فریدمن حضورش را در پایگاه نظامی سنتکام روایت کرد
نمای نزدیک از جنگ سایه ایران و آمریکا
توماس فریدمن ستون نویس نیویورکتایمز ۵ مارس در این روزنامه آمریکایی نوشت: من هفته گذشته دو روز را در میان هفت پایگاه نظامی ایالات متحده در غرب اردن و شرق سوریه با فرمانده ارشد سنتکام خاورمیانهای آمریکا، یعنی ژنرال مایکل کوریلا گذراندم. اینجا هیچ موازنهای وجود ندارد. در عوض آنچه شما دارید، جنگ دیگری است که اندکی پس از جنگ غمانگیز اسرائیل و حماس در ۷ اکتبر، آغاز شده است.این جنگ دیگر خاورمیانه، ایران و نیروهای نیابتی آن - حوثیها، حزبالله و شبهنظامیان شیعه در عراق - را در برابر شبکه کوچک پایگاههای ایالات متحده در سوریه، اردن و عراق قرار میدهد که پس از سال ۲۰۱۴ برای نابودی داعش و در مقابله با حضور نیروی دریایی ایالاتمتحده در دریای سرخ و خلیج عدن ایجاد شد که خطوط حیاتی کشتیرانی را در آنجا امن و باز نگه میدارد.
این شبهنظامیان شیعه نزدیک به ایران در عراق و جنبش حوثی در یمن ممکن است تهدیدهایی مرگبار به نظر نرسند، اما فریب نخورید. آنها یاد گرفتهاند که مسلح باشند، تطبیق پیدا کنند و برخی از پیچیده ترین سلاحهای دقیق جهان را به کار گیرند. این تسلیحات ادعایی ارائه شده توسط ایران، میتواند شعاعی به عرض ۵۰۰ مایل را هدف قرار دهد. در بازیهای ویدئویی سربازان و ملوانان جوان آمریکایی که در مقابل این نیروها قرار گرفتهاند، دندانهای خود را نشان دادهاند، اما اکنون خود را در حال بازی واقعی میبینند و با استفاده از نرمافزار و مکاننما پیچیدهترین اقدامات متقابل و رهگیریهای جهان را به کار میگیرند تا تقریبا همه موشکها و پهپادهای نیابتی ایران را که به سمت نیروهای آمریکایی پرتاب میشود، خنثی کنند.
به طور خلاصه، آمریکاییها ممکن است ندانند که با ایران در حال جنگ هستند، اما سپاه پاسداران ایران مطمئنا میداند که از طریق نیروهای نیابتی خود در یک جنگ سایه با آمریکا قرار دارد و اگر یکی از این نمایندگان ایرانی موفق شود به یک کشتی جنگی ایالات متحده یا یکی از پایگاههای ایالات متحده در اردن یا سوریه حمله کند - چیزی شبیه به بمباران پادگان تفنگداران دریایی در بیروت در سال ۱۹۸۳ – میتواند تلفات جمعی روی دست آمریکا بگذارد. این وضعیت مطمئنا درگیری ایران و آمریکا را از سایه بیرون میآورد و به یک جنگ مستقیم در منطقهای تبدیل میشود که جهان بیش از همه به نفت آن وابسته است.
این جنگ دیگر خاورمیانه در ۱۷ اکتبر، ۱۰ روز پس از هفت اکتبر زمانی که ایران به وضوح تصمیم گرفت تا تمام نیروهای نیابتی خود را تقویت کند، آغاز شد. تحت پوشش جنگ غزه و وسوسه احساسات ضدآمریکایی ایجاد شده، ایران تلاش کرد تا ببیند که آیا میتواند شبکه تاسیسات ایالات متحده در عراق، شرق سوریه و شمال اردن را بهطور قابلتوجهی تنزل دهد یا شاید نیروهای آمریکایی را به طور کلی از محل ماموریت خود خارج کند. من گمان میکنم که تهران هدف دیگری نیز در سر داشته است: ترساندن متحدان عرب آمریکا با نشان دادن آسیبهایی که ایران میتواند به حامی آمریکاییشان وارد کند. با این حال، چیزی که من با اطمینان میدانم این است که به سه دلیل، این خطرناکترین بازی در هر کجای کره زمین است.
اولین مورد، حجم انبوه راکتها، پهپادها و موشکهایی است که نیروهای نیابتی ایران مستقر کردهاند - بهویژه حوثیها در یمن و شبهنظامیان شیعه در عراق. به گفته سنتکام، صدها کلاهک، راکتهای زمین به دریا، موشکهای کروز، موشکهای بالستیک، پهپادهای تهاجمی، قایقهای تندروی انتحاری و تاسیسات زیرآبی بدون سرنشین از ۱۷ اکتبر توسط نیروهای نیابتی ایران به پایگاهها، کشتیهای جنگی و آمریکا در دریای سرخ شلیک شدهاند.
خوشبختانه، بهرغم حجم حملات، ایالات متحده با رهگیرها و جنگ الکترونیک رو به رشدی از رادارها و اقدامات متقابل که در پایگاهها و کشتیهای جنگی ایالات متحده مستقر شدهاند، توانسته است بیشتر ورودیها را منهدم یا منحرف کند. این کار آسانی نیست؛ سنتکام گفت که چند موشک و پهپاد بیش از ۱۸۰ پرسنل آمریکایی را تاکنون مجروح کردهاند و من آسیب فیزیکی آنها را در چند پایگاهی که بازدید کردیم، از نزدیک دیدم. این پایگاههای ایالات متحده تاسیسات لوکس نیستند. بسیاری از آنها بهعنوان پایگاههای تحت کنترل داعش آغاز به کار کردند که ایالات متحده و متحدان کُرد آن در سال ۲۰۱۴ پس از درگیریهای شدید با داعش، کنترل آنها را به دست گرفتند.
امروزه، این تاسیسات توسط صدها دیوار بتنی توسط ایالات متحده برای محدود کردن آسیبها از هرگونه کلاهکهای ورودی، احاطه شده و از هم جدا شدهاند. اینترنت بیسیم Spotty به سربازان امکان میدهد تا با خانوادههایشان مکالمه تصویری داشته باشند و اخبار ورزشی را دنبال کنند. در آشپزخانههای این مجموعه هات داگ ذرت، ناگتهای مرغ و مواردی از این دست، و در برخی دیگر امکانات «خوبتر»، شاید حتی مجموعهای از میوههای تازه روزانه سرو میشود - البته زمانی که شما یک بازدیدکننده ۷۰ ساله هستید که حدود ۵۰ پوند زره محافظ بدن و یک کلاه ایمنی را حمل میکنید. شگفتانگیز است که یک هات داگ ذرت در صحرای سوریه چقدر میتواند طعم خوبی داشته باشد.
اما از آنجا که این پایگاهها برای جلوگیری از بازسازی خطوط تدارکاتی و توده حیاتی داعش طراحی و مستقر شدهاند، هرگز قرار نبود تا زرادخانههای مدرن موشکی ایران و نیروهای نیابتی آن را بازدارند یا به آن حمله کنند. به همین دلیل است که در ۲۸ ژانویه، یک پهپاد تهاجمی ایرانی با کلاهک ۲۰ پوندی، که توسط ائتلافی از شبهنظامیان شیعه به نام مقاومت اسلامی در عراق پرتاب شد، به تاسیسات ایالات متحده به نام برج ۲۲ در شمال شرقی اردن اصابت کرد.
هفته گذشته همراه با تیم ژنرال کوریلا از برج ۲۲ بازدید کردم. در این انفجار، سه سرباز آمریکایی کشته و ۴۷ نفر مجروح شدند. زمانی که پهپاد به این برج حمله کرد، سربازی در خانهای که دقیقا نزدیک آن مورد اصابت قرار گرفت، به ما گفت که در اپلیکیشن فیس تایم با همسرش صحبت میکرد. او به دلیل موج انفجارها با تکانههایی مواجه شد اما سالم بیرون آمد.
من متعجب شدم از اینکه دیدم ایرانیها تا چه اندازه نیروهای نیابتی خود را تشویق کردهاند که تهاجمی باشند، و این همان چیزی است که منجر به دومین جنبه بسیار خطرناک این جنگ میشود. این همان چیزی بود که ژنرال کوریلا برای من به عنوان یک اقدام بازدارنده با ایران پس از حمله برج ۲۲ توصیف کرد تا به تهران این پیام را ارسال کند که با آتش بازی میکند.
در ۲ فوریه، ایالات متحده حملات هوایی را علیه کل شبکه نیابتی ایران در عراق و سوریه، و روز بعد علیه پایگاههای ارتش یمن آغاز کرد و در مجموع بیش از ۱۰۰ هدف را با ترکیبی از بمبافکنهای دوربرد B-۱ هدف قرار داد. گزارش شده است که حدود ۴۰ نفر در حملات تلافیجویانه ایالات متحده کشته شدهاند. سپس عملیات در ۷ فوریه پایان یافت، زمانی که ایالات متحده تصمیم گرفت با ترور ابوباقر الساعدی، فرمانده خاص کتائب حزبالله، به ایران و نیروهای نیابتی آن نشان دهد که ایالات متحده میتواند چه نوع جنگ اطلاعاتی/دقیق ترکیبی را به کار گیرد.
این پاسخ آمریکا به وضوح توجه ایرانیها را به خود جلب کرد و نیروهای نیابتی ایران از آن زمان آتشبس اعلامنشدهای را در زمین رعایت میکنند. با این حال، این آتشبس غیررسمی مورد استقبال حوثیها قرار نگرفته است و اعلام کردهاند که حملات به کشتیهای بینالمللی، نیروی دریایی آمریکا یا اسرائیل را حداقل تا زمانی که آتشبس در غزه برقرار نشود، متوقف نخواهند کرد و این منجر به سومین جنبه خطرناک این جنگ سایه میشود. در هر پایگاهی که ما بازدید کردیم، یک اتاق فوق سری به نام مرکز ادغام رزمی وجود داشت که خبرنگاران نمیتوانستند وارد آن شوند. در داخل، سربازان جوان آمریکایی (و ملوانان نیروی دریایی) به صفحهنمایشها خیره میشوند، سعی میکنند تعداد بیشمار اشیایی را که به سمت آنها پرواز میکنند، شناسایی کنند. یکی از افسران سنتکام به من گفت که انضباط زمانی مهم است که شما رهگیرهای ۲۰۰هزار دلاری را به سمت پهپادهای ۲۰هزار دلاری شلیک کنید.
این اپراتورها اغلب کمتر از ۹۰ ثانیه فرصت دارند تا تصمیم خود را بگیرند که آیا یک پهپاد ورودی را با یک پهپاد رهگیر که میتواند پهپادهای تهاجمی را در فاصله بسیار نزدیک شناسایی و منهدم کند، درگیر کنند یا خیر. به عبارت دیگر، هر روز حامل یک رویداد با احتمال کم، اما با عواقب زیاد است و اولین و اغلب آخرین خط دفاعی معمولا یک سرباز یا ملوان آمریکایی است که به صفحه رایانه خیره میشود و سعی میکند در عرض چند ثانیه تصمیم بگیرد که چه چیزی در راه است و متناسب با آن اقدامات متقابل را در دستور کار قرار دهد. با توجه به تمام خطرات و زخمهای باز اینجا، ارزش این را دارد که بپرسیم: چرا بمانیم؟ ابتدا اجازه دهید یک صحنه را توصیف و سپس پاسخی ارائه کنم.
صحنه: تیم ژنرال کوریلا در حال بازدید از پایگاه التنف، یک پایگاه پشتیبانی لجستیکی کوچک در داخل سوریه بود. کوریلا ابتدا از سربازان درخواست کرد که پرچم آمریکا را برافراشته کنند و چند دقیقه بعد دو نفر از اعضای جوخه با پرچم کوچکی حاضر شدند و آن را در سطح شانه بالا نگه داشتند.
کوریلا به مرد جوان گفت: «ارتش ما در جهان بینظیر است. ما به یک شخص یا یک پادشاه سوگند یاد نمیکنیم، ما به ایدهای که در قانون اساسی تجسم یافته و در دموکراسی ما ریشه دارد سوگند یاد میکنیم که همه مردان و زنان برابر آفریده شدهاند. ما سوگند یاد میکنیم که از این ایده دفاع کنیم.»
سپس کوریلا سوگند یاد کرد که هر سرباز ایالات متحده با ارتقای درجه خود این سوگند را تکرار میکند. چیزی در آن صحنه بود که مرا تکان داد. در دوران پس از جنگ سرد، از اوایل دهه ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰، بر این عقیده بودم که ممکن است در واقع بتوان سیاست توافقی و کثرتگرایی بیشتری را به این بخش از جهان آورد - به لطف توافق اسلو، پیمان صلح اردن و اسرائیل، قیامهای بهار عربی و یکپارچگی بیشتر ناشی از جهانی شدن. اما این اتفاق نیفتاد. این منطقه بهجای گسترش دموکراسی، بینظمی و دولتهای در حال شکست را تجربه کرد. در همان زمان، شکاف بزرگ در جهان دیگر بین دموکراسی و خودکامگی نبود، بلکه بین نظم و بینظمی بود.
بهترین حالت برای باقی ماندن نیروهای آمریکایی در شرق سوریه، عراق و دریای سرخ دقیقا به این دلیل است که نابسامانی «آنجا» - از سوی امثال داعش، کشورهای شکستخورده مانند سوریه و فرسایش دولت-ملتها توسط شبهنظامیان – به «اینجا» یعنی خانه سرایت نمیکند. این یک ماموریت زیبا یا قهرمانانه نیست، اما احتمالا ارزشش را دارد. ما نباید در مورد خطرات توهم داشته باشیم، زیرا جنگ سایهای که در آنجا در حال گسترش است، هر لحظه ممکن است از زیر سایه فریاد بزند.