مترجم: مهدی نیکوئی* برای اینکه بتوانیم بگوییم یک مقصد از توان رقابتی برخوردار است یا نه، ابتدا باید تعیین کنیم که این رقابت در چه راستایی قرار دارد. ورزشکاران شرکت‌کننده در رقابت‌های ده‌گانه ممکن است که در برخی رشته‌ها از توان رقابتی بسیار بالایی برخوردار باشند (مانند تیراندازی، پرتاب دیسک و چکش، در جایی که بالاتنه بزرگ و قدرتمند مهم است) اما در برخی از رشته‌ها ضعیف باشند (مانند دوی 100 متر، دوی با مانع و پرش ارتفاع، در جایی که سرعت و چابکی اهمیت دارد).
به‌طور مشابهی ممکن است که یک مقصد از مزایایی برای تامین نیازهای یک بخش از بازار برخوردار باشد (مانند گردشگران ماجراجو) تا نیازهای بخش‌های دیگر (مانند گردشگران فرهنگی). برخی از مقاصد ممکن است که وضعیت رقابتی بسیار اریبی داشته باشند؛ به این معنا که در برخی از زمینه‌ها مزیت‌های چشمگیری داشته اما در بقیه موارد به شدت غیرمزیتی باشند. در مقام مقایسه، ممکن است سایر مقاصد متعادل‌تر بوده و طیف گسترده‌تری از مزایای نسبی و رقابتی را عرضه کنند. گروه‌های مقاصد پیشین بیشتر تمایل داشتند که بر بخش‌های محدودی از بازار تمرکز کنند (مانند هنگ کنگ). اما امروزه بسیاری از مقاصد ترجیح می‌دهند که بخش‌های متنوع‌تری از بازار را به عنوان هدف خود برگزینند.
معیارهای بازار
زمانی که یک مقصد به دنبال آن است که از مزایای نسبی و رقابتی خود استفاده کند، به دنبال آن خواهد بود تا بین نقاط قوت و ضعف خود با فرصت‌ها و تهدیدهای موجود در هر کدام از بخش‌های سازنده بازار جهانی توریسم انطباق ایجاد کند. معیارهای تعیین میزان انطباق مقصد با بخش‌های بازار را می‌توان در چهار گروه تقسیم کرد:
• ماهیت تقاضا: نیازها، خواسته‌ها و ویژگی‌های افرادی که تشکیل‌دهنده آن بخش از بازار هستند، باید با مزایای نسبی و رقابتی مقصد تطابق داشته باشد. این تناسب لازم نیست که از هر جهت کامل باشد، اما حداقل نیاز است که از نظر معیارهای کلیدی، مقصد این قابلیت را داشته باشد تا بتواند تجربه‌ای را که گردشگران آن بخش از بازار به دنبال آن هستند، برایشان فراهم کند. البته لازم است به این موضوع توجه شود که عملکرد یک مقصد مانند یک سیستم است و نمی‌توان همیشه ضعف در یک مولفه کلیدی را با بهبود مولفه‌های دیگر جبران کرد. گاهی ضعف در یک مولفه کلیدی رقابت می‌تواند به تنهایی به معنای شکست مقصد باشد.
• زمان تقاضا: هیچ‌کدام از توان رقابتی مقصد یا تقاضای بازار را نمی‌توان ایستا فرض کرد. انطباق بین این دو باید همگام باشد. در زمان‌های متفاوت از سال ممکن است منابع به‌خصوصی در اوج خود باشند (مانند رنگ‌های پاییز، فستیوال‌های تابستانه، فعالیت حیات‌وحش، برف و بزرگداشت سالانه رویدادهای تاریخی). تقاضا نیز از مجموعه فشارها و محدودیت‌های مربوط به خود پیروی می‌کند، مانند زمان تعطیلات مدارس، زمان کاهش حجم کار صنایع یا افسردگی زمستانه. قبل از شکل‌گیری یک انطباق، نیاز است که بین الگوهای موقتی منابع و تقاضا، هماهنگی ایجاد شود.
• میزان تقاضا: ظرفیت یک مقصد و اندازه بخش بازار نیز باید متناسب باشد. به عنوان مثال، یک شهر همایشی مانند شیکاگو، بخش‌های بزرگ‌تری از بازار نشست‌ها و همایش‌ها را هدف قرار خواهد داد. هر چند که این شهر می‌تواند میزبان اجلاس کوچک‌تر نیز باشد، اما گردهمایی‌های بزرگ‌تر انطباق بهتر و کارآتری با منابع آن دارند.
• تقاضای آتی: چگونه بخش‌های بازار در آینده تکامل خواهند یافت؟ بخش‌های بازار با گذر زمان تکامل می‌یابند. از این رو لازم است که یک انطباق، با ثبات باشد. مقاصد باید میزان انطباق را در بلندمدت مدنظر قرار دهند.
*nikoueimahdi@gmail.com