تاریخ شفاهی (۲۹۳)
ملاقات به وقت صبح در لندن
رضا نیازمند :
مدیر مالی خودم را صدا کردم و گفتم شما مقررات مالی و زبان یکدیگر را میفهمید. مدارکی را که من خواستهام باید وزارت دارایی انگلیس قبول و تایید کرده باشد. طبق آن هزینههایی که این شرکت کرده حساب کنید. فردای آن روز گزارش دادند که طلب شرکت انگلیسی ۳۵میلیون پوند است. به نماینده شرکت انگلیسی گفتم پول را برایتان خواهم فرستاد. او رفت. من به مدیر مالی گفتم چک شرکت سلکشن تراست را بکش. بعد گفتم برو هواپیمایی که امشب میرود لندن برای من بلیت بخر. شب بود به طرف لندن حرکت کردم. صبح رسیدم و رفتم دفتر مدیرعامل آن شرکت و به منشی گفتم که به مدیرعامل بگو فوری میخواهم او را ملاقات کنم. گفت مدیرعامل امروز کار دارد برو فردا ساعت ۹بیا. گفتم به مدیرعامل بگو چک هزینههای او را آوردهام. رفت و آمد گفت بفرمایید داخل.