ما مسوولیم
به عمل کار برآید!
مهدیس مدنی* باری یکی از گامهای رسیدن به توسعه پایدار ارزیابی است. تا ندانیم هدفمان چه بوده و عملکردمان چه نمرهای گرفته، شکافها و نواقص بر سر طرحها و پروژهها خراب میشوند و چاله چولهها به قوت خود باقی میمانند. گامهای توسعه ما هم بالاخره در یکی از همین شکافها در گل گیر میکند و به جای پایداری یک مانایی گِلی را تجربه خواهیم کرد!
بسیار گفتهاند و شنیدهایم که آشغال نریزید، به جامعه محلی احترام بگذارید، با طبیعت مهربان باشید، گفتند و گفتیم و شنیدید و خواندید. اما ماحصلش چه بود؟ از سواحل خزر تازه چه خبر دارید؟ از جنگلهای عباس آباد چطور؟ هنوز مردم ابیانه گلایه دارند از ازدحام گردشگران؟ وضعیت اخلاق در بخش عرضه و تقاضا چگونه است؟ آیا تورگردان به فکر تهیه بستههای گردشگری سبز هست؟ آیا راهنمایان تور به رسالتی که بر دوش دارند، آگاهند؟ شاید تعداد افرادی که به کدهای اخلاقی مطرح شده توجه نشان دادهاند، بسیار کم بوده باشد یا شاید هم همه خودشان بهتر از ما اینها را بدانند؛ اما آیا صرف دانستن کافی است؟ اگر بدانیم که به بهانه ساخت ویلا و به دست آوردن سود، چه بلایی بر سر کلاردشت آمده، خوب است؛ اما آیا حال کلاردشت را بهتر میکند؟ آیا اینکه از اخبار آگاهیم و از توسعه پایدار سر در میآوریم و میدانیم زباله ریختن در طبیعت حرکت ناپسندی است، کافی است؟ اصولا ما تا چه اندازه زمان، دانش، مهارتها و بخش کوچکی از درآمد خود را برای حفاظت، آگاهسازی و هزار و یک کار دیگری که باید انجام شود تا این مشکلات را امیدی به برطرف شدن باشد، صرف میکنیم؟ پندار و گفتار و کردار ما تا چه اندازه از هم دورند؟ این قلمفرساییها تا گامی از سوی مخاطب را همراه نداشته باشد، تنها کاغذ سیاه کردن است و تکرار مکررات؛ مکرراتی که چون گوشمان به شنیدنشان عادت کرده، دیگر خسته و حتی شاید برخی از ما از آنها گریزان شدهایم.
بسیار گفتهاند و شنیدهایم که آشغال نریزید، به جامعه محلی احترام بگذارید، با طبیعت مهربان باشید، گفتند و گفتیم و شنیدید و خواندید. اما ماحصلش چه بود؟ از سواحل خزر تازه چه خبر دارید؟ از جنگلهای عباس آباد چطور؟ هنوز مردم ابیانه گلایه دارند از ازدحام گردشگران؟ وضعیت اخلاق در بخش عرضه و تقاضا چگونه است؟ آیا تورگردان به فکر تهیه بستههای گردشگری سبز هست؟ آیا راهنمایان تور به رسالتی که بر دوش دارند، آگاهند؟ شاید تعداد افرادی که به کدهای اخلاقی مطرح شده توجه نشان دادهاند، بسیار کم بوده باشد یا شاید هم همه خودشان بهتر از ما اینها را بدانند؛ اما آیا صرف دانستن کافی است؟ اگر بدانیم که به بهانه ساخت ویلا و به دست آوردن سود، چه بلایی بر سر کلاردشت آمده، خوب است؛ اما آیا حال کلاردشت را بهتر میکند؟ آیا اینکه از اخبار آگاهیم و از توسعه پایدار سر در میآوریم و میدانیم زباله ریختن در طبیعت حرکت ناپسندی است، کافی است؟ اصولا ما تا چه اندازه زمان، دانش، مهارتها و بخش کوچکی از درآمد خود را برای حفاظت، آگاهسازی و هزار و یک کار دیگری که باید انجام شود تا این مشکلات را امیدی به برطرف شدن باشد، صرف میکنیم؟ پندار و گفتار و کردار ما تا چه اندازه از هم دورند؟ این قلمفرساییها تا گامی از سوی مخاطب را همراه نداشته باشد، تنها کاغذ سیاه کردن است و تکرار مکررات؛ مکرراتی که چون گوشمان به شنیدنشان عادت کرده، دیگر خسته و حتی شاید برخی از ما از آنها گریزان شدهایم.
مهدیس مدنی* باری یکی از گامهای رسیدن به توسعه پایدار ارزیابی است. تا ندانیم هدفمان چه بوده و عملکردمان چه نمرهای گرفته، شکافها و نواقص بر سر طرحها و پروژهها خراب میشوند و چاله چولهها به قوت خود باقی میمانند. گامهای توسعه ما هم بالاخره در یکی از همین شکافها در گل گیر میکند و به جای پایداری یک مانایی گِلی را تجربه خواهیم کرد!
بسیار گفتهاند و شنیدهایم که آشغال نریزید، به جامعه محلی احترام بگذارید، با طبیعت مهربان باشید، گفتند و گفتیم و شنیدید و خواندید. اما ماحصلش چه بود؟ از سواحل خزر تازه چه خبر دارید؟ از جنگلهای عباس آباد چطور؟ هنوز مردم ابیانه گلایه دارند از ازدحام گردشگران؟ وضعیت اخلاق در بخش عرضه و تقاضا چگونه است؟ آیا تورگردان به فکر تهیه بستههای گردشگری سبز هست؟ آیا راهنمایان تور به رسالتی که بر دوش دارند، آگاهند؟
شاید تعداد افرادی که به کدهای اخلاقی مطرح شده توجه نشان دادهاند، بسیار کم بوده باشد یا شاید هم همه خودشان بهتر از ما اینها را بدانند؛ اما آیا صرف دانستن کافی است؟ اگر بدانیم که به بهانه ساخت ویلا و به دست آوردن سود، چه بلایی بر سر کلاردشت آمده، خوب است؛ اما آیا حال کلاردشت را بهتر میکند؟ آیا اینکه از اخبار آگاهیم و از توسعه پایدار سر در میآوریم و میدانیم زباله ریختن در طبیعت حرکت ناپسندی است، کافی است؟ اصولا ما تا چه اندازه زمان، دانش، مهارتها و بخش کوچکی از درآمد خود را برای حفاظت، آگاهسازی و هزار و یک کار دیگری که باید انجام شود تا این مشکلات را امیدی به برطرف شدن باشد، صرف میکنیم؟ پندار و گفتار و کردار ما تا چه اندازه از هم دورند؟
این قلمفرساییها تا گامی از سوی مخاطب را همراه نداشته باشد، تنها کاغذ سیاه کردن است و تکرار مکررات؛ مکرراتی که چون گوشمان به شنیدنشان عادت کرده، دیگر خسته و حتی شاید برخی از ما از آنها گریزان شدهایم. به حکم اخلاق، وجدان و خردی که همه از آن برخورداریم، «ما مسوولیم». اگر معنای واقعی این جمله را دریابیم، دیگر نیازی به مصداق نخواهیم داشت. دیگر نیازی نیست که به ما بگویند آشغال نریز، با درخت مهربان باش، به آدمها و حیوانات احترام بگذار، چون این مرحله را پشت سر گذاشتهایم و میدانیم که مسوولیم و به کودکانمان نیز بیاموزیم که آنها نیز مسوولند. مهارتها و دانشمان را در جامعه به مصرف برسانیم و با آنچه در کف داریم یک گام فراتر از سخندانی بگذاریم، شاید که به عمل کاری برآید.
*کارشناس ارشد برنامهریزی توریسم
mahdis_madani@yahoo.com
ارسال نظر