ورای سبزشویی و ورزششویی در عربستان
از جمله این پروژهها که جنجالهای بیشتری به دنبال داشته است، خرید ستارگان فوتبال و ابتکار سبز سعودی (Saudi Green Initiative) است که براساس آن پادشاهی سعودی قصد دارد لیگ فوتبال عربستان را به یکی از چند لیگ برتر در سطح جهانی تبدیل کند و میزبانی جامجهانی ۲۰۳۰ را به دست آورد و به موازات آن میلیاردها درخت در بیابانهای این کشور بکارد تا از گرمایش جهانی جلوگیری کند. ابتکاراتی که پیشتر با مگاشهر نئوم، شهر آیندهنگر لاین، خودروهای برقی، روباتهای انساننما و توسعه زیرساختهای گردشگری در ساحل دریای سرخ، انتقادات و جنجالهایی بر پا کرد و بیش از گذشته عربستانی را که تاکنون با وهابیت و شنزار شناخته میشد، در معرض تغییرات فرهنگی و اجتماعی بیسابقه قرار دهد.
با این حال از زمان انتشار این برنامه و اهداف آن، منتقدان و مخالفان نسبت به هدف واقعی این پروژه ابراز تردید کرده و آن را پوششی برای دیگر اهداف عربستانسعودی، در قالب ورزششویی و سبزشویی روایتپردازی کردهاند. واقعیت این است که عربستان از اوایل سال ۲۰۲۱ حداقل ۳/ ۶میلیارد دلار در معاملات ورزشی هزینه کرده است. سعودی میلیاردها دلار از صندوق سرمایهگذاری عمومی خود را در دوسال و نیم گذشته اختصاص داده و در مقیاسی برای ورزش هزینه کرده که گلف حرفهای را کاملا تغییر داده و بازار نقل و انتقالات بینالمللی فوتبال را متحول کرده است. گروههای حقوق بشری از جمله Grant Liberty، عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر چنین هزینههایی را «ورزش شویی» مینامند که با هدف منحرف کردن توجه از سابقه ضعیف حقوق بشری این کشور صورت میگیرد.
با وجود صحت برخی از گزارههای استدلال مخالفان و منتقدان، اما تعریف این ابتکارات فارغ از هدفهایی که هر دولت ابتدا به ساکن برای بقای خود، حفظ منافع رژیم، کاستن از سطح ریسکها و خطرات و در نهایت بهرهمندی بخش بیشتری از شهروندانش آن را به پیش میبرد، در ارتباط با واقعیتهای درونی پادشاهی از جمله جمعیت جوان و جویای آزادی و سرگرمی است که تغییرات اجتماعی-فرهنگی را مجالی برای رهایی از دههها قید و بند افراطگرایی مذهبی میبینند. همچنین کاهش اثرات یک ابربحران در آینده خاورمیانه و عربستان بخش دیگری از این واقعیت ناگفته است که با مساله زیست و بقای مردمان این منطقه در پیوند است و آن مساله گرمایش جهانی است. ابتکار آگاهی زیستمحیطی یکی از تلاشهای برنامه تحول ملی برای افزایش آگاهی جامعه از مسائل زیستمحیطی و ایجاد احساس مسوولیت فردی و جمعی برای حفظ منابع طبیعی در عربستانسعودی است. هدف این ابتکار کمک به کاهش انواع آلودگیها و دستیابی به پایداری زیستمحیطی و مبارزه با بیابانزایی است.
کمپین «بیایید آن را سبز کنیم» با هدف افزایش فضای سبز در عربستان و مبارزه با بیابانزایی، علاوه بر احیای مکانهای تخریبشده پوشش گیاهی با هدف افزایش آگاهی در مورد اهمیت کاهش شیوههای مضر پوشش گیاهی مطرح شده است. هدف اولیه و ظاهری بهبود کیفیت زندگی در عربستانسعودی براساس اهداف چشمانداز ۲۰۳۰ است، اما این پروژه در واقعیت بنیادین خود یک استراتژی اصلی را دنبال میکند که کمتر به آن پرداخته شده و بیشتر تحت عناوینی همچون ورزششویی، سبزشویی، بهبود چهره حقوق بشری عربستان، تحکیم قدرت ولیعهد سعودی، فرار از انتقادات مجامع و نهادهای محیطزیستی و فعالان آن و... صورتبندی شده است. ضمن اینکه این گزارهها در جای خود بخشی از واقعیت را بازتاب میدهند، اما عمدتا یا از ابعاد آن آگاهی و درک کاملی وجود ندارد یا عامدانه نادیده انگاشته میشوند.
از اینرو و برخلاف تحلیلهای موجود، پروژه ابتکار سبز سعودی در راستای خنثیسازی اثرات ابربحران آینده این کشور و منطقه خاورمیانه است که یکی از اصلیترین کانونهای درگیر در تغییرات آبوهوایی در سطح جهانی به شمار میرود. با توجه به اطلس خطرات آبوهوایی منتشرشده از سوی G۲۰، اگر عربستان از مسیر انتشار کربن بالا پیروی کند، تاثیرات شدید آبوهوایی را تجربه خواهد کرد. بدون اقدام فوری، سعودی تا سال ۲۰۵۰ شاهد افزایش ۸۸درصدی خشکسالی در کشاورزی خواهد بود، موجهای گرما طولانیتر خواهد شد و ترکیبی از افزایش سطح آب دریا، فرسایش سواحل و رویدادهای شدید آبوهوایی باعث هرجومرج اقتصاد عربستانسعودی خواهد شد که در صورت عدماقدام، تا سال ۲۰۵۰ حدود ۲/ ۱۲درصد از تولید ناخالص داخلی خود را از دست خواهد داد.
تجزیه و تحلیل دادهها بر مبنای شبیهسازیهای پورتال دانش تغییر آبوهوایی نشان میدهد که افزایش دما در این کشور در دهههای آینده مشهود است. با این حال، تحقیقات همچنین نشان داده است که جنگلکاری و بیابانزدایی میتواند تغییرات زیادی از جمله در سرمایش آبوهوایی ایجاد کند و دمای سطح محلی را تغییر و آن را کاهش دهد. عربستانسعودی متعهد شده است از طریق همکاری بین نهادهای دولتی، بخش خصوصی و جوامع محلی تاثیر قابلتوجهی بر افزایش دما برای کاستن از سطح آن بگذارد. نکته دیگری که در این میان مهم است و باید چنین هدفگذاریهایی را نهتنها در عربستان بلکه در سایر کشورهای منطقه تشویق و تقویت کرد، انتشار گریزناپذیر کربن در راستای پروژههای آیندهنگرانهای است که میتواند ضمن کاهش هزینهها و متنوعسازی درآمدهای دولت، اتصال منطقهای بیشتری میان کشورها ایجاد کند؛ به این معنی که بسیاری از کشورها بهجای صرف هزینههای امنیتی و نظامیگری، تلاش خود را معطوف به ظهور بحرانهای نوپدید محیطزیستی، آب، خشکسالی، ریزگردها، بیابانزایی و... کنند. اینکه پول حاصل از فروش نفت صرف چنین طرحهایی شود، بهمراتب ارزشمندتر از آن است که این هزینه صرف حمایت از سلفیگری، جهاد، تروریسم و... شود که منطقه برای بیش از پنجدهه درگیر آن بوده و از قضا عربستانسعودی نقش محوری در حمایتهای گفتمانی و مالی و پشتیبانی از آن ایفا کرده و حال تصمیم گرفته است با بازگشت به اسلام میانهرو، منابع و ظرفیتهای خود را معطوف به توسعه، ولو توسعه نمادین و پوششی کند.
این واقعیت که منابع حاصل از فروش کربن صرف زیرساختها، ورزش، سرگرمی، ایجاد شغلهای نوظهور، امنیت غذایی، کیفیت زندگی شهروندان و مبارزه با تغییرات آبوهوایی شود، در راستای مهار نیروی جمعیت جوان این کشور است که ۷۰درصد آن زیر ۳۵سال قرار دارد؛ جمعیتی که اگر وقت و نیروی خود را صرف دیدن لیگ فوتبال پرستاره با بازی رونالدو، فیلم باربی، کنسرت نیکی میناژ و تفریحات در العلا و دریای سرخ و... نکند، معطوف به پیوستن به داعش و القاعده خواهد کرد که همگان تجربه زیستهای با کشتار، انفجار و دهشتافکنیهای آنها در طول سالهای گذشته خاورمیانه دارند.
واقعیت دیگری که عموما از نظر دور داشته میشود و عمده انتقادها متوجه تولیدکنندگان سوختهای فسیلی میشود، مصرفکنندگان اصلی نفت و انتشار کربن از جمله آمریکا، آلمان، ژاپن، کرهجنوبی، هند، چین و دیگر کشورهایی هستند که یا توسعهیافته هستند یا جزو کشورهای دموکراتیک محسوب میشوند. اینکه چین و آمریکا روزانه نزدیک به ۳۵میلیون بشکه نفت میسوزانند تا کالا تولید کنند و چرخ سرمایهداری را بچرخانند، باید حس انتقاد بیشتری را در منتقدان و مخالفان برانگیزاند و آنها را از پرواز بر فراز ابرهای خوشبینی به واقعیتهای خشن روی زمین خاورمیانه بازگرداند و از این منظر مصرفکنندگان سوختهای فسیلی و انتشاردهندگان واقعی تولید کربن را نسبت به مسوولیت بیشتری که در قبال گرمایش کره زمین دارند، مورد پرسش و خطاب قرار دهند.
واقعیت دیگری که عامدانه نادیده گرفته شده، حرکت دولتهای خاورمیانه به سمت تنوعبخشی به اقتصاد و پیمودن مسیر مستقلانهتر در سیاست خارجی و خارج شدن از وابستگی به درآمدهای نفت است که سالها بازیگران این منطقه را مجبور به تبعیت از ایالاتمتحده کرده و اکنون که فضا و تفکر برای تنوعبخشی به سبد روابط منطقهای و بینالمللی در یکهمنوایی قرار گرفته، صدای سناتورهای آمریکایی بیخبر از چالشهای خاورمیانه را بلند کرده که اعراب بدوی شروع به ناسپاسی از ارباب خود کردهاند. واقعیت این است که این نگاه تحقیرآمیز امروز در عربستان و بسیاری دیگر از کشورهای منطقه خریداری ندارد و دولتهای خاورمیانه بیش از پیش نسبت به گذشته عبرتآمیز خود برای پی افکندن نقشه جدید برخاستهاند؛ خیزشی که میتواند غرب متمدن را علیه آنها بشوراند.