تصمیم سیاسی و توسعه گردشگری
توریسم چرا نیاز به حمایت دولت دارد؟
مترجم: مهدی نیکوئی nikoueimahdi@gmail. com هرچند که توریسم در برخی از کشورها، شهرها و نواحی در مقایسه با دیگر حوزهها، یک بخش اقتصادی مهم بوده، همیشه برای به رسمیت شناختن آن توسط دولتها کشمکش وجود داشته و نگرش دولت به این صنعت معمولا در مقیاس وسیعی همراه با بیتفاوتی بوده است. سایر صنایع با اینکه افراد کمتری را به استخدام درمیآوردهاند و نقش کمتری در تولید ناخالص ملی داشتهاند، اما توجه بیشتری از جانب دولت به آنها میشده است. به صورت ضمنی، به نظر میرسد که به گردشگری به مثابه یک صنعت کمارزش نگاه میشده است که تولید ثروت کمی داشته و مشاغل کم درآمد و با مهارت پایینی در آن دخیل هستند.
مترجم: مهدی نیکوئی nikoueimahdi@gmail.com هرچند که توریسم در برخی از کشورها، شهرها و نواحی در مقایسه با دیگر حوزهها، یک بخش اقتصادی مهم بوده، همیشه برای به رسمیت شناختن آن توسط دولتها کشمکش وجود داشته و نگرش دولت به این صنعت معمولا در مقیاس وسیعی همراه با بیتفاوتی بوده است. سایر صنایع با اینکه افراد کمتری را به استخدام درمیآوردهاند و نقش کمتری در تولید ناخالص ملی داشتهاند، اما توجه بیشتری از جانب دولت به آنها میشده است. به صورت ضمنی، به نظر میرسد که به گردشگری به مثابه یک صنعت کمارزش نگاه میشده است که تولید ثروت کمی داشته و مشاغل کم درآمد و با مهارت پایینی در آن دخیل هستند. هر چند که گردشگری در افزایش کیفیت زندگی تاثیرگذار است، اما در مقایسه با بخشهایی مانند کشاورزی و صنایع با تکنولوژی پیشرفته (High-Tech) توجه کمتری به آن شده است؛ درحالی که آمار و ارقام نشان میدهد که درآمدهای بخش گردشگری نیز میتواند بسیار بالا و باثبات و در ایجاد اشتغال نیروی کار محلی تاثیرگذار باشند و باعث افزایش ارتباطات ملی و بینالمللی مقاصد با یکدیگر شود.
توزیع درآمد توریسم
یکی از مزایای مهم گردشگری سهم آن در توزیع متوازن درآمد است. گردشگری میتواند باعث شود که درآمدهای حاصل از فعالیتهای صنعتی و بازرگانی متمرکز شده در یک یا چند شهر بزرگ به سایر نواحی و شهرهای کوچکتر نیز نشت کند. حمایت از گردشگری به این معنا نیست که باعث رشد نامتوازن این بخش بدون توجه به زیرساختها، سایر بخشهای اقتصادی و سایر ویژگیهای شهرها و نواحی نظیر جاذبهها و متغیرهای فرهنگی و اجتماعی شویم. بلکه به نظر میرسد که باید برای هر ناحیه با توجه به پتانسیلها و ظرفیتهای آن یک طرح توسعه منسجم ریخت. محور این طرحهای توسعه در بسیاری از مناطق بخشهایی مانند کشاورزی، نفت، پتروشیمی، صنایع فولاد و غیره است.
این مساله که توسعه هر منطقه ممکن است بر محور یک یا چند بخش اقتصادی باشد، کاملا قابل درک است اما مشکل اصلی این است که بسیاری از سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان به صورتی منصفانه به قابلیتهای یک ناحیه نمینگرند و بسیار اتفاق میافتد که در این فرآیند دچار خطاهای تصمیمگیری میشوند. بسیاری از نواحی و مقاصد بسیار مستعد تبدیل شدن به مقاصد گردشگری عمده هستند؛ چه از نظر نیروی کار در دسترس، چه از نظر زیرساختها، جاذبههای گردشگری و سایر موارد. اما بهدلیل دستکم گرفتن این بخش مهم اقتصادی، ممکن است حمایتهای کافی نشده و در نتیجه توسعه پایدار مناسب ناحیه انجام نگیرد.
سیاستهای دولت و گردشگری
این نگرش در حال تغییر است و شمار روزافزونی از دولتها و سیاستگذاران مزایای باارزش اقتصادی و اجتماعی ارائه شده به جوامع توسط بخش گردشگری را به رسمیت میشناسند. با این وجود، خواست و علاقه سیاسی در بسیاری از مقاصد باعث میشود که توسعه توریسم در دستور کار قرار نگیرد.
یکی از نقشهای مهم دولت اتخاذ سیاستها و تخصیص منابع محدود است. از توسعه توریسم چندان پشتیبانی نمیشود؛ به این دلیل که نگرش فوق باعث میشود تا اهمیت بیشتری به سایر صنایع داده شود. زمانی که با دیدی علمی و مبتنی بر واقعیات با قضیه روبهرو شویم، میتوان امیدوار بود که این کشمکشها کاهش یابد. هر چند که معمولا بخش گردشگری معمولا به صورت پیشفرض نادیده انگاشته میشود و ارزیابیها مبتنی بر واقعیات نیست.
استرالیا را میتوان به عنوان مثالی در این زمینه مطرح کرد. در این کشور خواست و علاقه سیاسی به آینده صنعت توریسم عامل مهمی برای افزایش توان رقابتی این بخش بود. در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی، یکی از افراد دولت فدرال به نام جان براون، توانست همقطاران خود را متقاعد کند که باید منابع بیشتری برای مطرح کردن استرالیا به عنوان یک مقصد گردشگری صرف کنند. او و همعقیدههایش توانستند اثبات کنند که صنعت توریسم در استرالیا میتواند تبدیل به یکی از پیشگامان عمده تجارت شود. متعاقبا، این روابط منجر به مجموعهای از تبلیغات تلویزیونی بسیار موفق شد که توانست استرالیا را به عنوان یک مقصد گردشگری در خارج از مرزهای این کشور بشناساند، هر چند که از آن زمان تاکنون، حمایت گسترده دولت استرالیا از بخش گردشگری آن، فراز و نشیبهای فراوانی داشته است، اما موفقیت جان براون تاثیری مهم و بلندمدت روی وجهه این کشور به عنوان یک مقصد گردشگری، چه در اذهان عمومی و چه در افکار سیاسی داشته است. هر چند که ما تا اینجا، روی خواست سیاسی دولت و سیاسیون بحث کردهایم، اما باید بر این نکته تاکید کرد که خواست سیاسی باید از دیدگاهی گستردهتر مورد توجه قرار گیرد. تمام مولفههای یک جامعه سازمانیافته و سیستمهای آن منعکسکننده و متاثر از خواست سیاسی هستند. از این رو، به عنوان مثال، تمایل نهادها برای همکاری با یکدیگر بهمنظور توسعه توریسم نیز منعکس کننده گستره خواست سیاسی در یک مقصد است. درحالی که خواست سیاسی، محیطی حمایتکننده را شکل میدهد، موجودیت توریسم رویکردی پیشرو و نوآورانه به سمت توسعه در پیش میگیرد.در چنین شرایطی احتمال بیشتری دارد که بخش گردشگری بتواند راهحلهای جدید یا نوآورانهای را ارائه داده و انتظار داشته باشد که حداقل این ایدهها توجه منصفانهای را جلب کرده و بر اساس مزیتها قضاوت شوند. سخن «خواستن توانستن است» ترسیمکننده این موضوع است. وجود خواست سیاسی باعث پیشبرد ایدهها و نوآوریها میشود. عدم وجود خواست سیاسی مانع توسعه ایدههای خوب و عدم تشویق آنها در اولین گام میشود.
ارسال نظر