«طهران» در روایت یاقوت حموی

یاقوت حموی( ۶۲۶-۵۷۴ ه.ق) برده‌ای رومی بود که در جامعه اسلامی خواندن و نوشتن را فراگرفت و سپس با کمک کتاب‌های گردآوری شده در کتابخانه بزرگ مرو به نگارش کتاب‌هایی در جغرافیا و تاریخ پرداخت. هنگام یورش مغولان به ناچار از خراسان گریخت و به سوریه رفت و در کاروانسرایی در نزدیکی حلب درگذشت. او را تاریخ‌نگاری موثق و از پیشوایان دانش جغرافی، لغت‌دان و ادیب و شاعر و نثرنویس ماهر و عالمی آگاه خوانده‌اند. مهم‌ترین اثر او کتاب «معجم‌البلدان» در شناسایی شهرها و دهکده‌ها در هر سرزمین و گفت‌وگو از جایگاه‌های ویران و آباد و دیگر بحث‌های جغرافیایی است که دکتر علینقی منزوی آن را ترجمه کرده است.او درباره ضرورت نگارش این کتاب نوشته است:

«نخستین انگیزه من در گردآوری این کتاب از آنجا پدید آمد که آنگاه که به سال ۶۲۵ در مرو شاه جان می‌زیستم و در مجلس شیخمان امام سعید شهید فخرالدین ابوالمظفر عبدالرحیم پسر امام حافظ تاج‌الاسلام ابوسعید عبدالکریم سمعانی بودم درباره کلمه «حباشه»، نام جایگاهی که در حدیث نبوی آمده و یکی از بازارهای عرب در عصر جاهلیت بوده است، از من توضیح خواستند. من گفتم: گمان می‌کنم که حباشه از نظر قیاس بر اصل کلمه در لغت به ضم «ح» باشد، چه کلمه مزبور به معنی گروهی از مردم قبیله‌های مختلف است، اما یکی از محدثان گفته مرا رد کرد و گفت: «بلکه حباشه به فتح است» و سخت بر این عقیده خود پایدار بود و به ستیز پرداخت و آشکارا بی‌هیچ دلیلی با عناد و سرسختی به مناظره خود ادامه داد. من به قصد پایان بخشیدن به این بحث و ستیزه‌جویی بیهوده به نقل متوسل شدم، زیرا در چنین مواردی نمی‌توان به اشتقاق و عقل متکی شد.

ولی کشف آن در متن‌های غریب حدیث و لغت‌نامه ناممکن گشت، با آنکه در آن روزگار در مرو کتاب‌های فراوانی بود و به‌ویژه کتاب‌های وقفی بسیار یافت می‌شد و به‌دست آوردن آنها به آسانی امکان‌پذیر بود و من- اتفاق را- پس از سپری شدن این شور و غوغا و نومید شدن از جستن آن به شیوه بحث و استقرا بدان دست یافتم و خوشبختانه موافق گفته من بود. این پیشامد سبب گشت که دریافتم دانشمندان در این باره به کتابی نیازمندند که در آن همه کلمه‌ها از لحاظ ضبط صحیح و اتقان و صحت الفاظ از راه نام بردن حرکات آنها به شیوه اطمینان‌بخشی گردآوری شود تا در چنین ظلمتکده‌هایی راهنمای آنان باشد و نور صواب را بر دل خواننده بتاباند و من به چنین فضیلتی عالی ملهم گشتم و ضمیر من به منقبت بزرگی که گذشتگان از آن غفلت کرده بودند رهبری شد.»

حموی شهر «طهران» را چنین وصف کرده است: طِهران به کسر طاء و سکون‌ها و را و نون در آخر، لفظی است عجمی و ایشان «تهران» تلفظ می‌کنند، چون در زبان ایشان طاء وجود ندارد. این آبادی از ده‌های ری است و میان آن دو قرب سنگ فاصله است. مردی راستگو از مردم ری مرا خبر داد که این آبادی دهی بزرگ است که بناهای آن در زیر زمین بنیان یافته است و هیچ‌کس جز به اراده مردم به آنجا راه نمی‌یابد و در بیشتر اوقات ایشان نسبت به سلطان وقت راه خلاف و سرپیچی می‌پیمایند و وی را جز مدارا با ایشان چاره‌ای نیست. آنجا را دوازده محله است که هرکدام را با دیگری نزاع است و مردم محله‌ای به محله دیگر درنمی‌آیند. آن را باغ و بوستان فراوان است که همچون شبکه‌ای بناها را در میان دارد و خود حائلی در برابر تهاجم به حساب می‌آید.