کارشناس عالی مسائل هستهای و رئیس مرکز بینالمللی مطالعات صلح در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»:
نادیده گرفتن دستاوردهای توافق ژنو، خیانت است
موفقیت این توافقنامه در جهت تامین منافع مشروع دو طرف است و میتواند به منزله سرفصل جدیدی در روابط بینالمللی ایران تلقی شود
کامران کرمی رئیسجمهور حسن روحانی در جمع دانشگاهیان، زبان به گله گشود که چرا فضای ارزیابی و نقد علمی امور داخلی و بینالمللی را به گروهی محدود واگذار کردهاند و لازم است در این شرایط حساس متخصصان پیرامون دستاوردهای دولت و نظام بهخصوص توافقنامه هستهای و دیپلماسی اظهارنظر علمی کنند.
این سخنان اگرچه با عکسالعمل و واکنش تند برخی که دانش و تخصصی در امور بینالملل ندارند روبهرو شد، اما برای اجابت درخواست رئیسجمهور با رئیس مرکز بینالمللی مطالعات صلح، دکتر سید سلمان صفوی که از رهبران گروه چریکی توحیدی صف، قبل از انقلاب و از کادرهای اولیه سپاه پاسداران است و مدرک دکترا و فوقدکترای خود را از دانشگاه لندن دریافت کرده است، به گفتوگو نشستیم. صفوی چهرهای بینالمللی و متفکر و نویسندهای نقاد است که آثارش به زبانهای انگلیسی، عربی، روسی و آلبانیایی منتشر شده است. او سردبیر مجله دیپلماسی صلح عادلانه و متخصص مسائل هستهای ایران است و از نظریهپردازان بازدارندگی غیرهستهای، دیپلماسی دفاعی-امنیتی، دیپلماسی تقریب مذاهب و دیپلماسی فرهنگی-هنری بهشمار میرود. رویکرد نقادانه صفوی در کتابها و مقالاتش، علمی و غیرجناحی است.
از جمله تالیفات صفوی، «استکبار، آمریکا و جنبشهای آزادیبخش»، «جغرافیای سیاسی جهان»، «ضرورت طرح مسائل سیاسی» و «نقد فلسفه مدرن غرب» است. صفوی قبل از گفتوگوهای هستهای ژنو در مقالهای در روزنامه فایننشال تایمز به غرب هشدار داد که نباید زیادهخواهی کنند و باید تن به یک مصالحه برد-برد با دولت روحانی بدهند. او در این گفتوگو نگاه کمی به توافق ژنو را ناکارآمد دانسته و معتقد است که باید در یک چارچوب کیفی به توافق هستهای پرداخت تا منتقدان بدانند ایران چه دستاوردهای عظیمی را بهدست آورده که نادیده گرفتن آن خیانت به ملت و رهبری نظام است. متن گفتوگوی او با گروه دیپلماسی روزنامه «دنیایاقتصاد» در ادامه میآید.
۱- پس از توافقنامه هستهای ژنو ۳ موسوم به برنامه اقدام مشترک، دیدگاهی در داخل کشور مطرح شده مبنی بر اینکه ایران دستاوردهای اندکی از این توافق به دست آورده است. به بیان دیگر، استدلال این گروه در یک نگاه یا برداشت کمی خلاصه میشود، در صورتی که اگر تحلیل ما از این توافق در یک چارچوب کیفی باشد، درک بهتری از زوایای این توافق میتوان به دست آورد. تحلیل و ارزیابی حضرتعالی در این چارچوب کیفی چیست و چه گسترهای را شامل میشود؟
اشتباه اساسی منتقدان، برخورد کمی با توافقنامه هستهای ژنو ۳ است. این افراد با توسل به اینکه تنها چهار و نیممیلیارد دلار از مبالغ مسدود شده را آزاد کردهاند و ما در ازای آن تولید بیست درصدی اورانیوم غنیشده را تعلیق کردهایم، ادعا میکنند توافقنامه مذکور فاقد توازن است. فارغ از انگیزههای واقعی مخالفان که بعدا تحلیل میشود، با تکیه بر ظاهر کلان آنها، باید گفت ما به ازای توافقنامه برای ایران با روش کیفی باید تحلیل شود. اصولا روش کمی تحلیل پدیدهها روشی آمریکایی و تک بُعدی است که قادر به توضیح و تبیین همه ابعاد یک پدیده سیاسی - اجتماعی نیست.
با تکیه بر روش تحلیل کیفی که بیشتر به روش تفکر قرآنی نزدیک است، مابهازای توافق مذکور برای ایران عبارت است از: الف- شکسته شدن انسجام و ساختار تحریم علیه ایران. ب. ایستادگی رئیسجمهور آمریکا در برابر کنگره در دفاع از ایران برای نخستین بار. ج- شکستن اجماع غرب علیه ایران. د- مقابله دولت آمریکا با اسرائیل در دفاع از ایران. هـ- دوری جُستن آمریکا از سیاستهای ضد ایرانی حلقه عربی به سرکردگی عربستان.
و- ایجاد افتراق بین آمریکا و متحدان منطقهای آن شامل اسرائیل و عربستان. ز- شکسته شدن تابوی مذاکره ایران و آمریکا. ح- نزدیکی ایران و آمریکا برای مقابله با افراطگرایی تروریستی در خاورمیانه بهخصوص در سوریه. ط- شکست پروژه منزوی کردن ایران در جامعه بینالمللی. ی- توقف ناقوس جنگ علیه ایران. ک- ناامید شدن ارتجاع عرب و ضدانقلاب از تضعیف حکومت جمهوری اسلامی ایران. ل- راستیآزمایی غرب در افکار عمومی در مورد برنامه هستهای ایران. م- راستیآزمایی ادعاهای غرب علیه ایران که آیا منحصر به برنامه هستهای است یا پوششی برای مقابله با استقلال ایران است. مسائل دیگری نیز وجود دارد که به خاطر بهرهبرداری غرب در یک تحلیل آشکار قابل تبیین نیست، اما مسوولان عالیرتبه نظام نسبت به آنها آگاهی دارند. در یک جمله نادیده گرفتن این دستاوردهای عظیم، خیانت به ملت ایران و مقام معظم رهبری است که مجوز انجام این توافقنامه را صادر کردهاند.
در صورت زیادهخواهی یا امتناع غرب از انجام تعهدات خود، ایران میتواند توافقنامه را ملغی کند، اما موفقیت این توافقنامه در جهت تامین منافع مشروع دو طرف است و میتواند به منزله سرفصل جدیدی در روابط بینالمللی ایران تلقی شود.
۲- استدلال مخالفان یا منتقدان که بعضا نقدهایشان منصفانه و معطوف به حفظ منافع و اصول توافق هستهای نیست، ریشه در چه بسترها و عواملی دارد؟
مخالفان عمدتا به دو دسته تقسیم میشوند: الف- پادوهای سیاسی افراطیون: این افراد تحت امر سرکردگان گروههای سیاسی، بدون توجه به پیامدهای این قبیل موضعگیریها، بدون استدلال سخنپراکنی میکنند. این افراد حتی تفاوتNPT با MPT را نمیدانند و همانگونه که MPT یک توهم است، ادعاهای آنها نیز وهمی بیش نیست. البته برخی از آنها جوانان متدینی هستند، اما برای اظهارنظر پیرامون مسائل امنیت ملی، تنها شور انقلابی و تدین کافی نیست، بلکه دانش سیاسی، تجربه دیپلماتیک و نگرش استراتژیک از شرایط اظهارنظر پیرامون پرونده هستهای است. ب- برخی از ورشکستههای سیاسی۹۲: این افراد که حتی جزو رده سوم پیشکسوتان سیاست خارجی ایران هم نیستند به دو گروه تقسیم میشوند:
گروه اول: ایدهآلیستهای افراطی با افکار مریخی که هیچ نسبتی با زندگی زمینی ندارند. این گروه اگر قدرت بگیرند، برای ساختن مدینه فاضله مریخی خود، بعید نیست شبه رفتار پُلپوت در کامبوج را در پیش گیرند. گروه دوم: تشنگان قدرت. در شرایطی که شخصیتهای پیشکسوت سیاست خارجی ایران نظیر آیتالله هاشمی رفسنجانی و دکتر ولایتی - از معتمدان مقام معظم رهبری - از توافقنامه مذکور پشتیبانی میکنند، این افراد اگر صداقت داشتند، اینگونه بیمحابا مخالفت نمیکردند، درحالیکه صرفا در چارچوب منافع حزبی - نـه منافع
ملی - به چنین سخنپراکنیهای فاقد کارشناسی علمی اقدام میکنند.
پرونده هستهای قریب ۶ سال در کف بیکفایت این اردوگاه بود و خروجی آن نیز صدور ۵ قطعنامه علیه کشور و ملت ایران و افول شدید وضعیت اقتصادی و سطح زندگی ملت بود. این افراد با هدف شکست دولت تدبیر و امید و پیروزی در انتخابات آتی ریاستجمهوری، مطالب خلاف واقع در رسانهها و نزد برخی از بزرگان کشور مطرح میکنند. این گونه اعمال بر خلاف مصالح امنیت ملی کشور است. این افراد فاقد ریشه در نظام اجرایی کشور باید بدانند که ما همه سوار یک قایق هستیم؛ ابتدا باید این قایق را حفظ کنیم و پس از آن بر سر ناخدایی آن مشاجره کنیم.
ما امروز در مهمترین پیـچ تاریخی انقلاب و تاریخ معاصر ایران قرار داریم و همگی فارغ از جناحبندیهای سیاسی باید کمک کنیم تا مذاکرات هستهای با موفقیت به پیش رود، نه آنکه چوب لای چرخ آن بگذاریم. به وجدان خود رجوع کنیم؛ آیا دکتر ظریف بهترین مذاکرهکننده ما نیست؟ آیا دکتر روحانی باتجربهترین شخصیت ما در پرونده هستهای نیست؟ آیا این افراد مورد وثوق رهبری نیستند؟ آیا دکتر روحانی نماینده مقام رهبری در شورای امنیت ملی قبل از مذاکرات هستهای و پس از آن نبود؟ چرا به آنها نسبتهای
ناروا میدهید؟
قضاوت تاریخ در مورد فرقه طلبان در شرایط سخت سیاسی کشور، بسیار سخت خواهد بود. شما و دوستانتان به مدت ۸ سال در مقام مدیریت کشور بودید - اما امروز ملت به شما پشت کردهاند - زیرا نتوانستید به ادعاهای مریخی خود جامه عمل بپوشانید. به آغوش ملت بازگردید و با صداقت و واقعبینی در چارچوب منافع ملی ایران سخن بگویید تا ملت بار دیگر در زمان مناسب به شما روی آورند. در آینده ایران فرصت ریاست برای همه شما وجود دارد.
به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش نکشید. ریاست بر قیصریه آباد افتخار است، نـه بر قیصریه مخروب. شما که کرهشمالی را دوست ندارید و نوع و سطح زندگی تان هم آن گونه نیست، بگذارید ایران تحت رهبری حضرت آیتالله خامنهای، ژاپن و آلمان مستقلِ جهان اسلام شود، نـه کرهشمالی خانواده سونگ و آلبانی انور خوجه. شخصیتهای معقولی نظیر دکتر علی لاریجانی، دکتر محسن رضایی و دکتر حداد عادل اجازه ندهند این افراد خود را به جبهه اصولگرایان نسبت دهند و
صفبندی مشخصی بین خود و این گروهها ایجاد کنند. رسانههایی از قبیل فارس، تسنیم و مهر نیوز که از بیتالمال تغذیه میکنند، بیشتر مراقب رهنمودهای مقام معظم رهبری باشند و از پمپاژ مطالبی که به دولت مورد حمایت رهبری ضربه میزند، خودداری کنند.
البته نقد علمی و بیطرفانه - فاقد گروهبندیهای سیاسی در چارچوب منافع ملی - باید همواره زنده و فعال باشد. باید توجه داشته باشیم که پرونده هستهای، یک مساله ملی است که همه باید به حل و فصل صلح آمیز آن کمک کنیم. دخیل کردن این پرونده در بازیهای قدرت و جناحبندیهای سیاسی سبب میشود دود آن به چشم همه ملت برود و قضاوت تاریخ در مورد ما تلخ باشد. مثلا در پروژه ملی شدن نفت ایران، نام نیکی از دکتر مصدق و یارانش در تاریخ ثبت شد.
پیشنهاد میکنم کارگروهی برای ارزیابی کارنامه تیم هستهای دولت گذشته تشکیل شود تا ملت شریف ایران و مسوولان دریابند این گروه با رفتار انفعالی، غیرواقعبینانه، نسنجیده و غیرحرفهای خود چه خساراتی به منافع ملی کشور وارد کردند و با توجه به این اشتباهات، راه آینده خود را برای پیروزی در مذاکرات هستهای ترسیم کنند.
۳- بهرغم تردید و بدبینی موجود پیرامون این توافق، برخی افراد این معامله را گام اول مناسبی تعبیر میکنند که راه را برای همکاری گستردهتر و عمیقتر هموار میکند. آیا بر اساس منطق تسری میتوان گفت این توافق به دیگر حوزهها سرایت میکند؟
توافق هستهای دارای قابلیت تسری در همکاریهای متقابل در حوزههای اقتصادی، تکنولوژیک، علمی، امنیتی و فرهنگی است.
وصول به توافق در حوزه هستهای با غرب موجب اعتمادسازی با قدرتهای جهانی میشود. پس از آن اگر دیپلماسی ایران به صورت حرفهای مدیریت شود، این اعتمادسازی میتواند مقدمه همکاری ایران با قدرتهای جهانی برای مبارزه با تروریسم در منطقه باشد.
در چارچوب همکاری ایران و قدرتهای جهانی، همکاریهای اقتصادی نیز قابل گسترش است که موجب بهبود شرایط اقتصادی ملت، افزایش اشتغال، ارتقای درآمد ملی ایران و تقویت بخش خصوصی و دولتی اقتصاد کشور میشود.
افزایش امکان صادرات، فراهم شدن شرایط انتقال تکنولوژی پیشرفته به کشور، افزایش سرمایهگذاری خارجی، گسترش شرکای تجاری ایران خارج از حلقه محدود روسیه، چین، هند و ترکیه و در نتیجه فراهم شدن امکان انعقاد قراردادهای بهتر از دیگر دستاوردهای این امر است. از سوی دیگر توسعه روابط و مبادلات علمی - امنیتی با قدرتهای بزرگ اسباب پیشرفت علم در ایران و صلح و ثبات امنیتی در خاورمیانه و آسیای مرکزی میشود.
۴- برخی از کارشناسان و تحلیلگران در ارزیابی خود از توافقنامه ژنو معتقدند این توافق، تنها محصول تحریمها بر ایران نیست، تجدید موضع سیاستهای آمریکا نیز نقش مهمی در این امر ایفا کرده است. در رسیدن به یک توافق اولیه این نگاه واقعبینانه در ایران و آمریکا را چگونه ارزیابی میکنید؟
دولت اوباما بنا به دو نیاز در پی رسیدن به مصالحه هستهای با ایران است:
۱- نیاز داخلی در چارچوب رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری بین احزاب جمهوری خواه و دموکرات. چنانچه اوباما بتواند به مصالحه هستهای با ایران دست یابد و این گره را که در دوره بوش پیچیده شد بدون جنگ باز کند، مهمترین دستاورد مثبت روابط خارجی آمریکا برای مالیاتدهندگان آمریکایی است. زیرا اولا زیر بار هزینه گزاف یک جنگ احتمالی نمیروند، ثانیا امکان دسترسی به بازار انرژی و مصرف ایران ثروتمند برای آنها فراهم میشود که به معنای ایجاد اشتغال بیشتر و کمک به بهبود وضعیت اقتصاد غیرجنگی است. برخلاف جمهوری خواهان، منافع اقتصادی شرکتهای حامی دموکراتها در وضعیت غیرجنگی توجیه شده است؛ زیرا آنها بیشتر در حوزههای مالی و تکنولوژیهای غیرنظامی فعال اند.
۲- با توجه به تغییر استراتژی آمریکا در خاورمیانه و اولویت یافتن خاور دور و مهار قدرت روبه رشد چین، آمریکا نیاز دارد با ایران - به عنوان مهمترین قدرت بازیگر در خاورمیانه - برای ایجاد امنیت و صلح در منطقه به یک تعامل سازنده برسد. آمریکا دریافته است که هیچیک از کشورهای دیگر منطقه دارای ریشه تاریخی در این منطقه نیستند؛ بلکه دولتهایی نورسیده پس از قرارداد سایکس پیکو (۱۹۲۱ م.) هستند و هر آن امکان ریزش ساختار آنها وجود دارد. درحالیکه مهمترین آنها یعنی عربستان، خود عامل ترویج تروریسـم و افراطگرایی مذهبی در افغانستان، پاکستان و سوریه است. نگرش وهابیسم راه هر گونه تعامل سازنده با دنیای غرب را بسته است، درحالیکه نگرش شیعه - که مبتنی بر اجتهاد و عقلگرایی است - دارای رویکرد تعامل انتقادی با غرب است.
این رویکرد در دوره آیت الله هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی در ایران و آیت الله سیستانی در عراق توانایی و صداقت خود را برای تعامل سازنده انتقادی با غرب نشان داد. دولت اوباما بر این باور است که یکی از مهمترین اشتباهات دولت بوش، نامیدن ایران به عنوان عضو محور شرارت پس از همکاری دو کشور در افغانستان بود. آنها معتقد هستند که اگر چنین اشتباهی رخ نداده بود، در عمل فصل جدیدی از روابط سازنده بین دو کشور باز شده بود که میتوانست تغییر اساسی در سرنوشت صلح و امنیت در منطقه ایجاد کند. آنها نقش ایران را به ترتیب تاریخی در تحولات افغانستان، لبنان، عراق و سوریه به دقت رصد کردهاند و نیازمند ایران قدرتمند و خردگرا هستند. آنها آیتالله خامنهای را رهبری مقتدر و واقعبین و دکتر روحانی را رئیسجمهوری اهل تعامل سازنده ارزیابی کردهاند.
۵- در عرصه پر هرج و مرج ژئواستراتژیک خاورمیانه چنین تغییراتی هر قدر هم زیرکانه باشد، برای سایر کشورهای منطقه مخصوصا عربستان سعودی عواقبی در پی خواهد داشت، مفهوم این توافق برای سایر کشورها و بهخصوص همسایگان ما چیست؟
توافق بین ایران و آمریکا به برچیده شدن سایه هیولای جنگی جدید در خلیجفارس منجر میشود که کشورهای کوچکی نظیر قطر، بحرین، امارات و کویت نه تنها از آن متضرر نمیشوند که منتفع هم میشوند. آنها بارها گفتهاند آمریکا و ایران دو فیل هستند که اگر به هم بخورند، ما له میشویم؛ اما نگرش عربستان متفاوت است، بخشی از حاکمیت عربستان، ایران را مهمترین رقیب منطقهای خود میداند که نفوذش در منطقه هر روز در حال افزایش است. از این رو تقویت ایران را به ضرر منافع عربستان میدانند. بخش دیگری از حاکمیت عربستان که دیدگاه بلندمدتتر و جامعتری دارند، ایران و عربستان را دو شریک میدانند که تقویت هر یک موجب ثبات و تقویت دیگری میشود. چنانچه در آینده نگاه دوم در عربستان قدرت بیشتری بگیرد - که برخی از علائم آن مشاهده میشود - وضعیت روابط ایران و غرب در عربستان تاثیر منفی نمیگذارد؛ اما با وجود نگرش اول در ساختار کنونی قدرت در عربستان، آنها برای کاهش نفوذ ایران، تنشهای منطقهای را افزایش میدهند که به منزوی شدن بیشتر خودشان در جامعه جهانی منجر میشود.
۶- یکی از مواردی که میتواند نقش مهمی ایفا کند، تقویت دیپلماسی منطقهای است که ضمن تبدیل تهدیدات محیطی به فرصتهای همکاری، به بهبود وجهه ایران در عرصه بینالمللی هم کمک میکند؛ به این معنی که دیپلماسی فعال منطقهای میتواند بازوی مکملی برای بازیابی جایگاه ما در نظام بینالملل بهویژه در مورد کاهش تحریمها و بهبود تعاملات اقتصادی باشد. ارزیابی شما از این دیپلماسی دولت یازدهم چیست؟
بحران سوریه موجب تضعیف موقعیت ما در جهان عرب شده است؛ اما میتوانیم با فعال کردن دیپلماسی دفاعی - امنیتی کشور با کشورهای حوزه خلیجفارس، به بهبود روابط فیمابین کمک کنیم و با مقابله با پروژه ایران هراسی اسرائیل، اعتماد آنها را جلب کنیم. باید به این کشورها تفهیم کنیم که همچون روابط عمیق و دوستانه با عمان، با آنها نیز میتوانیم چنین روابطی ایجاد کنیم. نباید اجازه دهیم عربستان و اسرائیل کشورهای کوچک منطقه را از ما دور نگه دارند.
۷- اگر بخواهیم در یک چارچوب انتقادی (منصفانه و دانشافزا) نقاط قوت و ضعف سیاست خارجی دولت یازدهم را مورد سنجش قرار دهید، آن را در چه عواملی میدانید؟
گفتوگوی مقامات عالیرتبه ایران با آمریکا و رسیدن به توافقنامه هستهای ژنو ۳ و شکست پروژه منزوی کردن ایران در جامعه جهانی در مدت کمتر از ۶ ماه از نقاط قوت دولت یازدهم است. ارزیابی واقعبینانه دولت یازدهم از نقش آمریکا در معادلات جهانی و تواناییهای ملی ایران از دیگر نقاط قوت دولت یازدهم در حوزه سیاست خارجی بهشمار میرود.
نقاط ضعف سیاست خارجی دولت یازدهم عبارت است از:
۱- عدم تشکیل لابی ایران در آمریکا، بریتانیا، فرانسه، عربستان و جامعه جهانی یهود از نقاط ضعف جدی سیاست خارجی دولت یازدهم است که اگر سریعا در این مورد اقدام نشود، متضرر خواهیم شد.
۲- فقدان یک دیپلماسی فعال دفاعی - امنیتی در سطح خلیجفارس، خاورمیانه و اروپا: متاسفانه تاکنون وزارت دفاع، وزارت اطلاعات و شورایعالی امنیت ملی ایران در عمل برای بهکارگیری یک دیپلماسی دفاعی - امنیتی جهت کاهش ایران هراسی در این سه منطقه گامهای بلندی برنداشتهاند. با توجه به اینکه تاکنون ایران به عنوان تهدید امنیتی جهان معرفی شده، مناسب است نخستین اولویت خارجی نهادهای مذکور تغییر نگرش این سه حوزه جغرافیایی نسبت به برنامههای دفاعی - امنیتی ایران باشد.
روسای نهادهای مذکور - برادران کاردان دریادار شمخانی، سردار دهقان و دکتر علوی - با مشورت با دانشمندان علوم سیاسی و روابط بینالملل میتوانند دیپلماسی دفاعی - امنیتی کشور را طراحی و اجرا کنند و با سفرهای متناوب به کشورهای مذکور با مقامات هم پایه خود رایزنی کنند. سفرهایی اروپایی را میتوان از کشورهایی نظیر اتریش، اسپانیا، ایتالیا و سوئد و سفرهای خلیجفارس را از کشورهای عمان، قطر و امارات آغاز کرد. در مقام سخن مطالبی بیان شده، اما با توجه به اینکه در اکثر کشورهای فوقالذکر رایزنهای نظامی نداریم، این اظهارات کافی نیست. این موضوع در مجال دیگری باید تحلیل شود.
۳- فقدان دیپلماسی فرهنگی - هنری: متاسفانه رسانههای امپریالیستی در جهان نام ایران را با فعالیتهای هستهای و تروریسم گره زدهاند. با توجه به موقعیت بینظیر فرهنگی - هنری ایران باید نام کشورمان را با صلح، عشق، انسان دوستی و تعاون اجتماعی گره بزنیم.
ایران خالق فردوسی، حافظ، عطار، مولوی، ابنسینا، سهروردی، معروف کرخی، شیخ عبدالقادر گیلانی، شیخ صفی الدین اردبیلی، شیخ ابوالحسن خرقانی، شاه نعمتالله ولی، ملاصدرا، بهزاد، رضا عباسی، نیما، شهریار، فرشچیان، میرخانی، دولت آبادی، تناولی، چلیپا، شجریان، کلهر، علیزاده،
هما روستا و حاتمی کیا باید مُنادی حکمت و هنر وَ فرصتی برای گفتوگوی تمدنها و تنشزدایی معرفی شود. متاسفانه تاکنون وزارت ارشاد، سازمان میراث فرهنگی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و صدا و سیما برای ایفای چنین نقش با اهمیتی گامی برنداشتهاند. البته دو سازمان اخیر خارج از دولت هستند؛ اما از آن جهت که بودجه آنها از طرف دولت تامین میشود، دولت باید آنها را متوجه این
موضوع کند.
ارسال نظر