گفتوگو با مسوول سابق دفتر بانک جهانی در جنوب شرق آسیا
نقطه آغاز توسعه
توسعه در جوامع مختلف حاصل همگرایی عوامل مختلفی بوده است که یا از سر انتخاب یا از طریق اجبار در کنار هم قرار گرفتهاند. گاه الزام رهایی از فشار بحرانهای متعدد باعث شده مردم تن به اصلاحات ساختاری در اقتصاد بدهند و گاه یک انتخاب درست حرکت آنان به سمت توسعه را بسیار تسریع کرده است. از انتخاب پارلمانی «ماهاتیر محمد» تا کودتای خونین «سوهارتو» در دو کشور همسایه تفاوتها بسیار است اما هر دو در شرایطی منجر به توسعه دو کشور میشوند.
اگرچه مسلما آنجا که شرایط بهتر است، توسعه نیز پایدارتر و جهش بلندتر است.
توسعه در جوامع مختلف حاصل همگرایی عوامل مختلفی بوده است که یا از سر انتخاب یا از طریق اجبار در کنار هم قرار گرفتهاند. گاه الزام رهایی از فشار بحرانهای متعدد باعث شده مردم تن به اصلاحات ساختاری در اقتصاد بدهند و گاه یک انتخاب درست حرکت آنان به سمت توسعه را بسیار تسریع کرده است. از انتخاب پارلمانی «ماهاتیر محمد» تا کودتای خونین «سوهارتو» در دو کشور همسایه تفاوتها بسیار است اما هر دو در شرایطی منجر به توسعه دو کشور میشوند.
اگرچه مسلما آنجا که شرایط بهتر است، توسعه نیز پایدارتر و جهش بلندتر است. جواد شیرازی، اقتصاددان که سالها مسوولیت دفتر بانک جهانی در جنوب شرق آسیا را بر عهده داشته است در گفتوگویی با هفتهنامه تجارت فردا به تجربیات کشورهای مالزی، اندونزی، هند و ترکیه از روند توسعه این کشورها و نقش رهبران توسعه گفته است. افرادی که در یک دوره زمانی با در دست گرفتن سیاستهای اقتصادی موفق شدند اصلاحاتی اعمال کنند که کشورهایشان را از یک جامعه توسعهنیافته و درگیر بحران، به کشوری در حال توسعه یا بازاری نوظهور تبدیل کند. «دنیای اقتصاد» با توجه به اهمیت موضوع آن بخش از گفتوگو را که به تجربه مالزی اختصاص دارد، بازنشر داده است.
مساله اصلی این بحث، نقش افرادی است که از آنها بهعنوان «پدر توسعه» یاد میکنیم. افرادی که در یک برهه تاریخی توانستند در توسعه کشورشان به ویژه از منظر اقتصادی موفقیت قابل توجهی کسب کنند. آیا ظهور و حضور این افراد خاص و توانایی مدیریت و رهبری آنان بود که به پیشرفت و توسعه انجامید یا اینکه عوامل مهمتری در آن جوامع حضور داشت که منجر به حرکت به سمت توسعه پایدار شد؟
ابتدا باید قبول کرد که بررسی دقیق این مساله بسیار پیچیده است و شاید رسیدن به نتیجهای که مدنظر شماست کاری نزدیک به غیرممکن باشد. چون علاوه بر بُعد اقتصادی، مسائل سیاسی، فرهنگی، تاریخی و بینالمللی نیز در این جریان حضور و دخالت دارند و همچنین در مورد هر یک از کشورهایی که در این گروه جا میگیرند، نسبت دخالت این مسائل متفاوت است. پس شاید بهتر باشد روی کشور خاص تمرکز شود و با استناد به اتفاقات آن، کلیت مساله مورد بررسی قرار بگیرد. از آنجا که من با کشورهای جنوب شرق آسیا آشنایی بیشتری دارم، فکر میکنم بد نباشد برای آغاز گفتوگو به یکی از شاخصترین نمونههای مورد بحث یعنی مالزی بپردازیم که تحت رهبری ماهاتیر محمد توانست دوره قابلتوجهی از رشد و توسعه را پشت سر بگذارد و وارد مرحلهای تازه در تاریخ خود شود. ماهاتیر محمد در سال ۱۹۸۱ به نخستوزیری مالزی رسید و ۲۲ سال در این پست حضور داشت تا رکورد طولانیترین دوره نخستوزیری در مالزی را هم به نام خودش ثبت کند. تقریبا همه، چه آنهایی که ماهاتیر را دوست دارند و چه کسانی که ممکن است با تمام نظریات او موافق نباشند، اذعان دارند او نقش بسیار بزرگی در توسعه یک مملکت نسبتا عقبافتاده داشت. ماهاتیر پزشکی بود که قبل از رسیدن به نخستوزیری، حتی از حزب یومنو که عضوش بود، یکبار اخراج شده بود. با این همه او دیدی بلندمدت داشت و شخصیتی کاریزماتیک بود که توانست از فرصت جغرافیایی و سایر مزیتهای مملکتش، بهترین استفاده ممکن را داشته باشد و مالزی را تبدیل به کشوری کند که بانک جهانی هم حتی در موردش کتابی با عنوان معجزه شرق آسیا (East Asian Miracle) بنویسد و از این کشور بهعنوان یکی از «ببرهای آسیا» یاد کند. مالزی در این دوره موفق شد نرخ رشد خود را تا حد بالایی افزایش دهد و به ویژه از منظر زیربناهای اقتصادی برای صادرات مثل صادرات الکترونیک بسیار توسعه یابد. مالزی جزو اولین کشورهایی بود که روی صادرات الکترونیک بسیار کار کرد. مالزی کمی بعد از کرهجنوبی و پیش از چین دست به صادرات کالاهای الکترونیک زد. تجربه فوقالعاده مهم دیگری از مالزی در روند توسعه که باز هم نشاندهنده اهمیت نقش ماهاتیر محمد است، خروج کمهزینه مالزی از بحران مالی آسیا در سال ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ است. مالزی به هیچوجه کمکی از صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و نهادهای بینالمللی نگرفت و خودش توانست مسائلش را حل کند. در حالی که کشوری مثل اندونزی به هیچوجه قادر به این کار نبود.
منظورتان این است که مالزی تحت هدایت ماهاتیر محمد توانست آن بحران مالی را مدیریت کند یا اینکه شرایط قبل از وقوع بحران در این کشور طوری بود که آسیب زیادی به این کشور نخورد؟
اتفاقا شرایط مالزی بهگونهای بود که میتوانست آسیب زیادی از بحران ببیند، برای مثال نسبت بدهی خارجی به تولید ناخالص داخلی در این کشور بالا بود. اما بنیه صادراتی کشور خوب بود. نحوه مقابله این کشور با بحران بود که باعث شد زودتر از مخمصه رها شود و به مسیر رشد مناسب بازگردد. اینجا نقش شخص، بسیار مهم است. ماهاتیر محمد و همکارانش تصمیم گرفتند از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و دیگر نهادهای بینالمللی وام نگیرند. البته با این نهادها مذاکراتی داشتند اما چون وام نگرفتند، دست به اقدامی خلاف اصول مورد قبول نهادهای بینالمللی زدند؛ اقدامی که دیگر کشورهای درگیر بحران نمیتوانستند انجام دهند. مالزی در این بحران روی حساب سرمایه ارزی کنترل تقریبا شدیدی اعمال کرد. تا قبل از بحران، حساب سرمایه ارزی در مالزی، مانند بسیاری از کشورهای آن منطقه، آزاد بود و هر کس میتوانست هر مقدار پول وارد یا خارج کند. اما زمانی که به دلیل بحران فشار روی ارز این کشور زیاد شد و سرمایه به خصوص از بورس و بازار بدهی شروع به خارج شدن کرد، دولت تصمیم گرفت بهطور موقت محدودیتهایی اعمال کند. در فضای بینالمللی نسبت به این حرکت اعتراضاتی هم صورت گرفت چون این کار به نوعی کفر اقتصادی بود اما یک دهه بعد از آن حتی صندوق بینالمللی پول هم قبول کرد در موارد اضطراری یک کشور میتواند از چنین سیاستهایی استفاده کند.
مالزی با حضور ماهاتیرمحمد در یک دوره ۱۵ساله یعنی فاصله سالهای ۱۹۸۲ تا سال ۱۹۹۷ که بحران شروع شد، بسیار پیشرفت کرد. توسعه مالزی در این دوره بسیار بیش از آنچه بود که پیشبینی میشد و از نظر من اعتبار این توسعه را باید به حساب ماهاتیر محمد منظور کرد. مالزی ترکیب خاصی از نظر قومیتی دارد. بیشتر جمعیت آن بومی و مسلمان هستند که به آنها بومی پوتراز یعنی فرزندان خاک میگویند. یک اقلیت بسیار ثروتمند چینی هم در این کشور زندگی میکنند. جالب اینکه روی سخن ماهاتیر همواره با بومیها بود و به آنها توصیه میکرد بیشتر کار کنند چون در جهان آنهایی جلوتر هستند که سختتر کار میکنند. میتوانیم بگوییم این عزم و پشتکار ماهاتیر بود که این نظام را در مالزی راه انداخت. دقت کنید که برخلاف جوامعی چون ترکیه و هندوستان که به خاطر بروز بحران اقتصادی آماده تغییر و اصلاح بودند، در مالزی چنین وضعیتی حاکم نبود. از دید من یکی از کاملترین نمونههایی که میتوان از نقش یک فرد در توسعه یک مملکت مثال زد، ماهاتیر محمد در مالزی است. او هم توانست مالزی را وارد یک دوره رشد و توسعه بکند و هم زمانی که بحران منطقه را فرا گرفت، کشور را با کمترین آسیب ممکن از بحران خارج کند.
ماهاتیر محمد پزشکی خوانده بود. چه کسانی سیاستهای اقتصادی دولت او را طراحی و هدایت میکردند؟ احتمالا تیم اقتصادی دولت ماهاتیر محمد بسیار قوی بوده است.
دقیقا، تیم اقتصادی دولت ماهاتیر محمد بدون شک قوی و کاربلد بودند اما به هر حال مدیر اصلی خود او بود. ماهاتیر محمد سیستم را جلو میبرد و شخصیتی قوی داشت. البته ماهاتیر در حوزه سیاست منتقدانی دارد اما در نهایت هدفش این بود که مالزی را به سمت توسعه هرچه بیشتر پیش ببرد. در کشور هم نظام درستی حاکم بود و به هر حال پارلمان فعالیت میکرد و احزاب حضور داشتند. جامعه مالزی هم یک جامعه مسلمان و معتقد به اصول و تا حد قابلتوجهی آرام و بدون تنش است. حضور ماهاتیر محمد بهعنوان یک رهبر کاریزماتیک و کاربلد باعث شد در جامعه وحدت بیشتری شکل بگیرد و بهویژه جوانان بسیار فعالانه در جامعه حضور پیدا کنند. روحیه ماهاتیر به نوعی بود که بعد از اخراج از حزب، توانست مجددا به حزب برگردد و تا نخستوزیری هم ارتقا یابد. او در جامعه آرام مالزی نیز به همین روش وحدت ایجاد کرد.
شرایط جامعه قبل از آغاز اصلاحات یکی از مولفههای مهم است. میزان آمادگی مردم برای تغییرات وضعیت اقتصادی جامعه مورد بحث و مولفه سوم مدیریت جریان اصلاح سیاستها است. از نگاه شما کدام مولفه اهمیت دارد؟
مولفه آمادگی مردم برای پذیرش تغییرات بسیار مهم است. گاهی بحران در اقتصاد، عامل ایجاد این آمادگی میشود و گاهی میل به سوی وضعیت بهتر و مشخصا در زمان بحران این آمادگی بیشتر است. شما اگر به اروپا و آمریکا نگاه کنید پی میبرید که مردم بعد از بحران مالی ۲۰۰۸ برای اصلاح نظام بانکی بسیار آمادهتر هستند. با اینکه هفت سال از بحران میگذرد و قدمهای بسیار بزرگی برای رفع بحران برداشته شده است، هنوز هم مسائل مربوط به بحران، روشهای مقابله با آن و کاستن از احتمال وقوع چنین بحرانی در آینده مورد بحث و بررسی است. یعنی این مساله آنقدر روی جامعه، نخبگان و مردم عادی اثر گذاشته است که همه در پی حل آن هستند. تا جایی که مثلا هدف و تمرکز اصلی یک سناتور در آمریکا اصلاح نظام بانکی اعلام میشود.
یا مثلا کارنی، رئیس بانک مرکزی انگلیس در نطق اخیر خود به شدت از رفتار و عملکرد بانکهای این کشور و فرهنگ اخلاقی حاکم بر آن ابراز نارضایتی کرده است. شاید در حال حاضر ۷۰ درصد یا حتی درصد بیشتری از مردم در غرب با اصلاحاتی که کارنی از آن صحبت میکند، موافق باشند.
در حالی که اگر ۱۰ سال قبل کسی حرف از اصلاح نظام بانکی میزد، هیچکس حرفش را نمیفهمید چه برسد به اینکه از حرفهای او حمایت هم بکند. تجربه دردناک و عمیق جوامع اروپایی و آمریکا از بحران مالی سال ۲۰۰۸ آمادگی لازم برای اصلاح و تغییر در بخش بانکی را ایجاد کرده است. با این حال نقش رهبران همانطور که شما گفتید، پررنگتر از دیگر مولفهها است.
ارسال نظر