلمی که اینقدر تماشاگر داشته و همه حسرت میخوردند، کارگردان و بازیگرش را ممنوع الکار کردند!
حتی در آن مقطع در دهه ۶۰، ما ژانر کودک داشتیم و گلنار، پاتال و دزد عروسکها میدیدیم و سینما برای هر سلیقهای وجود داشت.
همان گلنار را به خاطر آواز و موسیقی اش در تلویزیون پخش نکردند!
مگر میشود فیلم موزیکال بدون موسیقی باشد. الان جامعه تشنه موسیقی است و شاهد این ادعا کنسرتهای خوانندههای مختلف است که طرفداران زیادی دارند.
در همین شب یلدا چقدر خواننده به تلویزیون آمدند و هیچ اتفاقی نیفتاد!؟
برنامه آقای مدیری که کمی بازتر از بقیه برنامه هاست، به این دلیل که شادتر است موفق شده است. اصولا فکر میکنم که مسئولان باید از عبوسی در بیایند و تفکر شاد داشته باشند چون جوان نیاز به شادی دارد.
در چهارراه استانبول هم این روایت داستان گویت را ادامه دادی؟
روایت «چهارراه استانبول» خطی است اما فکر میکنم هیجان و ضرباهنگش از تمام فیلمهایم بیشتر باشد. قصه من قصه پلاسکو نیست اما قصه من به بهانه درام در واقعه پلاسکو غلت میخورد و درگیر میشوند. از ۲۴ ساعت قبل از آتش سوزی پلاسکو تا ۲۴ بعد از آتش سوزی را در فیلم روایت میکنم و اصلا به یک موضوع تاریخی توجه نکردم و فکر کردم که باید قصه بگویم و قصه هر جا که نیاز داشته وارد پلاسکو شده و هرجا که لازم نبوده، ورود نکردم یعنی قصهگویی برایم مهمتر است.
مثل تایتانیک جیمز کامرون که هیچکس فکر نمیکرد یک ماجرای عاشقانه در یک کشتی غرق شده مطرح شده باشد.
در داستان من هم همه میدانند که پلاسکو فرو میریزد.
تاریخ مجمع عمومی کانون کارگردانان چه زمانی است؟
۱۹ دی ماه برگزار میشود. امیدوارم که اعضا موضوع انتخابات را مهم بدانند و بیایند چون سرنوشت کانون مطرح است و باید به دوستان بیرون که شیطنت میکنند و دوست دارند حاشیهسازی کنند، بگویم که قصد نداریم وارد حاشیه شویم. حضور اعضا سبب میشود کانون منسجمتر مدیریت شود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر