کویرنوردی، لذت گردشگر، پایداری محیط

محسن طباطبایی گونه‌ای نو از گردشگری که این روزها بسیار پرطرفدار است و بسیاری از گردشگران را به خود جذب می‌کند، کویرنوردی است. این نوع گردشگری خود زیر مجموعه‌ای از طبیعت‌گردی محسوب می‌شود که تا همین چند سال پیش چندان مورد توجه و شناخته شده نبود. مردم شهری درست زمانی که از ازدحام و هیاهوی شهر خسته و درمانده می‌شوند، به بیرون از شهر روی می‌آورند و کجا بهتر از کویر که ممکن است به سکوتش نیاز داشته باشند یا به آسمان پر از ستاره‌اش؛ ستاره‌هایی که وقتی به آنها نگاه می‌کنیم و فاصله‌شان را با دنیای خودمان مقایسه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که چقدر از آنها دور هستیم، اما وقتی آنها را با دنیای خودشان مقایسه کنیم، تازه می‌فهمیم چقدر به ما نزدیک هستند. یکی از اصلی‌ترین مقاصد کویرنوردی، منطقه مصر است که در ایام تعطیل و غیرتعطیل میزبان حجم عظیمی از گردشگران حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای می‌شود؛ به‌ویژه در فاصله ابتدای پاییز تا پایان زمستان که دمای روزانه این منطقه مناسب پرداختن به تفریحاتی نظیر شترسواری، سافاری، پیاده‌روی روی رمل‌ها و... است. چاه دراز یا مصر؟

اگر تهران را مبدا فرض کنیم از دو مسیر می‌توان به روستای مصر رسید. دومین مسیر را آخر می‌گوییم اما اول اینکه از تهران، جاده قم، کاشان، اردستان و نائین را پشت سر می‌گذاریم و از نائین به سمت انارک و منطقه خور و بیابانک حرکت می‌کنیم. نرسیده به شهر خور تابلویی را می‌بینیم که جاده روستای مصر را در سمت چپ نشان می‌دهد. این جاده فرعی را تا جایی ادامه می‌دهیم که به مزارع کشاورزی برسیم. اندکی بعد از گذشت از این مزارع به روستای مصر خواهیم رسید.

اما چرا به این روستا مصر می‌گویند؟ اهالی قدیمی روستا می‌گویند حدود صد سال پیش چوپان‌ها در این مناطق برای گوسفندهایشان به دنبال آب بودند. چاه‌هایی را هم حفر می‌کردند اما به آب نمی‌رسیدند. چوپانی به نام یوسف، چاهی را نزدیک کوهی حفر می‌کند و به آب فراوانی می‌رسد. اگر چه این چاه عمیق بود، اما آب خوبی داشت و تا مدت‌ها چوپان‌ها از این آب استفاده کردند. پس از آن یوسف چوپان به این فکر افتاد که این آب را توسط قنات به سطح زمین منتقل کند. او از خوانین منطقه برای حفر قنات کمک می‌گیرد تا آب این قنات در جایی که امروز مصر نام دارد، به سطح زمین می‌رسد و کم کم کشاورزی‌های کوچکی شکل گرفت. بعد از مدتی چوپان‌ها و کشاورزانی از جندق به مصر امروزی نقل مکان کردند و سکنی گزیدند. عده‌ای از مردم، این آبادی تازه شکل گرفته را «مزرعه یوسف» و عده‌ای دیگر به دلیل داشتن چاه عمیق آن را «چاه دراز» نامیدند. اما یوسف بعد از مدتی با الهام گرفتن از قرآن و سوره یوسف اسم این مزرعه را «مصر» گذاشت. اما جالب است بدانید هنوز پیرمردان و پیرزنانی هستند که این روستا را به اسم «چاه دراز» صدا می‌زنند. البته این روایات در منابع مکتوب به ثبت نرسیده‌اند و در بین مردمان بومی این منطقه سینه به سینه چرخیده است.

انتهای آبادی!

مقصد ما مصر نبود، ما از مصر و کشاورزی‌هایش عبور کردیم تا به روستای فرحزاد رسیدیم، فرحزاد هم مانند مصر تاریخ شکل گرفتنش دقیقا معلوم نیست. اما مردم محلی روایت می‌کنند که حدود شصت سال پیش رشته قناتی به طول ۹ کیلومتر از کنار قنات مصر به فرحزاد امروزی حفر شد و این روستا شکل گرفت. اطراف روستای کوچک فرحزاد را ماسه بادی یا به قول مردم محلی «ریگ» محاصره کرده است. اگر روی بلندی‌های فرحزاد بایستیم و به سمت جنوب و جنوب غرب نگاه کنیم، رشته کوهی را می‌بینیم از غرب به شرق کشیده شده که چاه مصر نیز نزدیک آن قرار داشته و قناتش نیز دو رشته به طول ۱۵ کیلومتر و قنات روستای فرحزاد به طول ۹ کیلومتر از جنوب به سمت شمال حفر شده است. از همان بلندی که به سمت شمال نگاه می‌کنیم و درمی‌یابیم که گویی اینجا آخر دنیا باشد، تا فاصله ۱۴۰ کیلومتری شمال فرحزاد نه راهی وجود دارد، نه آبادی‌ای.

در این روستا دو خانه قرار دارد که به شکل اولیه خود بازسازی شده و به نام بارانداز طباطبایی یک و دو شناخته می‌شود. در گذشته وقتی با کاروان‌های شتر سفر می‌کردند در مکان‌هایی این چنینی استراحت می‌کردند و به اصطلاح بار می‌انداختند. این دو بار انداز به صورت خانوادگی اداره می‌شوند و البته خوب است بدانیم در منطقه خور و بیابانک تعداد زیادی از این نوع اقامتگاه‌ها وجود دارد.

گرمه و چشمه آب سرد

در منطقه خور و بیابانک، روستاهای دیگری هم هست که می‌توانیم از آنها بازدید کنیم؛ مثل روستای گرمه که حدود ۸۵ کیلومتر با مصر فاصله دارد. وقتی از جاده فرعی روستای مصر به جاده اصلی بیاییم، باید به سمت شهر خور حرکت کنیم و بعد از خور به سمت روستای گرمه. از جاذبه‌های گرمه، نخلستان و چشمه آبی است که برای کشاورزی در جوی‌ها روان می‌شود. چشمه آب سرد گرمه، ماهی‌های سیاه کوچکی دارند که به محض آنکه کسی پایش را داخل آن بگذارد دور آن حلقه می‌زنند. علاوه بر این می‌توان از صنایع دستی مردم گرمه نیز خریداری کرد؛ وسایلی که با برگ‌های درخت خرما یا همان نخل ساخته می‌شوند و زیرانداز و سبدهایی را به شکل‌های مختلف شکل می‌دهند. در روستای گرمه قلعه‌ای هم از زمان قدیم وجود دارد که به دلیل عدم بازسازی و رسیدگی به مخروبه تبدیل شده است و امکان بازدید از آن وجود ندارد.

قلعه بیاضه و هواداران حسن صباح

اگر از گرمه در مسیرمان کمی برگردیم و دوباره به سمت راست حرکت کنیم به بیاضه می‌رسیم که در قدیم گاهی آن را بیاضیه می‌گفتند و حتی امروزه هم در بعضی از نقشه‌ها با همین نام نوشته شده است. بیاضه قلعه‌ای از زمان ساسانیان دارد که تاریخ دقیق آن معلوم نیست. وقتی وارد قلعه می‌شویم اتاق‌های تودرتو و کوچک که تعداد آنها کم هم نیست، می‌بینیم و ساباط‌هایی نظر ما را به خود جلب می‌کند. دور قلعه خندقی حفر بوده است که امروزه هم آثاری از آن را می‌توانیم ببینیم. قسمتی از این قلعه بازسازی شده است و امکان بازدید از آن وجود دارد. این قلعه باستانی با سبک معماری ساسانی، قرن‌ها کارکردهای دفاعی و مسکونی داشته و در دوره اسماعیلیه پایگاه هواداران حسن صباح بوده است. ذکر روستای بیاضه و قلعه آن در کتاب‌های احسن‌التقاسیم، صورت‌الارض ابن حوقل، سفرنامه ناصرخسرو و همچنین در سندی موسوم به جنگ نامه امامزاده ابومحمد ابراهیم (که در همین روستا دفن شده) آمده است.

به سهم محلی‌ها بیندیشیم

همه سفر را پشت سرگذاشته‌ایم، اما باید در تمام این مدت به این نیز بیندیشیم که جامعه محلی همانطور که نیاز به بهره‌مندی اقتصادی از حضور ما گردشگران دارد، به حفظ آرامش روستای خود نیز می‌اندیشد. مردم بی‌ریا و مهربان کویر، به سعه‌صدر معروفند، اما مسافران نیز باید خاطره خوشی از رعایت عرف‌های محلی در ذهن کویرنشینان باقی بگذارند. گردشگر از این سفر بازخواهد گشت، اما مردمان محلی می‌مانند و آلودگی‌های محیطی و آثار نابجای فرهنگی که به فرهنگ محیط آسیب خواهد زد. حالا از همان راهی که آمدیم باز می‌گردیم اما این بار بعد از خور به سمت جندق حرکت می‌کنیم؛ معلمان، دامغان، سمنان را پشت سر می‌گذاریم و بعد به تهران می‌رویم. همین مسیر هم البته برای کسانی که دوست دارند از مشهد یا شهرهای اطرافش به خور و بیابانک بیایند، راهی مناسب است. بعد از جندق به سمت معلمان، مقابل روی ما ۱۴۰ کیلومتر کویر بدون هیچ پوشش گیاهی وجود دارد. این بی‌انتهایی من را به یاد جمله معروف آلفونس گابریل می‌اندازد که: «کویر کسی را که یک بار گرفتار افسونش شود، دیگر هرگز رها نخواهد کرد».

تخت عروس با سافاری

حدود ۱۲ کیلومتری شمال فرحزاد منطقه‌ای واقع شده که کم نظیر است؛ تخت عباسی و تخت عروس. در کویر به بلندی‌هایی که سطح روی آن تا حدی مسطح باشد، تخت می‌گویند. وجه تسمیه این دو منطقه هم مانند وجه تسمیه مصر و فرحزاد در جایی به صورت مکتوب نوشته نشده و تنها از نسل قبل به صورت دهان به دهان بازگو شده است. می‌گویند چون این منطقه در راه رفت و آمد به مشهد نیز قرار داشته، روزی شاه عباس با ملازمان خود روی منطقه تخت عباسی استراحت کردند و از آنجا به دشت مشرف بودند و آهو شکار می‌کردند. هنوز شاهدانی هستند که وجود آهو را در منطقه تایید می‌کنند، اما متاسفانه به دلیل شکار بی‌رویه در اواخر دهه ۵۰، نسل این حیوان در این منطقه منقرض شده است. یکی از سرداران شاه عباس به اسم آقا بیک که در قسمت مسطحی کنار تخت عروس امروزی اطراق کرده بوده، از زیبایی تخت عروس خوشش می‌آید و نام «عروس» را بر این تخت می‌گذارد. تخت عروس از انبوهی از ماسه بادی تشکیل شده است و به ظاهر ریزترین دانه‌بندی ماسه بادی را در منطقه دارد. در کویر برمناطقی که زیبا هستند، نام عروس می‌گذارند. مثلا در منطقه خور و بیابانک سه روستا به نام «عروسان» وجود دارد؛ عروسان به معنی «به سان عروس» است که مردم، این روستاها را به اسم‌های عروسان کوره گز، عروسان گلستان و عروسان چوپانان نیز می‌شناسند.

برای رسیدن به تخت عروس و تخت عباسی باید ماشین‌های شاسی بلند یا سافاری داشت تا بتوان به تخت عباسی یا تخت عروس دسترسی پیدا کرد؛ البته در باراندازها دو دستگاه ماشین سافاری مخصوص این کار وجود دارد که می‌توانید از آنها استفاده کنید. خوب است که برای دیدن غروب کویری یا طلوع آن به تخت عروس برویم.

نیزار با شترسواری

در اردیبهشت سال ۱۳۵۸ باران شدیدی در روستای مصر بارید و سیل روستا را فراگرفت؛ سیلی که به «سیل سیاه» معروف می‌شود. اهالی روستا به یاد دارند که تا مدت‌ها، انبوهی از آب آن سیل تاریخی در این نقطه جمع شده و پرندگان زیادی را به دلیل وجود آب و غذای کافی به خود جذب کرده بود. بعد از مدتی نیزار کوچکی به وجود می‌آید؛ نیزاری که حالا در فاصله پنج کیلومتری شرق روستای فرحزاد قرار دارد که حدود یک ساعت به صورت پیاده از مصر تا آنجا راه داریم. امروزه این نیزار حدود سه کیلومتر طول دارد و یکی از آبشخورهای حیات وحش محسوب می‌شود. این مسیر را می‌توانیم با شتر طی کنیم. گاه علت وجود آبادی‌ها پس از آب، پیش از اینکه راه باشد شتر است؛ شتر قدش رعنا، پشمش عبا، شیرش دوا و استخوانش عصاست و در زندگی مردمان کویر نقش زاید الوصفی دارد. شترسواری هم در اینجا تبدیل شده به یکی از جاذبه‌های گردشگری که می‌تواند تجربه‌ای نو برای مسافران کویر بیافریند.