آینده برجام در معادلات سیاسی عکس: آکو سالمی، دنیای اقتصاد
احسان ابطحی- سعیده سادات فهری: مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران در دوران حضور حسن روحانی در شورای امنیت ملی و نماینده اسبق ایران در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو در گفت‌وگویی تفصیلی با روزنامه «دنیای‌اقتصاد» به سوالاتی درباره آینده توافق و روابط ایران با کشورهای منطقه و غرب پاسخ داد. سیروس ناصری درباره توافق وین گفت باوجود بازی‌های سیاسی در آمریکا اما در نهایت اصل توافق قطعا پایدار خواهد ماند و هیچ رئیس‌جمهوری در آینده این ریسک سیاسی را نخواهد کرد که توافقی با این اهمیت را بر هم بزند.



پیش‌بینی لغو تحریم‌ها تا اواخر پاییز

اصل توافق با وجود هر رئیس‌جمهوری در آمریکا پایدار خواهد ماند


پیش‌بینی این کارشناس مسائل هسته‌ای این است که با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، کاندیداهای مخالف با توافق هسته‌ای نیز به تدریج به ایران پیام خواهند داد که با ایران و توافق مخالف نیستند. دکتر ناصری که در دفترش میزبان این گفت‌وگو بود، ضمن تشریح دلایل مطرح شدن برگشت‌پذیری تحریم‌ها آن را نوعی ضمانت برای اجرای تعهد از سوی طرفین توصیف کرده و گفت این بحث برگشت‌پذیری آنقدر پیچیده و با تبعات سنگین مطرح شده است که به نظر می‌رسد هیچ وقت اتفاق نیفتد. در واقع فقط برای این است که به طرفین هشدار دهد مبادا به فکر تخطی از تعهداتشان بیفتند.


پس از ماه‌ها رایزنی و جلسات فشرده میان ایران و گروه 1+5 به ویژه آمریکا در نهایت در تاریخ 23 تیر توافقی میان طرفین حاصل شد تا به سال‌ها تنش در این رابطه پایان دهد. در یک نگاه ارزیابی شما نسبت به توافق حاصل شده چیست؟

در کل، توافق، توافق خوبی است حتی در حوزه تحریم‌ها اما شکستن جو روانی و تبلیغاتی که صورت داده‌اند، بسیار اهمیت دارد. همچنین ایران چند سال تابو بوده بنابراین شرایط به آسانی مانند قبل نمی‌شود و همت می‌خواهد. بنابراین کار ما هنوز ادامه دارد. چه تیم هسته‌ای، چه دولت و چه مجلس هنوز باوجودی‌که توافق صورت گرفته اما باید اقداماتشان را ادامه دهند. به نظر من مجلس شورای اسلامی نیز در عوض آنکه رویکرد فعلی را در پیش بگیرد باید روندی را دنبال کند تا دریابد که چگونه می‌توان از توافق هسته‌ای بیشترین بهره را برد.


شاهد بودیم که با وجود تلاش‌های جمهوری‌خواهان برای رد برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) دموکرات‌ها توانستند با استفاده از ترفند فیلی باستر و بدون نیاز به رای‌گیری توافق را از سد کنگره عبور دهند. به نظر شما با توجه به آنکه این مساله تاحدودی موجب عصبانیت جمهوری‌خواهان شده است، آنها چه رویکردی را در قبال توافق در آینده در پیش خواهند گرفت؟

پیش‌بینی من که از چند هفته قبل مطرح کرده بودم، این بود که هر زمان سد نخست بشکند و دموکرات‌ها به تعداد آرای لازم برای وتو دست یابند احتمال فیلی‌باستر افزایش خواهد یافت که همین اتفاق نیز افتاد. به نظرم بهترین حالت این بود که جمهوری‌خواهان بتوانند برای رد توافق به رای‌گیری برسند و باراک اوباما آن را وتو کند. چون در آن صورت هر دو طرف می‌توانستند بگویند برنده شده‌اند و هر دو طرف به نوعی می‌توانستند نقش خود را ایفا کنند. یعنی از یکسو باراک اوباما بگوید که به اندازه کافی توانسته رای کسب کند تا از طریق وتو توافق را از سد کنگره عبور دهد و جمهوری‌خواهان نیز می‌توانستند بگویند که آنها نشان دادند نظر اکثریت کنگره موافق با این توافق نیست. این مساله که بازی یک‌طرفه شد و جمهوری‌خواهان در این ماجرا از طریق فیلی باستر شکست خوردند، تاحدودی به خصوص در دوران انتخابات، جمهوری‌خواهان را جری‌تر خواهد کرد تا تلاش کنند از طرق دیگر اجرای توافق را تضعیف کنند.


پس به عقیده شما ممکن است رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا اگر یک جمهوری‌خواه باشد زیر توافق بزند و آن را نادیده بگیرد؟

اصل توافق قطعا پایدار خواهد ماند و هیچ رئیس‌جمهوری در آینده این ریسک سیاسی را نخواهد کرد که توافقی با این اهمیت را بر هم بزند. می‌دانیم که از دید آمریکا این توافق در رده توافق‌های خلع سلاح است و آن را با توافقاتی که میان این کشور و شوروی سابق در بحث تسلیحات هسته‌ای بوده است، مقایسه می‌کنند. بنابراین اگر شخصی چنین توافقی را برهم بزند خطرات و ریسک سیاسی بزرگی خواهد داشت و تقریبا می‌توان گفت ناممکن است. اما اگر جمهوری‌خواهان تبلیغات و جنگ روانی را علیه توافق تشدید کنند، می‌تواند روی موسسات، شرکت‌ها و افراد بزرگی که بسیج شده‌اند تا در ایران سرمایه‌‌گذاری کنند، تاثیر بگذارد. این بخش از تلاش‌های جمهوری‌خواهان به نفع ایران و توافق نخواهد بود. البته پیش‌بینی من این است که چنین اقداماتی نیز موقتی خواهد بود و زمانی که تبلیغات و کمپین‌های انتخاباتی اوج بگیرد، جمهوری‌خواهان نیز به ایران پیغام خواهند که به نحوی با کشور ما وارد صحبت شوند تا به این طریق نشان دهند که آنها نیز در این توافق نقش داشته‌اند. به هر حال توافق هسته‌ای ایران، توافق بسیار بزرگی است و تمام کشورهای دنیا و حتی بخش بزرگی از جامعه و نظام آمریکا با آن همراه است بنابراین توافق شکسته نخواهد شد.


به نظر شما مخالفت‌های جمهوری‌خواهان با توافق تا چه حد می‌تواند ناشی از فضای انتخابات باشد؟

وضعیت ایران و آمریکا از باب صحنه سیاسی به نظر من خیلی به هم شباهت دارد. همان‌طور که در ایران عده‌ای صرفا برای اینکه توافق، توافق روحانی-ظریف است با توافق مخالف هستند در آمریکا نیز، هستند گروه‌ها و افرادی که توافق را توافق اوباما-کری می‌دانند. هرچند آقایان روحانی و ظریف بارها تاکید کرده‌اند که توافق، توافق آنها نیست و مربوط به نظام و مردم است، ولی به هر حال برخی گروه‌ها و جناح‌های داخلی این مساله را تعیین‌کننده می‌دانند و از هر ابزاری برای مخالفت یا تضعیف توافق استفاده می‌کنند. از سوی دیگر اصولا وضعیت اوباما در دو دوره ریاست جمهوری‌اش به خصوص در دوره دوم طوری بود که تقریبا هر پیشنهادی در هر موضوعی ارائه داد، جمهوری‌خواهان با آن به مخالفت برخاستند. در این میان موضوع ایران نیز موضوع مورد مناقشه‌ای است که مخالفت با آن می‌تواند یک صحنه بزرگ سیاسی را برای جمهوری‌خواهان تدارک ببیند و بر همین اساس نیز نه تنها موضع‌گیری می‌کنند بله ده‌ها میلیون دلار هزینه تبلیغات‌شان کرده‌اند. بنابراین، بحث توافق با ایران در آمریکا به یک موضوع تبلیغاتی، سیاسی و جناحی تبدیل شده است. به همین صورت در ایران نیز اگر صحبت‌های مخالفان را به ویژه در کمیسیون برجام مجلس گوش کنیم متوجه می‌شویم که آنها بیشتر به دنبال بهانه و دستاویزی برای مخالفت با برجام هستند. اگر صحبت‌های مخالفان توافق در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا را نیز گوش کنیم، در می‌یابیم که تقریبا ترجیع‌بند هماهنگ شده دارند و بنا را بر این قرار داده‌اند که هر مساله‌ای که در مورد توافق مطرح می‌شود را منفی جلوه دهند. در نتیجه مخالفت‌ها چه در ایران و چه در آمریکا جنبه محتوایی ندارد. به‌عنوان مثال اگر در آمریکا همین توافق از سوی جورج بوش پسر انجام می‌گرفت به‌عنوان یک موفقیت بزرگ برای جمهوری‌خواهان تلقی می‌شد و احتمالا دموکرات‌ها به مخالفت با آن روی می‌آوردند.


با این تفاسیر رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا هرکس که باشد پرونده این توافق را مجددا باز نخواهد کرد؟

نه تنها باز نمی‌کند، بلکه راه‌هایی را پیدا می‌کنند که نشان دهد از توافق حمایت می‌کند؛ حتی پیش‌بینی من این است که با نزدیک شدن به انتخابات همین کاندیداها به تدریج به ایران پیام خواهند داد که با ایران و توافق مخالف نیستند.


حرف‌های اخیر دونالد ترامپ و جب بوش مبنی بر اینکه اگر رئیس‌جمهوری شوند فقط توافق را بازنویسی خواهند کرد را می‌توان به نوعی بیانگر تغییر موضع آنها نسبت به توافق و ایران دانست؟ یعنی آنها که در زمره مخالفان سرسخت توافق بودند نیز اکنون آن را پذیرفته‌اند؟

البته این حرف که بخواهند توافق را بازنویسی کنند اشتباه است، زیرا توافق بازنویسی نخواهد شد. درواقع توافق هسته‌ای ایران با 1+5 یک توافق قطعی است و جایی برای اصلاحیه و بازنویسی ندارد، مگر اینکه طرفین در یک شرایطی بر سر اصلاح یا بازنویسی آن توافق کنند. در این میان به نظر من شخصی چون دونالد‌ترامپ که اصلا بعید می‌دانم خیلی آگاهی نسبت به توافق داشته باشد و واقعا پدیده جالبی است که در کشوری با توان، ابهت و قدرت سیاسی آمریکا افرادی با این سطح بتوانند به‌عنوان کاندیدای مطلوبی در انتخابات مطرح شوند. تاامروز یک حرف حساب از ترامپ شنیده نشده است و تنها حرفی که روی آن مانور می‌دهد این است که چون توانسته‌ام پول زیادی برای خودم به دست بیاورم برای آمریکا نیز می‌توانم همین کار را انجام دهم. اما شرایط جب‌بوش با ترامپ فرق می‌کند؛ چرا که او پایگاه‌های جدی‌تری دارد و مواضعی که مطرح می‌کند حساب شده‌تر است. باید توجه داشت در دوره اول مذاکرات ما پیغام‌های غیرمستقیمی از سوی برادر جب‌بوش یعنی جورج دبلیو بوش در زمان اوج مخالفت آمریکا با ایران داشتیم و آنها خواهان گفت‌وگو با ایران شده بودند. بنابراین مطمئن باشید جب بوش زمانی که توافق انجام شده و مورد تایید جهانیان است این توافق را به هم نخواهد زد.


بعد از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 رسانه‌های غربی مدعی شدند ایران خواهان مذاکره با آمریکا است اما ظاهرا جورج بوش پاسخی نمی‌دهد. در این رابطه شما اطلاعاتی دارید؟

من اطلاعات خاصی ندارم اما زمانی که بحران هسته‌ای ایران آغاز شد، آمریکا تازه در عراق درگیر شده بود و در ابتدای راه به‌طور تمام عیار احساس قدرت می‌کرد. نوع اظهارات و صحبت‌های مسوولان آمریکایی نیز بیانگر آن بود که چیزی جلودار آنها نیست و گمان می‌کردند در منطقه شرایط را به هر صورت که بخواهند می‌توانند تغییر دهند. اما در سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ اوضاع خیلی تغییر کرد و جورج بوش به این نتیجه رسید که عراق، پاشنه آشیل آمریکا شده است و نمی‌تواند این کشور را سروسامان دهد. بنابراین مساله عراق باعث شد که بوش پیامی غیرمستقیم برای ایران ارسال کند. بر همین اساس بود که بعدها ایران و آمریکا درخصوص عراق با یکدیگر گفت‌وگو و رایزنی‌هایی داشتند. این مسیر ادامه پیدا کرد و در زمان دکتر جلیلی نیز مذاکراتی میان ایران و آمریکا در ژنو صورت گرفت که مبنای آن تفاهمی در مورد موضوع هسته‌ای بود بر این اساس که ایران مواد غنی شده اش را به خارج از کشور ارسال کند و در مقابل آنها نیز تحریم‌ها را علیه ایران تشدید نکنند. درخصوص مکاتبات دو جانبه آنچه تا به امروز به‌صورت رسمی مطرح شده است، نامه‌ای است که محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری وقت در دو مقطع برای مقامات آمریکایی ارسال کرد اما پاسخی دریافت نکرد.


به بحث روابط ایران و آمریکا بپردازیم؛ به نظر شما توافق هسته‌ای اخیر تا چه حد می‌تواند باب گفت‌وگوها را برای دو طرف باز کند تا ایران و آمریکا برای همکاری‌های منطقه‌ای وارد فضای جدیدی شوند. آیا با توجه به بدبینی همیشگی که نسبت به آمریکا در داخل ایران وجود دارد توافق می‌تواند تاحدودی فضا را تلطیف کند و دو طرف را به سمت چنین همکاری‌هایی سوق دهد؟

بدبینی نسبت به آمریکا در داخل ایران چیزی نیست که به سادگی از بین برود اما اصول توافق با کشوری که ما آن را به‌عنوان دولت متخاصم می‌شناسیم در رابطه با یک موضوع بسیار دشوار و حساس طی یک مذاکرات طولانی و در سطح بالا، دستاورد بسیار بزرگی است که بدون شک در آینده بر روابط ایران با آمریکا تاثیرگذار خواهد بود. شاید زمانی که این مذاکرات آغاز شد کمتر کسی می‌توانست پیش‌بینی کند به توافقی دست یابیم که تضمین‌کننده منافع ایران نیز باشد. اما خوشبختانه آنچه حاصل شد کاملا با اهدافی که جمهوری اسلامی ایران برای مذاکرات تعیین کرده بود، هم‌راستا است. بنابراین صرف اینکه این توافق برای ایران یک موفقیت بزرگ است یک دستاورد و نکته مثبت است. مرحله بعدی به اجرای توافق باز می‌گردد. باید توجه داشت که توافق هسته‌ای هرچقدر که قطعی، دقیق و جزئی باشد باز اجرای آن به حسن نیت طرفین بستگی دارد. دو طرف تعهدات نسبتا دقیق و مفصلی را در این توافق پذیرفته‌اند و این تعهدات به گونه‌ای است که به تناسب روبه‌روی هم چیده شده است. این مساله که آمریکا این توافق را به‌طور کامل و جامع اجرا کند و آنچه که قرار است ایران به‌عنوان سهم خود از توافق داشته باشد را کسب کند مربوط به گام بعدی است. پیش‌بینی خود من خوش‌بینانه است و فکر می‌کنم که هزینه سیاسی انجام شده از سوی اوباما برای نهایی کردن و تایید توافق، قاعدتا در مرحله اجرا نیز تاثیرگذار خواهد بود. یعنی رئیس‌جمهور آمریکا در مرحله اجرا نیز با دقت همه مسائل را تحت نظر خواهد داشت تا خدشه‌ای بر توافق وارد نشود. به‌طور کلی به نظر‌ می‌رسد که دولت فعلی آمریکا بیشتر از دولت ایران نگران خواهد بود که توافق به دلیل عدم اجرای تعهدات از سوی طرفین لطمه ببیند. بنابراین اگر توافق به درستی به مرحله اجرا در بیاید شاید باقی مانده دوران حضور دولت اوباما برای محکم شدن توافق کافی باشد. اگر توافق محکم شود و ارزیابی ایران این باشد که در مرحله اجرا نیز آمریکا حداقل سوءنیت نداشته و با جدیت تعهدات خود را اجرا کرده‌ است قاعدتا زمینه برای مراودات بیشتر در سایر حوزه‌های حساس فراهم خواهد شد.


اما بسیاری در داخل ایران موضوع هسته‌ای را استثنا می‌کنند و معتقدند چون ایران اساسا تفاوت‌های ماهوی با آمریکا دارد همکاری در حوزه‌های دیگر نمی‌تواند شکل بگیرد.

خب بدون شک مقاومت‌هایی صورت خواهد گرفت، البته باید توجه داشت که در حوزه هسته‌ای نیز مقاومت‌هایی از سوی ایران انجام گرفته بود. حتی در دوره‌ای که ما مذاکرات را آغاز کردیم بسیاری این موضوع را مطرح می‌کردند که اصلا امکان ندارد ایران درباره چنین موضوعی بتواند با آمریکا به تفاهم دست یابد و اگر نتوانیم با آمریکا تفاهم کنیم پس کلا بحث تفاهم شدنی نیست و تنها راه تقابل و درگیری است، اما این آزمایش سنگین(مذاکرات اخیر) نشان داد که تفاهم امکان‌پذیر است منوط به اینکه بتوانیم در چارچوبی قرار بگیریم که موضوع مورد مذاکره و دیگر موضوعات از هم تفکیک شوند. شاید یکی از مشکلاتی که باعث شد موضوع توافق با ایران به تاخیر بیفتد این بود که در چند سال گذشته این مساله مطرح شده بود که باید همه موضوعات را در صحنه بیاوریم. برخی پیشنهادهایی که از سوی ایران ارائه شد نیز شامل گستره وسیعی از موضوعات بود از خلع سلاح بین‌المللی تا حقوق بشر و مسائل منطقه‌ای. مشخص است وقتی با یک کشوری هنوز در حالت تقابل و تخاصم هستیم اگر دامنه موضوعات را وسیع کنیم امکان رسیدن به تفاهم کاهش می‌یابد. بخش عمده موفقیت مذاکرات اخیر به این موضوع باز می‌گشت که روی موضوع هسته‌ای منحصر شده بود. بنابراین اگر قرار باشد میان ایران و آمریکا درخصوص موضوعات دیگر مراوده‌ای صورت گیرد باید در حصار خودش باشد و اگر در یک دامنه وسیع قرار گیرد امکان تفاهم بسیار سخت خواهد شد.


این در شرایطی است که هر عدم تفاهم می‌تواند سوءتفاهم‌های دیگری ایجاد کند و این روند منفی ادامه پیدا خواهد کرد.

از سوی دیگر آقای روحانی در جریان مبارزات انتخاباتی قول داد که دشمنی را کاهش خواهد داد و همین اتفاق افتاد و پیرامون یک تخاصم بزرگ میان ایران و آمریکا تفاهم صورت گرفت. بنابراین ممکن است باز هم مسائل دیگری پیش بیاید که بتوانیم مشابه مساله هسته‌ای ولی در یک محدوده خاص با آمریکا مذاکراتی داشته باشیم تا برخی دیگر از زمینه‌های تخاصم نیز حل و فصل شود. این مسیر بیشتر در مورد موضوعات منطقه‌ای صادق است.


سوریه می‌تواند سکوی بعدی همکاری‌ها باشد؟

احتمال اینکه سوریه حوزه بعدی همکاری باشد بالا است، اما مساله اینجا است که ما باید زمانی وارد یک مراوده شویم که بتوانیم آمریکا را وارد طرح خودمان کنیم نه اینکه ما وارد طرح آنها شویم. بنابراین اگر در مورد سوریه با قطعیت صحبت نمی‌کنم به این خاطر است که آمریکا فعلا تنها یکی دو قدم برای نزدیک شدن به دیدگاه ایران در مورد سوریه برداشته‌ و هنوز به نقطه‌ای نرسیده‌اند که بتوانیم احساس کنیم ورود به یک گفت‌وگو در این زمینه می‌تواند خروجی داشته باشد که در مجموع مبتنی بر برنامه و نظر ایران باشد.


آیا صحبت‌های اخیر جان کری که خواسته بود ایران بشار اسد را پای میز مذاکره بیاورد نیز در همین راستا قابل ارزیابی است؟

درواقع وضعیت میدانی در مورد سوریه در حال تغییر است و آقای ظریف نیز همزمان با به نتیجه رسیدن مذاکرات بر فعالیت‌های منطقه‌ای متمرکز شده است. به بیان دیگر ایشان مبنای راه‌حل‌های دیپلماتیک را با توجه به تجارب‌شان در یک روش بسیار سیستماتیک و ساماندهی شده، تنظیم می‌کند. آمریکایی‌ها نیز در حال نظاره دیپلماسی ایران هستند و مشاهده می‌کنند که رویکرد جدید سیاسی ایران در حال یافتن جایگاه و پایگاه است. از طرف دیگر واشنگتن دریافته در صحنه میدانی نیز وضعیت سوریه به‌گونه‌ای نیست که آنها بخواهند نظرات ابتدایی‌شان را اعمال کنند، بنابراین آمریکا یک انعطاف اساسی در این مورد از خود نشان داد.


در مورد مساله هسته‌ای، ایران زمانی توانست به یافتن راه‌حلی با آمریکا امیدوار شود که آنها عقب‌نشینی اصلی را به‌طور صریح و علنی انجام دادند. یعنی آمریکا اصل موضوع را که ادامه غنی‌سازی در ایران بود پذیرفت. در مورد سوریه نیز فعلا یک عقب‌نشینی اولیه انجام شده است و آمریکایی‌ها از این موضع که اسد باید برود و با او مذاکره‌ای انجام نخواهند داد به این موضع رسیده‌اند که می‌گویند اسد برای مدتی در قدرت باقی بماند و ضمنا آنها درخواست کرده‌اند که رئیس‌جمهوری سوریه پشت میز مذاکرات حاضر شود، البته این عقب‌نشینی اولیه هنوز کافی نیست و نمی‌تواند دو طرف را به یک نتیجه عملی و واقعی در منطقه برساند. باز برداشت شخصی من این است که اگر آمریکا عقب‌نشینی را مرحله به مرحله انجام می‌دهد به این دلیل نیست که واقعیت‌ها را نپذیرفته بلکه به دلیل ملاحظاتی است که با سایر کشورهای منطقه دارد. برخی کشورهای منطقه همچنان موضع سرسختانه‌ای دارند و این مساله آمریکا را تاحدودی در اتخاذ مواضعش و رسیدن به نقطه‌ای که شروع یک مراوده و بحث نتیجه بخش سیاسی باشد دچار احتیاط می‌کند.


به نظر شما مساله داعش با توجه به اهمیتی که برای هر دو طرف دارد می‌تواند به حوزه گفت‌وگو و همکاری‌های ایران و آمریکا تبدیل شود؟

داعش می‌توانست حوزه همکاری باشد، اما روشی که آمریکا در مورد داعش دنبال کرد شبهه و تردیدهایی ایجاد کرد. یک دیدگاه نسبتا قابل اتکا وجود دارد بر این اساس که آمریکا هنوز به‌طور جدی به این نتیجه نرسیده که داعش را از بین ببرد. مشخص است که هنوز تردیدهایی در تصمیمات میدانی وجود دارد. شاید آمریکا داعش را به‌عنوان یک خطر جدی ببیند، اما بعضا احساس می‌کنند که این گروه برای آنها قابل استفاده است. بنابراین می‌بینیم در برخی تهاجمات زمینی که داعش انجام داده، خط طولانی تجهیزات، امکانات نظامی و پیاده نظام داعش در یک دشت یا محیط باز قرار دارد و آمریکا با تمام امکانات جاسوسی، ردیابی و رادارهایی که دارد به آنها حمله نکرده است. در حالی که روسیه در چند روز نخستی که وارد عرصه مبارزه با داعش شد توانست خیلی موثر عمل کند، بنابراین این ضعف اراده آمریکا در مورد مبارزه با داعش مشهود است. درنتیجه با وجودی که مبارزه با گروه تروریستی داعش می‌توانست یک نقطه مشترک اساسی و جدی برای اشتراک مساعی میان ایران و آمریکا باشد این شبهه فعلا مانع تحقق این امر شده است. در این مورد نیز به نظر می‌رسد وضعیت تغییر کند و آمریکایی‌ها گزینه‌ای ندارند جز اینکه به یک مبارزه جدی با داعش تن دهند و وقتی به آن نقطه برسند چاره‌ای ندارند جز اینکه از ایران درخواست همکاری کنند.


مساله دیگری که درخصوص همکاری‌های ایران و آمریکا باید مورد توجه قرار داد، نگرانی کشورهای منطقه همچون عربستان نسبت به این موضوع است. در میان مدت رویکرد این کشورها در قبال همکاری‌های ایران و آمریکا و همچنین نگاه‌شان به تهران چه تغییری خواهد کرد؟ سیاست ایران باید چطور باشد که بتواند این کشورها را مهار کند؟

برای ایران حل مسائل منطقه آسان‌تر از حل معضلی مانند پرونده هسته‌ای است. در مورد مسائل منطقه، ما واقعا دست بالا را داریم؛ نگرانی‌های امنیتی، میدانی و واقعی‌مان بسیار محدود است و فرصت‌ها، امکانات و میدان برای ایران بسیار گسترده است. در صورتی که برای بقیه کشورها این گونه نیست. عربستان در همسایگی خود از دوطرف یک تهدید فوری و عمیق را احساس می‌کند؛ ترکیه میان داعش، کردها و سایر گروه‌های تندرو دچار یک وضعیت کاملا پیچیده شده است و راه کم هزینه‌ای برای خروج از این وضعیت ندارد. امارات هدفش این بود که تاحدودی از موضوع یمن استفاده کند و با یکسری فعالیت‌های نمایشی به روابط سنگین‌تر و جدی‌تری با عربستان دست پیدا کند، اما اکنون دچار مشکل شده است که چطور حرکت نظامی‌ای که آغاز کرده را برای مردم کشورش توجیه کند. قطر هم که سرمایه‌گذاری زیادی برای تجهیز گروه‌های تروریستی انجام داده بود الان کاملا سردرگم است و اصلا نمی‌داند کدام مسیر را برود که در نهایت حداقل بتواند برای خود یک نقش سیاسی تعریف کند. در این چارچوب چون ایران دست بالاتر را دارد، قاعدتا به دنبال تثبیت این وضعیت است و نه تغییر آن. اما باقی کشورها به دلیل موقعیتی که دارند به دنبال آن هستند که وضعیت را تغییر دهند یا به وضعیت سابق بازگردانند. طبیعی است که در چنین وضعیتی، دیپلماسی نقش برجسته‌ای پیدا می‌کند. خوشبختانه کسانی در راس امور هستند همچون آقای روحانی و ظریف که راهبردی فکر می‌کنند و بی‌گدار به آب نمی‌زنند. حتی می‌توانم بگویم که آقای ظریف برای تدوین راه‌حل‌های سیاسی در مسائل پیچیده فردی کارکشته است. در عین حال چون منافع ایران مطرح است و از لحاظ میدانی نیز قدرت خوبی داریم، راه برای ما هموار است، البته توافق هسته‌ای نیز به این موقعیت ایران کمک کرده است زیرا برخلاف دیدی که اسرائیلی‌ها و باقی مخالفان ایران مطرح می‌کردند که با ایران نمی‌توان تفاهمی داشت، نشان داده شد که ایران کاملا توان آن را دارد که با ۵ قدرت دنیا بر سر یک میز بنشیند، درباره یک مساله بسیار دشوار، مذاکراتی جدی داشته باشد و در نهایت به یک تفاهم منطقی و ماندگار برسد. وقتی در آن خصوص ایران توانسته به نتیجه برسد مسلم است که درخصوص مسائل منطقه‌ای نیز این آمادگی را دارد. فعلا پیام ایران در مورد منطقه، ثبات، صلح و ختم منازعات است این در حالی است که طرف مقابل ادامه و تشدید منازعات را دنبال می‌کند. مسلم است که جایگاه اول نسبت به جایگاه کسانی که هنوز به دنبال فیصله دادن موضوعات از طریق نظامی هستند، برد بیشتری خواهد داشت.


کمی راجع به اهمیت وجود لابی ایرانی در آمریکا بگویید. آیا می‌توان گفت که نبود لابی ایران در آمریکا باعث می‌شود که گفت‌وگوهای دو کشور در بسیاری از موارد با تاخیر به نتیجه منتهی شود؟

لابی در دستگاه آمریکا خیلی تاثیرگذار است و در کل سیستم آمریکا و با در نظر گرفتن صحبت‌ها میان کنگره و کاخ سفید در می‌یابیم که اغلب مباحث و موضوعات از طریق گروه‌های لابی رسمی مطرح می‌شود. ضمن اینکه لابی‌ها در سیستم رسانه‌ای نیز جایگاه دارند و این در شرایطی است که رسانه در آمریکا بر افکار ساده نگر آمریکایی‌ها بسیار تاثیر دارد، اما موضوعات نمی‌تواند معطل بحث لابی بماند. درخصوص بحث هسته‌ای باید توجه داشت که در واقع رئیس‌جمهوری، دولت آمریکا به اضافه اکثریت حزب دموکرات تبدیل به لابی ایران شدند، البته ایران برای این منظور هیچ اقدام و حرکتی نکرد و سیر این فرآیند سیاسی این اهمیت را ایجاد کرد. به نظر من با اهمیتی که موضوع ایران بعد از توافق پیدا کرده، باوجود اهمیت لابی، اما نقش آن آنقدر تعیین‌کننده نیست که طراحی سیاسی نقش دارد. آنچه اهمیت دارد ایران باید همچنان که با یک طراحی روشن وارد مذاکرات هسته‌ای شد و تقریبا براساس همان طراحی و اهدافی که تعیین شده بود از مذاکرات خارج شدیم، در مورد باقی مسائل نیز باید با طراحی وارد شویم و با برنامه پیش برویم. در این طراحی دقیق باید نقشی نیز برای لابی تعیین کنیم، اما من معتقدم به دلیل عظمتی که نام ایران در صحنه بین‌الملل پیدا کرده است نقش لابی به آن اندازه‌ای نیست که برای دیگر کشورها اهمیت دارد.


این توافق چقدر می‌تواند عربستان را به موضع دیپلماتیک و مذاکره با ایران نزدیک کند؟ بسیاری معتقدند اکنون توازن قدرت در منطقه به نفع ایران تغییر کرده است و عرب‌ها چاره‌ای جز حاضر شدن بر سر میز مذاکره با ایران برای حل و فصل منازعات منطقه‌ای ندارند، نظر شما در این رابطه چیست؟

شرایط حتما در میان مدت عربستان را ترغیب خواهد کرد که زودتر با ایران به تفاهم برسد ولی در کوتاه مدت طبعا عربستان مقاومت می‌کند چون هضم هر نوع تغییر در توازن قدرت به خصوص در عربستان بسیار دشوار است. دو واقعه بزرگ و اساسی در این منطقه رخ داده که نخست سقوط صدام و روی کار آمدن دولتی در عراق بود که با ایران همگرایی دارد. این اولین شوکی بود که در منطقه به عربستان وارد آمد. البته اینکه عربستان بنای مخالفت با ایران را گذاشت از زمانی شروع شد که صحنه منطقه به دلیل تغییر وضعیت در عراق به نفع ایران شکل گرفت. هرچه روابط ایران و عراق عمیق‌تر می‌شود و دو کشور به سمت ائتلاف بیشتر پیش می‌روند پذیرش این موقعیت برای عربستان دشوارتر می‌شود. اما این یک واقعیت است که عربستان در نهایت باید بپذیرد.در مورد مساله هسته‌ای نیز وضعیت به همین منوال است و عربستان از هیچ اقدامی برای عدم حصول توافق فروگذار نکرد. طبعا وقتی توافق نتیجه بدهد مدت‌ها زمان می‌برد تا عربستان خود را با این وضعیت جدید وفق دهد. به گمان من، وضعیت و روند مسائل منطقه‌ای به‌گونه‌ای است که عربستانی‌ها به زودی به این نتیجه خواهند رسید که هرچه سریع‌تر با ایران تفاهم کنند منافع درازمدت خودشان نیز بهتر تامین می‌شود و هرچه این نزاع و تقابل را ادامه دهند نه تنها نقش‌شان تقویت نمی‌شود بلکه سست‌تر خواهد شد. بنابراین برداشت من این است که شاید کمتر از یک سال دیگر شاهد تغییر در وضعیت منطقه به سمت تفاهم باشیم.


درخصوص لغو تحریم‌ها تاکنون گمانه زنی‌ها و اخبار زیادی منتشر شده است. همچنان‌که روزنامه‌های واشنگتن پست و وال استریت ژورنال از دستور اجرایی لغو تحریم‌ها از ۲۶ مهر خبر داده بودند. پیش‌بینی شما از فرآیند لغو تحریم‌ها و زمان‌بندی آن چیست؟

در توافقی که حاصل شده تمام این موارد ذکر شده اما فرآیند توافق عملا تسریع شده است و بنابراین تصمیم به لغو تحریم‌ها زودتر از موعد اتخاذ خواهد شد. زمانی که این توافق در وین اعلام شد، اتحادیه اروپا بلافاصله بعد از تایید شورای امنیت آن را تصویب کرد؛ روسیه و چین نیز آن را پذیرفتند. درخصوص آمریکا پیش‌بینی این بود که چون موضوع به وتو منجر می‌شود زمان بیشتری وقت لازم باشد تا ماجرا به پایان برسد اما با انجام فیلی‌باستر از سوی دموکرات‌ها عملا دولت آمریکا در موقعیتی قرار گرفت که توانست رسما با توافق اعلام موافقت کند. در ایران بحث در مجلس کمی طول کشید. اما به محض عبور توافق از مجلس‌های دو طرف، تمامی طرفین آماده هستند که روز تصویب توافق را اعلام کنند. این روز می‌تواند بلافاصله باشد یا می‌توانند روزی را برای این کار تعیین کنند. به محض تصویب توافق همزمان اتحادیه اروپا و دولت آمریکا تصمیم به لغو تحریم‌ها خواهند گرفت. موثر شدن و اجرایی شدن تصمیم اما به یک تاریخ بعدی موکول می‌شود که همان تاریخ اجرایی شدن است. این تاریخ قبلا پیش‌بینی شده بود که چند ماهی طول بکشد اما اقداماتی که صورت گرفت مقدمات کار و تعهدات در دست اجرا را تسریع کرد. در این میان هم آمریکا و هم اروپا باید قوانینی را تصویب کنند تا مقررات قبلی را منتفی و مقررات جدیدی را مبنی بر رفع تحریم‌ها جاری کند که کار ساده‌ای نیست. البته برای اروپا شاید خیلی دشوار نباشد اما در آمریکا چون سیستم و مکانیزم تحریم‌ها بسیار پیچیده است کار آسانی نیست. این آیین نامه نیز باید با مشورت همه از جمله ایران تنظیم شود. همچنین طرف ایرانی باید یک سلسله تعهداتی را که آژانس تایید بکند، انجام دهد. بنابراین به نظر می‌آید پروژه پنج، 6 ماهه به یک پروژه یک و نیم تا دو ماهه منحصر شود.


آقای کمالوندی اعلام کرده بود که ایران با آژانس تا 23 مهر به توافق می‌رسد و اوباما نیز 3 روز پس از آن فرمان لغو تحریم‌ها را صادر می‌کند؟ این زمان‌بندی آیا صحیح است و چه تعهداتی را باید در فاز نخست انجام دهیم؟

فاز اول یک سلسله تعهدات مانند کاهش سانتریفیوژها، کاهش حجم مواد غنی‌سازی شده و تبدیل آن و تغییر وضعیت فردو را از سوی ایران شامل می‌شود و طرف مقابل نیز باید مقدمات اجرایی شدن را فراهم کند. به نظر من حدود ۲ ماه بعد از تصویب یعنی اواخر نوامبر عملا تحریم‌ها برداشته خواهد شد و توافق به‌صورت اجرایی درخواهد آمد.


صحبت‌هایی مطرح است که برخی تحریم‌ها تازه ۸ سال دیگر تعلیق خواهد شد و در این خصوص انتقاداتی نیز به برجام وارد است. اگر ممکن است توضیح دهید که وضعیت لغو تحریم‌ها به چه صورت است و کدام تحریم‌ها لغو و کدام تعلیق خواهد شد؟

یکسری از ابهامات و انتقاداتی که به بحث تحریم‌ها و در کل توافق به‌ویژه از سوی مجلس مطرح شده است بعضا با انگیزه‌های سیاسی است و برخی نیز به دلیل پیچیدگی متن و روشن نبودن آن برای مخاطب است. این صحیح است که در توافق، زمان‌ها، مقاطع و سلسله اقدامات مختلفی تعیین شده است اما آنچه روشن است در روز اجرایی شدن، تمام تحریم‌هایی که در مورد مساله هسته‌ای وجود دارد چه تحریم‌های آمریکا و چه اروپا یکجا برداشته خواهد شد. در مورد اروپا که اطمینان کامل وجود دارد اما در مورد آمریکا برخی مواردی که باقی می‌ماند مربوط به مناطق خاکستری می‌شود. یعنی تحریم‌هایی که مشخص نیست هسته‌ای است یا مربوط به موارد دیگر. ظاهرا در مذاکرات راجع به این تحریم‌ها نیز بحث و گفت‌وگوی زیادی صورت گرفته و متن توافق در این باره نیز مشخص است. به همین دلیل بخش اجرایی شدن این بخش از توافق و ضوابطی که خزانه داری آمریکا اعلام خواهد کرد باید با جزئیات مدنظر قرار گیرد. اما در هر صورت گستره وسیعی از تحریم‌ها در آمریکا برداشته می‌شود و آنچه باقی می‌ماند تحریم در مورد افراد حقیقی و حقوقی آمریکا است که در این باره نیز بند بسیار کوتاهی در توافق آمده است مبنی بر اینکه شرکت‌های وابسته به شرکت‌های آمریکایی ولو اینکه توسط یک آمریکایی کنترل شود اجازه کار با ایران را خواهند داشت و این اجازه به آنها داده خواهد شد. بنابراین راه برای اینکه شرکت‌های آمریکایی با ایران وارد کار و فعالیت شوند وجود دارد. در مورد تعلیق تحریم‌ها نیز باید توجه داشت که از زمان اجرایی شدن توافق تا 8 سال دیگر تحریم‌ها در عمل وجود نخواهد داشت و هیچ تحریمی اجرا نمی‌شود و قانون مربوط به این موضوع بعد از 8 سال لغو می‌شود. اما به نظر من آنچه اهمیت دارد اجرای توافق است. البته این روندی که در پیش گرفته‌اند طبیعی است؛ چرا که آنها نیز نگرانی‌هایی دارند که ایران در مقطعی به‌طور اساسی بخواهد تحریم‌ها را بشکند و همه دنیا با ایران وارد بده بستان شوند. همچنین این نگرانی را دارند که ایران خارج از تعهداتش برنامه هسته‌ای اش را مجددا در پیش بگیرد و طرف مقابل به‌طور مطلق این اهرم را از دست داده باشد. بنابراین این گزینه خیلی خفیف برای پیش‌بینی‌های آتی‌شان نگه داشته شده است، اما در هر حال وضعیت تغییر نمی‌کند، تصمیم قطعی است، اجرای توافق به‌صورت کامل صورت خواهد گرفت و رفع تحریم‌ها در حالت اجرا به‌طور کامل انجام می‌گیرد.


در این میان موضوع برگشت پذیری تحریم‌ها به چه صورت است و اصلا با چه هدفی مطرح شده است؟

موضوع برگشت پذیری آن‌گونه که من متوجه شده‌ام به این علت مطرح شده که ایران اصرار داشت که داور این توافق خودش باشد. زیرا ۱+۵ هر مرجع بین‌المللی مانند آژانس و شورای امنیت را می‌تواند به‌عنوان مرجع معرفی کند. اما فضای جهانی به این صورت بود که هر داوری انتخاب می‌شد بیشتر به سمت غرب متمایل می‌شد؛ چون برای ایران پذیرش یک داور ثالث به مصلحت نبود بنابراین ایران این موضع را اتخاذ کرد که در هر زمانی به این نتیجه برسم که بخشی از تعهدات طرف مقابل به‌طور کامل انجام نشده است به همان میزان ایران نیز به عقب باز می‌گردد. این موضع در شورای امنیت نیز ثبت شده است. ایران متذکر شده که در شرایط عدم انجام تعهدات از سوی طرف مقابل نه تنها ممکن است وضعیت را به قبل بازگرداند بلکه فراتر از آن در همکاری با آژانس نیز تجدیدنظر خواهد کرد. در نتیجه این عامل ترس، نگرانی و وحشت می‌تواند بهترین عامل باشد برای اینکه طرف مقابل از اجرای تعهداتش سر باز نزند. در مقابل آمریکایی‌ها نیز این‌گونه نتیجه‌گیری کردند که در این شرایط اگر تحریم‌ها به‌طور کامل برداشته شود آنها دیگر هیچ مکانیزمی برای فشار نخواهند داشت. حتی اگر بخواهند از طریق شورای امنیت وارد شوند ممکن است کشورهای عضو با آنها همراه نشوند و روسیه و چین طرح‌های تحریمی آنها را وتو کنند. به همین خاطر آنها نیز این مکانیزم برگشت‌پذیری تحریم‌ها را مطرح کردند. البته این بحث برگشت‌پذیری آنقدر پیچیده و با تبعات سنگین مطرح شده است که به نظر می‌رسد هیچ وقت اتفاق نیفتد. در واقع فقط برای این است که به طرفین هشدار دهد که مبادا به فکر تخطی از تعهداتشان بیفتند. بنابراین برگشت‌پذیری بیش از آنکه یک احتمال واقعی برای رجوع به گذشته بعد از اجرای توافق باشد یک سد و مانع جدی است تا این برگشت انجام نگیرد و اتفاق نیفتد. متاسفانه تاکید کنگره بر این موضوع باعث شده است که تعدادی از موسسات و بنگاه‌های اقتصادی دنیا از این بابت نگران شوند. این مساله به نفع ایران نیست بنابراین باید این موضوع برطرف و نگرانی مرتفع شود. حل این مساله هم از طریق حقوقی و هم سیاسی امکان‌پذیر است. شاید یکی از مطالباتی که ما از گروه ۱+۵ به ویژه آمریکا می‌توانیم داشته باشیم این است که نمایندگان کنگره را قانع کنند که در مورد برگشت پذیری مانور بی‌اساس ندهند و آنچه واقعیت است را منعکس کنند. همان‌طور که گفتم هدف از برگشت‌پذیری نوعی ضمانت برای اجرای تعهد از سوی طرفین است و نه عاملی برای فروپاشی توافق. امیدواریم که آمریکا و اروپا نیز به این مساله اذعان کنند و فضای منفی ایجاد شده از بین برود.

آینده برجام در معادلات سیاسی