سفر به اروپا با روزی پنج دلار
نوشته الیزابت بکر ترجمه دکتر جعفر خیرخواهان در دهه ۱۹۷۰ طبقات متوسط از امکان رفتن به مسافرتهایی بهرهمند شدند که استطاعتپذیر بود و بیشتر گردشگران جدید آمریکایی بودند. بخشهای سفر روزنامهها از آگهیهای تبلیغاتی درآمد خوبی داشتند. فعالیتهای حوزه سفر و گردشگری بزرگترین منبع درآمد تبلیغاتی روزنامههای آمریکایی شده بود. بیشتر سفر آمریکاییها به آن سوی اقیانوس اطلس و کشف اروپا بود و آنها پول زیادی خرج میکردند. اکثر آنها یک کتاب نازک قرمز رنگ به نام «اروپا با روزی پنج دلار» در دست داشتند.
نوشته الیزابت بکر ترجمه دکتر جعفر خیرخواهان در دهه 1970 طبقات متوسط از امکان رفتن به مسافرتهایی بهرهمند شدند که استطاعتپذیر بود و بیشتر گردشگران جدید آمریکایی بودند. بخشهای سفر روزنامهها از آگهیهای تبلیغاتی درآمد خوبی داشتند. فعالیتهای حوزه سفر و گردشگری بزرگترین منبع درآمد تبلیغاتی روزنامههای آمریکایی شده بود. بیشتر سفر آمریکاییها به آن سوی اقیانوس اطلس و کشف اروپا بود و آنها پول زیادی خرج میکردند.
اکثر آنها یک کتاب نازک قرمز رنگ به نام «اروپا با روزی پنج دلار» در دست داشتند. نویسنده کتاب آرتور فرامر یک سرباز پیاده آمریکایی بود که وکیل و بعد ناشر شد. موفقیت وی نمونهای از پتانسیل گردشگری بود که سازمان نوپای ملل، سعی در تسخیر آن داشت.
کتاب فرامر به آمریکاییها امکان سفر به اروپا را در چند هفته پیشنهاد میداد به جای چند ماهی که پیش از آن نیاز بود و در عین حال وعده خوردن سه بار غذای فرانسوی، بدون اینکه کنترل بودجه از دستشان در رود. فرامر به من گفت: هنگامی که پس از جنگ جهانی دوم در برلین مستقر شد، با خود حساب کرده بود «چگونه ارزان سفر کنیم.» او معتقد بود که قبلا تنها ثروتمندان میتوانستند از پس هزینه سفر به اروپا بربیایند و به توری باشکوه بروند. هیچ کس به آدمهای فقیر اهمیت نمیداد؛ کسانی که هرگز به سفر نرفته بودند.
فرامر اکنون به آدم مهمی تبدیل شده است. او با آگاهی کامل و به عنوان مدافع مردمانی شروع به نوشتن کرد که فکر میکردند، نمیتوانستند از عهده هزینههای سفر برآیند. او در منطقه جنگزده برلین مستقر شد؛ از تسلط به زبانهای روسی و فرانسوی استفاده کرد و آخر هفتهها توانست از مهارت سوارشدن رایگان در هواپیماهای نظامی برای سفر به سراسر قاره اروپا استفاده کند.
او میگفت: «من پسربچه فقیر آمریکایی بودم و حالا اینجا در اروپا به همه جا سفر میکردم.» عدهای از دوستان وی در پادگان، پس از مشاهده هواپیما سواری رایگان فرامر و سفر به لندن، استکهلم، بارسلونا، ونیز و پاریس، از او خواستند توضیح دهد، چگونه است که این قدر به سفر میرود؛ در حالی که آنها در آلمان گیر افتاده بودند. پاسخ وی به آنها کتاب «راهنمای سفر در اروپا نوشته یک سربازپیادهنظام» بود که با اصطلاحات نظامی تهیه شده بود. ۱۰ هزار نسخه از کتاب راهنمای سرباز پیادهنظام در یک بعداز ظهر به فروش رفت.
آنطور که فرامر بیان میکند او آنچه را که برای نگارش سفر مدرن بسیار ضروری بود کشف کرده بود و تصمیم گرفت به محض مرخص شدن از خدمت نظام، کتابی راهنما برای غیرنظامیان بنویسد. از همه مهمتر، بیشتر مردم خواهان کمک خبرگان پشتیبانی سفر (هواپیما، کشتی، هتل، رستوران، ویزا و چک مسافرتی) بودند.
آنچه آنها به محض ورود به کشور میدیدند تقریبا در مرحله بعدی قرار داشت. به یک معنا، فرامر ترتیب کتابهای مسافرتی که تا پیش از وی بیرون میآمد وارونه کرد. آنطور که وی میگوید «مردم به دنبال یک کتاب سفر حجیم با توضیح کامل تاریخ و فرهنگ یک کشور نبودند که قرار است برای سالها در قفسه کتابخانهشان باقی بماند. آنها خواهان کتاب راهنما بودند.»
جاهطلبیهای وی کاملا متمرکزشده بود: او میخواست به توده مردم نشان دهد، چگونه سفر کنند بدون اینکه تمام موجودی حساب بانکی خود را خالی کنند. او با یادآوری خلوص نیت خود گفت: «میخواستم هرکسی توانایی تجربهکردن فرهنگهای گوناگون، برخورد با نظرات مخالف، شادمانی از مشاهده تنوع در جهان را داشته باشد. طبقات متوسط آمریکایی شروع به لذتبردن از سفرهای تعطیلات دو هفتهای با حقوق کرده بودند؛ ایدهای که نخستین بار فرانسه در ۱۹۳۶ ایجاد کرد.
شرکتهای هواپیمایی خصوصی شروع به پیشنهاد سفر به آن سوی اقیانوس اطلس با قیمتهایی میکردند که طبقه متوسط توان پرداخت آن را داشت. اما در آن زمان کتابهای سفر کافی وجود نداشت تا نیمی از یک قفسه در کتابفروشی معمولی را پر کند.»
فرامر برای نگارش نخستین کتاب خود به دنبال هتلها، کافهها، رستورانها و سفرهای با قایق در اروپا میگشت که قیمتهای تخفیفی ارزان داشته باشد و همه آنها را با شرح روشن و ساده سفر نوشت. سفرها با توصیفات پرشاخ و برگ از مناظر باشکوه شهرهای سدههای میانه و رنسانس انباشته بود که نشانه عشق خام سرشار وی به سفر بود.
او در یکی از عبارات مورد علاقهاش در کتاب، ونیز را در شب چنین توصیف میکند: «هنگامی که قدم میزنید، دستهدسته ستونهای رنگآمیزیشده از میان تاریکی پدیدار میشود، یک گندولا (قایق ونیزی که با پاروی دسته بلند هدایت میشود و جلو و عقب آن بالا آمده است) با فانوسی روشن که از دماغه آن آویخته شده است نزدیک میآید.
هنگام عبور، تصویر نمای کلیسای خاکستری مایل به آبی که از نورافکن آبی رنگ میگیرد، در سطح آب درخشش لرزانی دارد. این یک زیبایی ناب و منظرهای است که هیچ کس نباید از دست بدهد.»
*دکترای علوم اقتصادی
jafkheir@yahoo.com
ارسال نظر