سرنوشت جنگ غزه توسط معادلات منطقهای تعیین میشود
ایران و آمریکا در محور بازدارندگی
در همین ارتباط رقم خوردن سه رخداد طی چند روز گذشته نشاندهنده وزن سیاسی-دیپلماتیک ایران در این معادله است. از زد و خورد پراکنده نیروهای مقاومت در سوریه و عراق با نیروهای آمریکایی و پاسخ ایالات متحده به آن تا سفر ناگهانی وزیر خارجه ایران به نیویورک برای شرکت در اجلاس فوقالعاده مجمع عمومی درباره غزه و در امتداد آن سفر معاون حسین امیرعبداللهیان به مسکو و دیدار با هیات حماس. سه رویدادی که حول محور بازدارندگی و پیشگیری از جنگ با نمایش آمادگی نظامی و همزمان اولویتبخشی به راهکار سیاسی و دیپلماتیک در دستور کار قرار دارد.
راهبرد تهران را میتوان حول دو گزاره که محور رایزنیهای وزیر و معاون او به نیویورک و مسکو بوده است، دنبال کرد. امیرعبداللهیان در سخنرانی خود در اجلاس فوقالعاده مجمع عمومی سازمان ملل برای غزه ضمن تاکید بر حق دفاع فلسطین از خود در برابر اشغالگری گفت: جنبش حماس و مقاومت فلسطین آمادگی خود را برای آزادی زندانیان غیرنظامی اعلام کرده و ایران آمادگی دارد که در کنار قطر و ترکیه نقش خود را برای کمکرسانی در این زمینه اجرا کند و جامعه جهانی نیز برای آزادی ۶هزار اسیر فلسطینی که گرفتار زندانهای رژیم صهیونیستی هستند، مسوولیت دارد و باید به آن عمل کند. همزمان علی باقری معاون وزیر خارجه نیز در جریان دیدار با برخی مقامات حماس در مسکو با تاکید بر مواضع اصولی جمهوری اسلامی در حمایت از فلسطین و مقاومت گفت: ایران از همان روز نخست تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه، رایزنیهای متعددی را از طریق گفتوگو با کشورهای مختلف و حضور در نشستهایی نظیر سازمان همکاری اسلامی و سازمان ملل در سطح وزیر خارجه آغاز و دنبال میکند.
اولویت تهران در مذاکرات با طرفهای خارجی، آتشبس فوری، کمکرسانی به مردم و رفع محاصره ظالمانه غزه از سوی رژیم صهیونیستی است و با جدیت این موضوع را در سطوح مختلف پیگیری میکند. به نظر میرسد که این راهبرد جمهوری اسلامی ایران، اولویت عمده دولتهای منطقهای و بینالمللی از جمله بازیگران موثر دیگر در این منازعه است. اگر کنشگران منطقهای همچون ایران، عربستان، مصر، ترکیه، قطر و امارات و بازیگران بینالمللی همچون آمریکا، روسیه و تا حدی فرانسه را به عنوان تاثیرگذاران بر این فرآیند مورد ارزیابی قرار دهیم، اولویت اصلی این ۹ کشور حول همان راهبرد پرهیز از جنگ و متوقفسازی آن و تشدید تلاشهای دیپلماتیک برای شکل دادن به مذاکرات با افزایش قدرت چانهزنی شکل میگیرد.
وضعیتی که نشان میدهد بازی و سرنوشت جنگ غزه نه در نوار غزه، بلکه در معادلات بیرون از غزه تعیین میشود و شکل پیدا میکند. از این منظر است که بازیگران مختلفی در این حوزه فعال شدهاند تا ضمن کسب اعتبار، وزن سیاسی خود و کنشگران و بلوکهای تابعه و نزدیک به خود را بالا ببرند. با این حال کسب اعتبار از طریق واقعیتی که در منطقه به وجود آمده، مانند هر منازعه دیگر، برندگان و بازندگانی دارد که به دلیل غافلگیری بیسابقه اسرائیل و غرب از عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر، این بلوک نمیخواهد بازنده این میدان باشد. بهویژه که طرف اصلی و مقابل آن جبهه مقاومت با بازیگری جمهوری اسلامی ایران است که در سالهای اخیر تقویت شده است.
از این زاویه است که طرح هر روزه حمله زمینی اسرائیل به نوار غزه به شکلهای مختلف از سوی رسانهها و رهبران و تصمیمگیرندگان غربی، با هدف وارد آوردن یک ضربه جبرانکننده به حماس برای انصراف از مسیر موجود و تن دادن به راهکار دیپلماتیک با کسب حداقل امتیاز صورت میگیرد. فعال شدن بیش از پیش قطر و عربستان بخشی از تلاشهای آمریکا و متحدان آن برای فعال کردن میانجیگریها در منازعه کنونی است.
طرح برخی اخبار از سوی رسانههای جریان اصلی درباره فشار واشنگتن به متحدان عرب خود برای تعیینتکلیف با جنبش حماس پس از پایان منازعه و شکلدهی به گفتوگوهای سیاسی، بخش دیگری از راهبرد بازیگران برای بهرهمند شدن از منافع حاصل از بحران است. هرچند دوحه و ریاض در این روند ملاحظات خود از جمله تامین حقوق فلسطینیها با تحقق راهکار دودولتی را بیش از گذشته در دستور کار قرار دادهاند تا بتوانند در آینده شکلگیری نظم جدید، مسیر هموارتری را برای پیوستن به قطار عادیسازی بپیمایند. در این قالب است که میتوان به انگیزههای متفاوت و بعضا متضاد کنشگران منطقهای از تلاشها و تکاپوهای سیاسی-دیپلماتیک و نظامی اشاره کرد.
به این معنی که هرچند مساله فلسطین در شرایط کنونی نوعی همبستگی عربی-اسلامی را به دنبال داشته، اما بازیگران عربی به دنبال این هستند تا با برجسته کردن برخی گزارهها از جمله قدرت نظامی جبهه مقاومت، نگرانیهای خود در همراهی با بلوک غرب را محقق کنند. نگرانیهایی که میتواند در فردای پسامنازعه، در طرح دوباره فعالیتهای موشکی و منطقهای جمهوری اسلامی و فشار برای تحریم بیشتر علیه آن در دستورکار قرار گیرد. بنابراین جبهه مقاومت نیز با آگاهی از چنین وضعیتی به دنبال بالابردن توانمندیهای سیاسی خود در میز مذاکره است.
بهخصوص که در این مسیر، بر حق دفاع مشروع خود نیز صراحت تمام دارد. بنابراین میتوان گفت که تلاشهای دیپلماتیک و تحرکات نظامی برای محقق کردن اصل بازدارندگی و پیشگیری از جنگ در این راستا ارزیابی میشود که دو طرف بیرون از صحنه نیز با عملیات تاکتیکی برای وارد آوردن ضربه نهایی اقدام کنند. لحظهای که یکی از طرفین عقبنشینی کند و زمینه برای حل و فصل وضعیت برهمزننده وضع موجود فراهم شود.
در واقع خاصیت بازدارندگی و پیشگیری از جنگ منطقهای همین منصرف کردن طرف مقابل و بالابردن قدرت چانهزنی است، در غیراین صورت اگر بنا بود طرفین از جنگ پرهیز نکنند، طبیعتا به سمت وارد کردن یک ضربه کاری حرکت میکردند. با این حال ترسیم چنین معادلهای همچنان بستگی به تصمیم اسرائیل برای آغاز کردن حمله زمینی به نوار غزه دارد. تصمیمی که شعاع و دامنه آن میتواند وضعیت را کاملا بر هم بزند و طرفین را از وضعیت پرهیز از درگیری و پیگیری راهکار سیاسی به سمت انتخاب صریحتر قرار دهد. به همین منظور است که دولت بایدن تمامی تلاشهای خود را معطوف به منصرف کردن اسرائیل از حمله زمینی با تمامی ابزارهای سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی در شرایط موجود کرده است.
تصمیمی که با تغییر صحنه و پیگیری در شرایط مناسبتر میتواند همچنان در دستور کار اسرائیل قرار بگیرد. متناسب با چنین موقعیتی است که بازیگران موثر در بحران، آرایش سیاسی و نظامی خود را بهروزرسانی خواهند کرد. استفاده از تعابیری چون منطقه در وضعیت انفجار است و در آستانه یک جنگ بزرگ یا یک صلح بزرگ قرار دارد، گویای کنشهای بازیگران منطقهای و بینالمللی است.