موازنه میان قدرت و محدودیت
چنین پیوستگی میان وضعیت امنیتی ایران و امنیت منطقهای که به کمک تنگه هرمز حاصل شده، وابستگیهای عمیق امنیتی در خلیجفارس را به خوبی آشکار ساخته است. کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیجفارس این واقعیت را به خوبی لمس کردهاند که تنها یکی از دو حالت امنیت جمعی یا ناامنی جمعی میتواند برقرار باشد و نه امنیت آنها و ناامنی ایران. استفاده هوشمندانه ایران از هرمز بهعنوان یک سلاح جغرافیایی میتواند نشان دهد که عدم به رسمیت شناختن نگرانیهای امنیتی و حذف ایران از مناسبات امنیت منطقهای ممکن است به یک ناامنی منطقهای وسیع بدل شود که ایران تنها پرداختکننده هزینه آن نیست. به این ترتیب شکلگیری رفتار ایران در تنگه هرمز تابعی پویا از محیط متغیر امنیتی و سیاستهای کلان امنیتی کشور است و نه یک سیاست ثابت یا کمتغییر. بنابراین همواره سه مولفه متمایز رفتار ایران در تنگه هرمز را تحتتاثیر خود قرار دادهاند. ظرفیت تولید قدرت از هرمز، محدودیتهای پیشروی استفاده امنیتی از هرمز و سطح تهدید امنیت ملی عواملی هستند که در شکلگیری رفتار نهایی ایران در این شاهراه جهانی انرژی تاثیرگذار بودهاند.
ایران تنگه هرمز را بهعنوان یک منبع قدرتزا در استراتژی دفاعی خود تلقی میکند، زیرا کشور را قادر ساخته است با ترکیب سه عنصر جغرافیا- تکنولوژی-تاکتیک رزمی، خلأهای نظامی خود را در برابر قدرتهای بزرگ همچون آمریکا مرتفع کند. از طرفی تنگه هرمز میتواند شأن والایی برای ایران بهعنوان حافظ امنیت مهمترین گذرگاه انرژی دنیا به ارمغان آورد. در اینصورت، این امکان فراهم میشود که ایران خود را بهعنوان یک قدرت مسوول معرفی کند. همچنین، تسلط ایران بر تنگه هرمز از آزادی عمل آمریکا در شکلدهی به نظم امنیتی منطقه میکاهد و فرصتهای آمریکا در حذف ایران از معادلات امنیت منطقهای را کاهش میدهد. در همین جا است که ایران از هرمز بهعنوان یک عنصر موازنه منطقهای نیز بهره میبرد. مشارکت دادن روسیه بهعنوان قدرت رقیب آمریکا و اروپا در امنیت خلیجفارس میتواند سیاست موثری برای تغییر موازنه قدرت در منطقه خلیجفارس باشد. بهنظر میرسد باید رزمایش آتی ایران و روسیه در خلیجفارس را از همین منظر واکاوی کرد.
اما در آن سوی ماجرا، محدودیتهای ایران نیز در تنگه هرمز اندک نیستند. اول اینکه، در حدود ۹۰ درصد تجارت خارجی ایران وابسته به تنگه هرمز است. به تعبیر محمدجواد ظریف، هرمز «شریان حیاتی» ما است، اما شاید واقعبینانه این باشد که بگوییم وابستگی ایران به هرمز کشور را در یک «بنبست جغرافیایی استراتژیک» محصور کرده است و تا زمانی که بنادر ایران در مکران عملیاتی نشوند آزادی عمل ایران در استفاده امنیتی از هرمز محدود خواهد بود. دوم اینکه، وضعیت توسعه و تابآوری اجتماعی استان هرمزگان و سواحل مجاور تنگه هرمز در شرایط مطلوبی قرار ندارد و همین امر در ترکیب با وضعیت قاچاق پتانسیلهای ناامنی در مناطق مشرف به تنگه هرمز را بیشتر کرده است. سوم، استفاده از تنگه هرمز بهعنوان یک اهرم فشار به نوبه خود میتواند خطر کاهش اهمیت آن را نیز در پی داشته باشد. زیرا طرحهای جایگزین برای کاهش وابستگی ترانزیت نفت به هرمز از طریق خطوط لوله جدید به دریای سرخ و دریای عمان را سرعت میبخشد. تلاشهای عربستان و امارات برای کاهش وابستگی خود به هرمز با وجود تمام هزینهها در شرایط امنیتی شدن بیش از حد هرمز توجیهپذیر میشود و این امر به کاهش ظرفیتهای بلندمدت ایران میانجامد. در نهایت، استفاده بیش از حد از ظرفیت امنیتی هرمز خطر بینالمللی شدن این شاهراه را بیشتر میکند. طرح آمریکایی و سپس طرح اروپایی به رهبری انگلیس برای حفاظت از کشتیرانی در همین راستا هستند. این طرحها مخاطرات امنیتی جدیدی برای ایران میتوانند به بار آورند. در بدترین شرایط، استفاده مفرط از هرمز به عنوان یک سلاح جغرافیایی میتواند در میانمدت به سناریویی ختم شود که در آن ایران همچنان وابسته به هرمز باقی بماند، درحالیکه رقبای منطقهای سطح وابستگی مشابهی نداشته باشند و همزمان کنترل امنیت هرمز نیز ماهیتی بینالمللی یافته باشد.
سیاستهای امنیتی ایران در تنگه هرمز صرفا بر مبنای فهم از هرمز بهعنوان قدرت یا محدودیت شکل نمیگیرد، بلکه مولفه سومی تحت عنوان سطح تهدیدات امنیت ملی سیاستهای نهایی ایران در هرمز را سامان میبخشد. به عبارت دقیقتر، سیاست ایران در هرمز محصول موازنه میان قدرت و محدودیت در نسبت با سطح تهدید است. در شرایط نبود تهدیدات جدی امنیت ملی، ایران تمایل دارد که از نقش تاریخی خود بهعنوان ضامن امنیت در تنگه هرمز برای شناخته شدن بهعنوان یک قدرت منطقهای مسوول بهره ببرد، اما در وضعیت وجود تهدیدات امنیتی، ایران حق استفاده از تنگه را بهعنوان یک سلاح جغرافیایی برای خود محفوظ میپندارد تا بتواند روندهای امنیتی را همسو با منافعش شکل دهد. اثربخشی هرمز به مثابه یک سلاح در افزایش هزینههای سیاست خارجی رقبای منطقهای و بینالمللی ایران انکارناپذیر است. به این ترتیب سیاست تهران در تنگه هرمز منعطف است و طیفی رفتاری را در تناسب با سطح تهدیدات شکل میدهد.
در شرایط حساس کنونی دستگاه سیاست خارجی کشور باید بتواند تعادل و موازنه پویا میان قدرت، محدودیت و تهدید را حفظ کند. برقراری این موازنه مسیر عبور امن ایران از این برهه تاریخی است. همانگونه که محافظهکاری مفرط ناشی از محدودیتها میتواند مانع خلق ابتکار عملهای جدید برای پاسخ موثر به تهدیدات شود، اعتماد به نفس کاذب یا بهرهبرداری امنیتی بیش از حد از هرمز میتواند حقوق ایران در تنگه هرمز طی سالهای آینده را تضییع و تهدیدات نوظهوری را متوجه کشور کند. این امر محاسبات دقیق و واقعبینانه برای ترسیم یک موازنه هوشمندانه میان عوامل فوق را به یک امر اجتنابناپذیر در شرایط کنونی مبدل ساخته است.
*استاد میهمان در مدرسه اقتصاد و روابط میلان
ارسال نظر