جهت رابطه علّی میان رشد اقتصادی و شاخصهای رفاه مادی مدتها است که محل بحث است. مقاله اخیر پریچت و ادیسون با عنوان «رشد اقتصادی کافی است» عامل لازم و کافی برای توضیح تفاوت در رفاه مادی کشورها را رشد اقتصادی معرفی میکند. این مقاله با پرداختن به کشور هند ادعا میکند رشد اقتصادی نه تنها برای رشد معیارهای رفاهی لازم است، بلکه به لحاظ تجربی کافی نیز هست؛ چراکه هیچ کشوری با سطح تولید ناخالص داخلی سرانه بالا وجود ندارد که در سطح پایینی از رفاه مادی اساسی باشد.
صفحه امروز «توسعه» به سراغ بررسی زندگی فکری دو اندیشمند مهم توسعه اقتصادی آلبرت هیرشمن و الینور اوستروم رفتهاست. ابتدا مروری بر کتاب «زندگینامه فکری آلبرت هیرشمن» اثر میشل آلاسویچ خواهیمداشت و سپس در قسمت بعدی نیز مروری بر یک مجلد به سفارش اقتصاددانان سیاسی، جیم لمکه و ولاد تارکو، با عنوان «الینور اوستروم و مکتب بلومینگتون: ایجاد رویکردی جدید به سیاست و علوم اجتماعی» خواهیم داشت.
آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد، عمدتا به واسطه نگارش کتاب ثروت ملل شناخته میشود. با این حال او شاهکار شناختهشده دیگری نیز دارد؛ کتاب «نظریه احساسات اخلاقی» به این موضوع میپردازد که تعاملات اجتماعی چطور میتواند بر همدلی ذاتی ما برای دستیابی به پیشرفتهای اخلاقی بنا شود.
نهادهای سیاسی-اقتصادی که در گذشته دور و قرنها پیش به دلایل گوناگون در مناطق و کشورهای مختلف جهان ایجاد شده و ریشه دواندهاند، چگونه میتوانند دوام آورده و ماندگار شوند و تاثیری دیرپا بر عملکرد اقتصادی بگذارند بهنحویکه بخش زیادی از تفاوت در سطح توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی کشورهای گوناگون و نابرابریهای گسترده درون این جوامع را میتوانند توضیح دهند؛ نهادهایی که تغییردادن و اصلاحکردن آنها در برخی موارد به این راحتیها ممکن نبوده و کشورها را معمولا ناخواسته در مسیر خاصی پیش میبرند.
اودد گالور؛ استاد اقتصاددانشگاه براون با ارائه «نظریه رشد یکپارچه»، تجربه رشد اقتصادی بشریت در بلندمدت را توضیح میدهد. اگر با دید درازمدت به تاریخ اقتصادی جهان نگاه کنیم، بیدرنگ دو پدیده قابلتوجه خودنمایی کرده و ما را به دیدن تاریخ اقتصادی در دو مرحله هدایت میکند. نخست اینکه در بیشتر تاریخ ثبتشده بشری استانداردهای زندگی کمابیش یکسان بودهاست، اما طی دو قرن اخیر شاهد افزایش شدید سطح زندگی بشر بودهایم.
دنیای اقتصاد-دکتر جعفر خیرخواهان:
واضح است که جلوگیری از جریان اطلاعات مردم را در تاریکی نگه میدارد. متیوجکسون، استاد دانشگاه استنفورد، در گفتوگویی به نقش جریان اطلاعات و شبکههای انسانی در تعیین قدرت، جایگاه، باورها و رفتارهای مردم پرداخته است.
دارون عجماوغلو یکی از ۹ استاد برگزیده دانشگاه امآیتی با بالاترین رتبه علمی است. یکی از همکاران پیشین او، رابرت سولو که بهتازگی درگذشته، در دهه۱۹۵۰ یک مدل ریاضی راهگشا برای رشد اقتصادی ایجاد کرد. امروزه عجم اوغلو میگوید؛ من کاملا طرفدار رشد اقتصادی هستم، اما او همچنین نگران است که انتخابهای سیاستگذاران و شرکتها، منافع حاصل از رشد را از کارگران برباید. طبق نظر وی، فناوریهای قدرتمند هوشمصنوعی که طی چند سالگذشته نقش مهمی بازی کردهاند و در محصولاتی مانند چتجیپیتی کار گذاشته شدهاند، باید با درنظرگرفتن منافع اقتصادی کارگران تنظیمگری شوند.
در عینحال که داشتن دید و چشمانداز بلندمدت تاریخی بسیار مفید است تا درک و بصیرت خوبی از تلاشهای نوع بشر و عوامل دخیل اساسی در رشد و توسعه اقتصادی جوامع داشته باشیم، باید با گروههای غالب و مسلطی که در کوتاهمدت تا میانمدت در صحنه اقتصاد سیاسی جوامع حضور دارند نیز رودررو شد و نقش مثبت و منفی آنها را بررسی و تحلیل کرد. نمایندگی این گروهها را در هر جامعهای فرادستان برعهده دارند. نظامهای دموکراسی ترجیح میدهند وجود گروههای فرادست را نپذیرند و فرادستان نیز در دموکراسی ترجیح میدهند خودشان را اینچنین (بهعنوان فرادست) معرفی نکنند، اما این گروه از افراد وجود دارند و حائزاهمیت بالایی هستند. تمرکز استفان درکان در کتاب «قمار روی توسعه» بر نقشی است که فرادستان در مسیر حرکت کشورها به سمت توسعه اقتصادی ایفا میکنند یا میتوانند، ایفا کنند.
کتابی مهم استفان درکان این استدلال را مطرح میکند که کشورها در صورتی به رشد اقتصادی میرسند که صاحبان قدرت واقعا خواهان رشد باشند. رشد سریع که مواهب آن بهصورت منطقی عادلانه تقسیم شود، همچنان پیشنیاز زندگی بهتر است؛ چرا برخی کشورها فقیر میمانند درحالیکه برخی دیگر در مسیر رشد و توسعه تلو تلو خوران پیش میروند؟ پرسشی که موضوع بسیاری از مطالعات آکادمیک و کتابهای پرخواننده بودهاست و افراد زیادی پاسخهای گوناگون ارائه دادهاند.
بسیاری از کسانی که در زمینه توسعه اقتصادی پژوهش میکنند، عمدتا بر سیاستهایی که دولتها اتخاذ میکنند یا باید اتخاذ کنند، تمرکز میکنند. تعداد کمتری از پژوهشگران تمرکز خود را روی عوامل سیاسی و عرصه سیاست که این سیاستها را شکل میدهد تمرکز میکنند، بنابراین ادبیات گستردهای در مورد اقتصاد توسعه وجود دارد، اما ادبیات بسیار کمتری در مورد عوامل سیاسی توسعه وجود دارد. علاوهبر این، بسیاری از پژوهشهای منتشره در مجلات علمی که ادعاهای علمی در مورد توسعه را مطرح میکنند، از تجزیه و تحلیل کمی استفاده میکنند که معمولا بر اساس کارآزماییهای تصادفی کنترلشده یا آزمایشهای طبیعی است. هر دوی این روندها به مدت چندین دههتفکر توسعه را شکل دادهاند.
رابرت بیتس، دانشمند علوم سیاسی، در هنگامه آشفتگی اوضاع در اوگاندا پس از سقوط رهبر سرکوبگر عیدی امین دادا، در میدان حضور داشت. در آن زمان، او به دلیل تحلیل سیاستگذاری عمومی هوشمندانهاش از افول کشاورزی در آفریقا در سطحی گسترده شناختهشده بود، اما تجربهدست اول او در منطقه جنگی منجر به دغدغه بزرگ بخش آخر زندگی حرفهای او یعنی پژوهش درباره خشونت سیاسی شد.
در ۲۹ اکتبر سال۱۹۲۹ بود که دهه پررونق و پرهیاهوی بیست در آمریکا به پایان ناگهانی خود رسید. در رویدادی مشهور شده به «سهشنبه سیاه»، بازار سهام آمریکا سقوط کرد و تا مدت زمانی طولانی در دهه۱۹۵۰ نتوانست به اوج تاریخی خود در سال۱۹۲۹ دستیابد. اثرات این سقوط فقط در بازار سهام احساس نشد.
مایکل کرمر/ مدیر آزمایشگاه نوآوری توسعه و استاد اقتصاددانشگاه شیکاگو و یکی از سه برنده جایزه نوبل اقتصاد سال2019
اقتصاد میتواند نقش حیاتی در توسعه نوآوریها برای خدمت به نیازهای اجتماعی، محیطزیستی و سایر نیازهای انسانی ایفا کند و ما اقتصاددانان میتوانیم به طراحی نهادهایی کمک کنیم تا انگیزههای خصوصی در جهت نوآوری با نیازهای انسانی و محیطزیستی همسو شوند. ما میدانیم نوآوری محرک اصلی رشد اقتصادی است اما نوآوری فنی و اجتماعی همچنین باعث بهبود سلامت و روابط اجتماعی و کاهش نابرابری میشود. نوآوریهای معاصر در زیستشناسی و هوشمصنوعی توان عظیمی برای کمک به رونق اقتصادی، بهبود سلامت و آموزش (شامل محرومترین افراد جهان)، توجه به چالشهای جهانی ازقبیل پاندمی و تغییر اقلیم دارند. در عین حال، بسیاری نگران هستند که این نوآوریها میتواند محیطزیست را بهخطر اندازد، نابرابری را افزایش دهد و به قطبیسازی سیاسی بینجامد. ما اقتصاددانان میتوانیم به طراحی نهادهایی کمک کنیم تا انگیزههای خصوصی در مسیر جهتگیری نوآوری با نیازهای انسانی و محیطزیستی بهتر همسو شوند. ما همچنین با کمک به توسعه و آزمون جدی نوآوریهای اجتماعی میتوانیم مستقیما به فرآیند نوآوری کمک کنیم.
جان مینارد کینز به یادبود درگذشت معلم خویش آلفرد مارشال در یک قرن پیش اینچنین نوشت؛ «اقتصاددان متبحر باید ترکیبی نادر از انواع استعدادها را داشتهباشد... او باید ریاضیدان، تاریخدان، سیاستمدار و فیلسوف باشد.» کینز شاید خودش را توصیف میکرده است. او علم اقتصاد را علمی پایبند به اخلاق ملاحظه میکرد که باید از یک فرهنگ گسترده و متنوع کمک بگیرد، درحالیکه «دید باز و بدون تعصب نسبت به تصویر دائم متغیر تجربهها» را حفظ کند. جهان امروز نیاز فوری به ترکیب نادری دارد که کینز برای یافتن مسیر از میان التهابات ناشی از تغییر اقلیم، هوش مصنوعی، تغییرات جمعیتی، نابرابری اجتماعی و اقتصادی و درگیریهای ژئوپلیتیک توصیف کرد. با توجه به سرخوردگی روزافزون نسبت به حرفه اقتصاد و فراخوانها برای تغییردادن این رشته دانشگاهی تا ارزشهای فردی و اجتماعی را بهتر بازتاب دهد، نیاز به این ویژگیها بیش از هر زمانی احساس میشود. تامل و تفکر حرفهای گسترده از زمان بحران مالی جهانی سال۲۰۰۸ تاکنون بر این تمرکز یافتهاست که چگونه علم اقتصاد به نحو بهتری میتواند علوم اجتماعی را یکپارچه کند و مسائل رفاهی و توزیعی را ارتقا بخشد.
دانیل تریزمن؛ استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس و نویسنده کتاب «دیکتاتورهای چرخشی: چهره در حال تغییر استبداد در قرن بیست و یکم» است. او میگوید بیشتر دانشمندان علوم سیاسی، دموکراسی را نتیجه طبیعی توسعه اقتصادی یا انتخاب استراتژیک و عقلانی حاکمان میدانند، اما نگاه دقیق به تاریخ نشان میدهد پیدایش دموکراسی اغلب از مسیر دیگری بوده است: اشتباه انسانی. گسترش دموکراسی در سراسر جهان یکی از برجستهترین داستانهای دو قرن اخیر است. باتوجه به عقبنشینی اخیر دموکراسیها، خیلی راحت است این نکته را نادیده بگیریم. روسیه و چین هرروز سرکوبگرتر میشوند، هند گرفتار اکثریتگرایی قومی نارندرا مودی شده، و بهنظر میرسد پوپولیستهای راستگرا در سراسر اروپا و آمریکا نهادهای سیاسی را از بین میبرند. اما از منظر بلندمدت، ردپای گسترده حکومتهای آزاد چشمگیرتر است. تا همین اواخر یعنی سال ۱۹۰۰، جهان فقط پنج دموکراسی انتخاباتی داشت، اما در سال ۲۰۲۲ این تعداد به ۹۰ کشور رسید. از ارمنستان تا زامبیا، پادشاهان، حکومتهای نظامی و دیکتاتورها در برابر دولتهایی که حداقل مقداری پاسخگویی به رأیدهندگان داشته باشند، جایگاه خود را از دست دادهاند.