سفر ادبی؛ روی صندلی راحتی!
نوشته الیزابت بکر ترجمه جعفر خیرخواهان و علی رهنما با معیارهای امروزی که نگاه کنیم کتابهای سفرنامهای قرن نوزدهم کسلکننده و بیروح بوده و شور و حالی برنمیانگیخت، اما راهنماییها کامل بودند. در آن روزها، اگر سفری به پکن یا رم داشتید، تا جاییکه امکان داشت میخواستید تاریخ و فرهنگ آن را استنشاق کرده و برای هر اتفاق ناگوار آماده باشید.
در ایالات متحده، مجله نشنال جئوگرافیک، (مجلهای که با هدف علمی کندوکاو در طبیعت دست نخورده و کشف حیات وحش کمتر دیده شده و انتشار مقاله درباره جغرافیای کره زمین انتشار مییابد)، چیز متفاوتی را پیشنهاد داد: مسافرت از طریق خواندن گزارشها و سفرنامهها روی صندلی راحتی.
در ایالات متحده، مجله نشنال جئوگرافیک، (مجلهای که با هدف علمی کندوکاو در طبیعت دست نخورده و کشف حیات وحش کمتر دیده شده و انتشار مقاله درباره جغرافیای کره زمین انتشار مییابد)، چیز متفاوتی را پیشنهاد داد: مسافرت از طریق خواندن گزارشها و سفرنامهها روی صندلی راحتی.
نوشته الیزابت بکر ترجمه جعفر خیرخواهان و علی رهنما با معیارهای امروزی که نگاه کنیم کتابهای سفرنامهای قرن نوزدهم کسلکننده و بیروح بوده و شور و حالی برنمیانگیخت، اما راهنماییها کامل بودند. در آن روزها، اگر سفری به پکن یا رم داشتید، تا جاییکه امکان داشت میخواستید تاریخ و فرهنگ آن را استنشاق کرده و برای هر اتفاق ناگوار آماده باشید.
در ایالات متحده، مجله نشنال جئوگرافیک، (مجلهای که با هدف علمی کندوکاو در طبیعت دست نخورده و کشف حیات وحش کمتر دیده شده و انتشار مقاله درباره جغرافیای کره زمین انتشار مییابد)، چیز متفاوتی را پیشنهاد داد: مسافرت از طریق خواندن گزارشها و سفرنامهها روی صندلی راحتی. نخستین شمارههای آن، داستانهایی درباره نظام رودخانه پنسیلوانیا و حفر کانال پاناما بود که سفرهای زمینی نویسنده مساحی جنگل را توصیف کرده و تهیه شام از گراز وحشی، میمون یا سوسمار را شامل میشد. این اکتشافات همچنین به شکل مقالاتی درباره ملت منزوی کرهشمالی یا پکن شهر غیرمنتظره درآمد.
هنگام جنگ جهانی اول، داستانهای سفر حال و هوای انسانشناسی به خود گرفت. توماس اچ کارنی در سفر با کاروان شتر در امتداد صحرای بزرگ آفریقا به باغهای خرمای تونس، مقاله خود را با ضربالمثل عربی شروع کرد که درخت نخل با «پاهایی در آب و سری در آتش در واحههای صحرا رشد میکند.» در دهه ۱۹۲۰، نشریه جغرافیای ملی، خودش را «بیش از هر چیز یک مجله نشنال سفر اعلام کرده بود» که تاکیدش بر اکتشافات علمی تاثیرگذار است. مجله نشنال جغرافیا، گرایش جدید به سفرهای لذتبخش و خاطرهانگیز را با انتشار مقالاتی مثل پرسه زدن در زمستان از میان شهر کنکورد ماساچوست، برای بزرگداشت هنری دیوید تورو، با ردیابی مجدد گامهای شاعر در به تصویر کشیدن «یخی که شبیه تار نازکی از پرهای سفید کوچک است»، نشان داد.
جهان هنوز به کاشفان نیاز داشت- دریاسالار ریچارد. ای. برد مدال افتخار طلای ویژه جغرافیا را در سال ۱۹۳۰ برای سفر به قطب شمال دریافت کرد؛ اما بیشتر مناطق زمین اینک برای گردشگران به اندازه کافی لذتبخش است. نویسندگانی مانند رودیارد کیپلین و اولاین واگ مقالات متبحرانهای برای نشنال جغرافیا نوشتند که شباهت به مقالات خبرنگاران خارجی داشت و حوادث کنونی را در تصاویر فرهنگها و کشورهای خارجی به هم پیچیده بودند.
استاد این ژانر، ربکا وست بود. خانم وست کتابی با عنوان «بره سیاه و باز خاکستری: سفری از میان یوگسلاوی» نوشت که هر گردشگری میتوانست آن را دنبال کرده، این کشور و فرهنگ را وارد زندگی خود کند، مسیرهایی که او در سراسر منطقه طی کرده بود ترسیم کند و تصاویری فراموش نشدنی نقاشی کند. در زیر چترهای قرمز و سفید در بازار زاگرب دهقانان محکم ایستاده بودند. زنان دو پیشبند بلند بر تن داشتند، یکی در قسمت جلوی بدن و دیگری در قسمت پشتی که در دو طرف با هم تداخل مییافت و در زیر آن جوراب پشمی قرمز رنگ عالی دیده میشد. آنها احساسی بسیار متفاوت از آنچه منظور ما از کلمه دهقان بود میدادند هنگامی که ما از آن به معنای پست استفاده میکردیم. درباره زنانی که با بارداریهای مرتب و مدت زمان طولانی صرف کارهای احمقانه داخل روستا کردن هر زمستان در گل و لای دست و پا میزدند. این لباس به دست زنان تکامل یافته بود که با آن میتوانستند قدمهای بلندی بردارند حتی اگر هشت ماهه باردار باشند و اینکه در گل و لای برقصند اگر احساس خوبی از این کار داشته باشند و اهمیتی نداشت که دیگران چه میگفتند.
وی همچنین بررسی کرد چرا این منطقه برای اروپا چنین مشکلساز شده بود. او که این کتاب را در زمانی نوشت که جنگ جهانی شروع شده بود و فرض میکرد مسافران میخواهند تاریخ پیچیدهای را بفهمند که این گوشه از اروپا را تبدیل به آتشگیر کرده است.
او گفت هدفش نوشتن درباره «گذشته شانه به شانه زمان حالی است که ایجاد کرده است» بوسنی و هرزهگوین ترکها را خارج کرده بودند و از آزادی که به واسطه پیمان برلین به دست آورده بودند احساس فریب خوردن میکردند، چرا که به امپراتوری اتریش-مجارستان حق تصرف و اداره آنها (بوسنی) را داده بود. این قضیه اسلاوها را خشمگین کرده بود و شکوائیهای به صربها
تحویل دادند.
پنجاه سال بعد، زمانی که جنگ بوسنی شروع شد و یوگسلاوی برای همیشه از هم پاشیده شد، «بره سیاه و باز خاکستری» کتاب محبوب مورد استفاده روزنامهنگاران خارجی شد تا روح کشور و به همان اندازه تاریخ آن را درک کنند. سنت غنی و طولانی سفر ادبی که مثال اعلای آن ربکا وست است هنوز زنده و خوب باقی مانده است. گروهی پیشینه آن را به هومر و شعرهای حماسی سفر ادیسه برمیگردانند. نویسندگان و سیاحان قرن ۱۹، ریچارد بورتن و فریا استارک بخشی از گروهی هستند که تعداد بیشتری ادبینویس سفر در قرن ۲۰ به آن اضافه شد: بروس چاتوین، پائول تیروکس، یان موریس، بیل برایسون، پیکو آیر و سایرینی که استانداردها را حفظ و این سبک ادبی را گسترش دادند.
ارسال نظر