اشتباهاتی در برندسازی استراتژیهای رشد برند صنایعدستی
مهندس مسعود پورحمیدی عضو کمیته علمی جشنواره نام و علامت تجاری برتر استان اصفهان مدل مدیریت برند یک مدل ۶ مرحلهای برای ایجاد، مدیریت و ارزیابی برند است. این مدل به هیاتمدیره شرکتهای آسیایی کمک میکند بر فرآیندهایشان تمرکز و در مسیری صحیح حرکت کنند. لازم است شرکتها در ساخت برندهای قدرتمند ۶ گام مهم را دنبال کنند: ممیزی برند (درک عمیق براساس تحلیل شاخصهای مالی و رفتاری)، تدوین و تبیین هویت برند (چارچوب استراتژیک و جوهره اصلی برند)، استراتژی برند (راهبردهای توسعه برند و مسیر مورد نظر در ارتباط با استراتژی شرکت)، بهکارگیری برند (پیامها و کانالهای ارتباطی) و تعیین ارزش ویژه برند و ارزشگذاری برند.
مهندس مسعود پورحمیدی عضو کمیته علمی جشنواره نام و علامت تجاری برتر استان اصفهان مدل مدیریت برند یک مدل ۶ مرحلهای برای ایجاد، مدیریت و ارزیابی برند است. این مدل به هیاتمدیره شرکتهای آسیایی کمک میکند بر فرآیندهایشان تمرکز و در مسیری صحیح حرکت کنند. لازم است شرکتها در ساخت برندهای قدرتمند ۶ گام مهم را دنبال کنند: ممیزی برند (درک عمیق براساس تحلیل شاخصهای مالی و رفتاری)، تدوین و تبیین هویت برند (چارچوب استراتژیک و جوهره اصلی برند)، استراتژی برند (راهبردهای توسعه برند و مسیر مورد نظر در ارتباط با استراتژی شرکت)، بهکارگیری برند (پیامها و کانالهای ارتباطی) و تعیین ارزش ویژه برند و ارزشگذاری برند. هویت برند یکی از اساسیترین مباحث در این خصوص است. این موضوع دو هدف اصلی دارد که از لحاظ درونی، هویت تمامی تصمیمات استراتژیک در مورد برند همچون گسترش برند، معماری برند و برندسازی مشترک را هدایت میکند و از لحاظ بیرونی، با توجه به این امر که چگونه شرکت تعهداتش را از هویت برند بیان و ارائه میکند، حس روشنی از ماهیت، تعهدات، شخصیت و آنچه برند نمایانگر آن است برای مشتریان مهیا میسازد. بنابراین هویت برند نهتنها از لحاظ درونی بهعنوان رابط مستقیمی با استراتژی شرکت عمل میکند، بلکه از لحاظ بیرونی به عنوان رابط مهمی میان برند و مشتریان به حساب میآید. با درک اهمیت هویت برند، مدیریت شرکت باید زمان و تلاش قابل توجهی را صرف بسط هویتهای مرتبط، پایدار و منعکسکننده برند کند. شرکتها باید همیشه چشمانداز و قلمرو برند را به همراه موقعیتیابی برند مدنظر قرار دهند. برندهای اصلی معمولا تمام محصولات یا خدمات یک کسبوکار را دربرمیگیرند. به این وسیله برند نمایانگر تمامی آن چیزی است که شرکت ارائه میکند. یک برند شرکت بهطور قدرتمند به سازمان به وجود آورنده آن مرتبط است و از تداعیهای مثبت مرتبط با آن سود میبرد. برند شرکت از نظر بصری مانند نوعی چتر عمل میکند و وجهه، موقعیت، شخصیت، ارزشها و چشمانداز شرکت را از میان ابعاد متعدد دیگر دربرمیگیرد. این برند کمک میکند تا ارزش ویژه برند برای دامنهای از برندهای فرعی یا منفرد ایجاد شود و پیشینه غنی و مفاهیم گستردهتر سازمانی، ایجاد ارتباطات قدرتمند با ذینفعان اصلی آن (سهامداران، کارکنان، مشتریان، توزیعکنندگان عمده و خرد، تامینکنندگان و جوامع سرمایهگذار) را تسهیل میکند.
برندهای صنایعدستی ایران
در زمینه برند صنایعدستی مواردی همچون کلام دوست با آیات قرآنی، گلدان طلوع به همراه شعر حافظ، تابلو سوره حمد از استاد هنرمند و دارای درجه یک هنری، هر یک برند اصلی هستند که در برگیرنده برندهای محصولی هستند و میتوانند درکنار برند دیگری قرار بگیرند و نمونهای از برندسازی مشترک را به وجود آورند. بهعنوان مثال، تابلو قلمزده مسی
«خط اسلیمی» حدیث سلسله الذهب که طرح و اجرای آن توسط منصور حافظ پرست و ساخت آن توسط مرحوم سید حسین قوام انجام میگیرد یا تنگ سلجوقی قلمزده نقره با قلم منصور
حافظ پرست و ساخت علی داوری نمونههایی از برندسازی مشترک هستند. افزون بر این، معرق روی فلز با تزئینات فیروزه و قاب خاتمکاری، میز فصلها ترکیبی از هنر خطاطی، معرق، منبت و نقاشی روی شیشه و چوب اثر هنری استاد عمران صادقزاده و همچنین ترکیب قلمزنی (حقیقت)، فیروزهکوبی و بلور و شیشه (کاوه) نشان از نوع دیگری از برندسازی مشترک در صنایعدستی هستند. بهرهگیری از زیرساخت استادکاران یا مواد اولیه برندمدار نیز نشان از برندسازی مشترک جزء به جزء در این بخش به حساب میآیند.
از سوی دیگر برند خطی نیز پاسخی است به تقاضا برای محصولات شبیه، با خصوصیات مکمل، تماما تحت یک نام. نمونههایی نیز از ساختار برند خطی در بخش صنایعدستی یافت میشود؛ از جمله میتوان به برندهای ارائه شده در حوزه نگارگری اشاره کرد که براساس سبکهای آبسکیور، رئالیسم، دریافتگری، هیجاننمایی، فراانگاشت، دورانگری، حجمگری، رومانتیسیسم، آیندهگری و... ارائه شدهاند. استراتژی برند خطی قدرت فروش برند را تقویت کرده و یک وجهه قوی از برند ایجاد میکند و همچنین توزیع گسترش هر یک از خطوط را تسهیل و هزینههای عرضه را کاهش میدهد.
اصطلاح دیگری نیز تحت عنوان برند چترگونه وجود دارد؛ در حقیقت تحت اصطلاح «برند چترگونه» دو حالت کاربردی در کارگاههای صنایعدستی یافت میشود؛ اولین آنها برند چترگونه منعطف است و تا حدودی نسبت به برندهای محصولی و خدماتی و همچنین سایر برندهای فرعی آزادانه است و دیگری برند چترگونه هماهنگ (برند اصلی) است که کنترل واقعی را بر سایر برندهای زیرمجموعه اعمال میکند. از سوی دیگر، استراتژی رشد ارگانیک در جایی رخ میدهد که کارگاهها سبدسهام برندشان را بدون آنکه بر سهام هر برند دیگری اعمال نفوذ کنند، رشد میدهند. کارگاهها تلاش میکنند بهوسیله توسعه در همان بازار یا بازارهای دیگر و بهوسیله داشتن کنترل کامل مدیریت بر برندهایشان، بهطور ارگانیک رشد کنند. این استراتژی دارای مزیتها و نواقص خود است. ازآنجا که شرکت تنها مالک برند است، به آن راههای گریز متعددی میدهد تا درخصوص موقعیتیابی و شخصیت خود تصمیمگیری کند. این استراتژی همچنین برای کارگاهها اختیار سرمایهگذاری و مدیریت مستمر برند در سراسر نقاط تماس را مهیا میسازد و البته اشکالات این استراتژی آن است که کارگاهها ممکن است به خاطر نیازمندیهای شدید نسبت به منابع، بالقوه قادر به توسعه برندشان ورای مجموعه بهخصوصی از طبقات محصول و بخشهای بازار نباشند.
ارسال نظر