«پنج سالی است که روستای ما آب ندارد. مجبوریم برای چند قطره‌ منتظر تانکرها باشیم، حالا تانکرها کی از راه می‌رسند خدا می‌داند و بس. از همه‌چیز خسته شده‌ایم. دخترم نگاه به دخترخاله‌هایش می‌کند که در مشهد زندگی می‌کنند و در رفاه هستند. می‌گوید بابا دیگر اینجا جای زندگی نیست.» این را یکی از روستاییان خراسان شمالی می‌گوید. بسیاری از مردم روستاهای ایران به خصوص در خراسان، یزد، کرمان و سیستان‌وبلوچستان و... خسته از آبادی‌اند و در حال بستن بار سفر. مشاهدات حاکی از آن است که چاه بسیاری از روستاها خشک شده و کشاورزی سخت شده است، جوانان در روستاها شغل ندارند، بنابراین هیچ راهی برایشان نمی‌ماند، جز رفتن و مهاجرت.

بررسی‌ها نشان می‌دهد در تمام سال‌های گذشته روستایی‌ها یکی‌یکی کم شدند و روستاها خالی از سکنه. مصداقی بر گفته‌های عبدالکریم حسین‌زاده، معاون رئیس‌جمهور در امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور: «از ۶۹ هزار روستای کشور، تنها ۳۸ هزار روستا دارای سکنه هستند و ۳۱ هزار روستا خالی از سکنه شده است.» این آمار برای بسیاری از مردم شوکه‌کننده است. روستاها نگهدار و حافظ شیوه دیرین زندگی در ایران بودند. عجیب اینجاست که این مهاجرت‌ها در حالی رخ داده که سال‌هاست مسوولان بر توسعه روستایی تاکید می‌کنند و بارها بودجه‌هایی برای ایجاد برنامه‌های خدماتی و رفاهی اختصاص داده شده است. طرح‌ها و ایده‌هایی که به نظر شکست خورده می‌آید؛ چراکه در سال ۱۳۵۵ حدود ۷۰ درصد جمعیت در روستاها و ۳۰ درصد در شهرها ساکن بودند، اما اکنون این نسبت برعکس و کشور با مهاجرت «وسیع» روستایی روبه‌رو شده است .از سوی دیگر، آمارهای بانک جهانی نشان می‌دهد؛ نسبت جمعیت روستایی به جمعیت کل کشور در ایران از ۶۶ درصد در سال ۱۳۴۰ به ۵۱ درصد در سال ۱۳۵۷ رسیده و سیر نزولی این رقم در دوران انقلاب اسلامی ادامه داشته و به ۲۳ درصد در سال گذشته سقوط کرده است.

متهمان ردیف اول: خشکسالی و بیکاری

بر اساس آمارها در سال گذشته رکورد افزایش مهاجرت از روستاها شکسته شده و به ۲۳ درصد رسیده است. معاون رئیس‌جمهور مهم‌ترین عوامل ایجاد این شرایط را کمبود فرصت‌های شغلی، کاهش کیفیت زندگی، تحولات اجتماعی، کمبود درآمد و تغییرات اقلیمی می‌داند. به عنوان مثال در زمینه کمبود درآمد، بر اساس آمارهای منتشر شده؛ متوسط هزینه خانوارهای شهری و روستایی در سال گذشته به ترتیب ١٣٧میلیون و ٧٩ میلیون تومان بوده است. معاون رئیس‌جمهور می‌گوید: «انتظار حفظ جمعیت روستاها در حالی است که نه تنها تورم روستایی تقریبا همپای تورم شهری است، بلکه بیکاری گسترده، بحران آب، نبود امکانات و نبود حمایت دولت از کشاورزان نیز زندگی خانوارهای روستایی را با معضل مواجه کرده است.»

یکی از اهالی پیشین روستای خالی از سکنه «فامنین» در همدان به «دنیای اقتصاد» می‌گوید: «یادم می‌آید هنوز ۱۰ نفری در روستا مانده بودند، اما چه فایده. کاری وجود نداشت. امیدی نبود. همه رفته بودند. من اما به خاطر پدر و مادرم می‌خواستم بمانم. بچه‌ام که مریض شد برای مداوا مجبور شدیم همه با هم به شهر برویم. چاره‌ای نبود. آخرین بار که به روستا رفتم دیگر هیچ‌کس نبود و خانه‌ها متروکه شده بودند.» آخرین سرشماری از این روستا نشان می‌دهد که فقط یک پیرمرد ۸۴ ساله در آن مانده؛ آن هم به خاطر زنده‌نگه‌ داشتن نام امامزادگان روستا. سیامک زند رضوی، جامعه‌شناس به «دنیای اقتصاد» می‌گوید: «به صورت کلی جمعیت روستایی در همه جهان در طول یک سده اخیر به دلیل صنعتی شدن و رشد اقتصاد شهری از روستاها رفته‌‌اند.»

او نقطه عطف مهاجرت‌ از روستاها را از سال ۱۳۴۰ می‌داند: «زمانی اصلاحات ارضی پهلوی دوم آغاز شد و بخشی از دهقانان دارای نسق بر زمین حق آب و گل پیدا می‌کنند و در این شرایط افراد برای به دست آوردن درآمد بیشتر ترجیح می‌دهند که به صورت خانوادگی کار کنند.» اگر چه بیش از ۵۰ سال از آن روزها می‌گذرد، به نظر می‌رسد که بار دیگر مهاجرت از روستاها شدت گرفته و نقطه عطف دیگری رقم خورده است. مرکز آمار ایران نشان می‌دهد تنها ۴۰ درصد از جمعیت روستایی شاغل هستند و ۱۱.۵ درصد این افراد نیز کمتر از ۴۴ ساعت در هفته کار می‌کنند که اشتغال ناقص قلمداد می‌شود. این در حالی است که میزان اشتغال ناقص در میان شهرنشینان ۶.۷درصد است. نکته قابل توجه دیگر اینکه ۴۳ درصد جمعیت روستایی در حوزه کشاورزی فعال هستند؛ حوزه‌ای که با بحران فزاینده آب و عدم حمایت مواجه است.

ایده‌‌ای که در واقعیت کار نمی‌کند

بنابراین به نظر می‌رسد که چرخه معیوب اقتصاد روستایی که بخشی از آن ناشی از حاصل خشکسالی و نبود زیرساخت‌های مناسب اشتغال‌زایی است، متهمان ردیف اول این اتفاق هستند. علی‌اکبر محرابیان، وزیر نیروی دولت سیزدهم تابستان پارسال اعلام کرد که ۱۰ هزار روستای کشور به آب آشامیدنی دسترسی ندارند؛ به عبارتی بیش از یک‌چهارم روستاهای کشور آب آشامیدنی ندارند. صاحب‌جمال رحیمی، یکی از فعالان اجتماعی روستای جرگلان که از بزرگ‌ترین روستاهای ایران است، می‌گوید: «ما حتی آب خوردن نداریم و مجبوریم که شرایط سختی را به خصوص در تابستان‌ها بگذرانیم و هیچ‌کس به داد ما نمی‌رسد. برای همین در همین پنج ساله گذشته از ۵۰ روستای خراسان شمالی ۳۰روستا خالی از سکنه شده‌‌اند.» گفته‌های مجید آقازاده، معاون مهندسی مجموعه دولتی شرکت آب و فاضلاب بر این امر صحه می‌گذارد: «۲۷ هزار روستای ایران با جمعیتی بالغ بر ۱۰ میلیون تن با بحران آب روبه‌رو هستند.»

در واقع بیش از ۷۰ درصد روستاهای کشور با بحران آب مواجه هستند. همین امر باعث شده است که در سال اخیر، شاخص فلاکت در نیمی از استان‌های کشور افزایش یابد. گفته می‌شود، بیشترین سطح فلاکت مربوط به استان یزد است و پس از آن، روستاهای چهارمحال و بختیاری، کردستان و کرمانشاه قرار دارند. از پاییز ۱۴۰۱ تا پاییز ۱۴۰۲، شاخص فلاکت در روستاهای ۱۵ استان رشد کرده است. زندمقدم از زاویه دیگری به این مقوله نگاه می‌کند: «بحث اساسی این است که با توجه به سطح زندگی و تمایل افراد به زندگی در شهر چرا بودجه‌هایی برای آوردن برق و آب و... به روستاها صرف می‌شود و هزینه‌های هنگفتی به جیب پیمانکاران می‌رود و آیا بهتر نیست که به جای این کار اقدامات اساسی برای ایجاد اشتغال‌زایی در شهرها صورت بگیرد و مهاجران سروسامان داده شوند.»

او به شرح شرایط بسیاری از روستاها می‌پردازد که پس از تصمیم هیات‌هایی ۷ نفره در دهه ۶۰ و ۷۰ بسیاری از زمین‌های مرتع را تبدیل به زمین‌های کشاورزی برای اشتغال‌زایی کنند. اما این اقدامات فقط منجر به دو مکانی شدن شد. آنچه در واقعیت افتاد کارگران افغانستان موتور پمپ‌ها را راه انداختند و ایده نادرست ایجاد آب و برق و گاز برای تشویق روستاییان به ادامه زندگی در روستا کافی نیست.» بنابراین به نظر می‌رسد که نیاز اساسی به پیمایش‌های اساسی و کارآمد برای تحلیل شرایط فعلی روستانشینی در ایران است که در ابتدا مشخص شود که چه باید کرد.