نقش زمان و قیمت در تقاضا
مترجم: مهدی نیکوئی* بدون داشتن زمان، امکان مسافرت وجود ندارد. برای سالها، اوقات فراغت یک شاخص غالب برای تحلیل تقاضای گردشگری بود. اما این موضوع در بسیاری از اقتصادهای توسعه یافته ادامه پیدا نکرد؛ در جایی که کارکنان چهار تا شش هفته در هر سال مرخصی دارند و بیش از ۱۷۰۰ تا ۲۱۰۰ ساعت در سال کار نمیکنند. برای سالیان طولانی، مرخصیهای افزایش یافته باعث مشارکت بیشتر مردم در تعطیلات شد؛ در هر صورت، در حال حاضر، اوقات فراغت دیگر چنان تاثیر بزرگی، نخواهد داشت. همچنین اوقات فراغت، شاخصی در کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته مانند ژاپن و ایالات متحده است.
مترجم: مهدی نیکوئی* بدون داشتن زمان، امکان مسافرت وجود ندارد. برای سالها، اوقات فراغت یک شاخص غالب برای تحلیل تقاضای گردشگری بود. اما این موضوع در بسیاری از اقتصادهای توسعه یافته ادامه پیدا نکرد؛ در جایی که کارکنان چهار تا شش هفته در هر سال مرخصی دارند و بیش از ۱۷۰۰ تا ۲۱۰۰ ساعت در سال کار نمیکنند. برای سالیان طولانی، مرخصیهای افزایش یافته باعث مشارکت بیشتر مردم در تعطیلات شد؛ در هر صورت، در حال حاضر، اوقات فراغت دیگر چنان تاثیر بزرگی، نخواهد داشت. همچنین اوقات فراغت، شاخصی در کشورهای در حال توسعه و حتی توسعه یافته مانند ژاپن و ایالات متحده است. تمامی ملتها دارای ۳۰ روز مرخصی در سال نیستند. جدول ۱ وضعیت تعدادی از کشورها را با سطوح مختلف توسعه یافتگی در اواخر دهه ۱۹۹۰ نشان میدهد (برگرفته از آمار سال ۱۹۹۹ سازمان جهانی گردشگری). رواج هفته دوم مرخصی در جمهوری چین در اواخر دهه ۱۹۹۰ و مرتبط کردن آن با تعطیلات ملی، باعث شد که خیزش عظیمی در مسافرتهای ابتدای اکتبر اتفاق بیفتد. دیوار بزرگ چین در خلال آن هفته، پذیرای تعداد بیشماری از گردشگران بود و بازدید از آن به دلیل این ازدحام نمیتوانست بیخطر باشد. رواج یافتن هفته سوم و چهارم تعطیلات در چین میتواند بازار بسیار مهمی را برای بسیاری از مقاصد گردشگری سرتاسر جهانی ایجاد کند. معیاری که غالبا نادیده گرفته میشود، سن بازنشستگی و بازنشستگی پیش از موعد است. کاهش سن بازنشستگی معیار دیگری است که اوقات فراغت در دسترس و به تبع آن تقاضای گردشگری را افزایش داده است. در هر صورت به دلیل هزینههای بازنشستگی، در برخی از کشورها ارزش حقوق بازنشستگی کاهش یافته و سن بازنشستگی از یک حد متداول و مرسوم فراتر رفته است. قیمت، سومین شاخص اقتصادی مهم است. رابطه بین تقاضای گردشگری و قیمت، منجر به کشش قیمتی میشود. پیش از این تشریح کرده بودیم که کشش قیمتی غالبا نزدیک به منفی یک است؛ به عبارت دیگر، زمانی که قیمت محصولات گردشگری در یک مقصد در حدود یک درصد افزایش مییابد، تقاضای آن مقصد تقریبا به اندازه یک درصد کاهش مییابد. البته به دلیل صرفهجوییهای ناشی از مقیاس، بهبودهای تکنولوژیک در حمل و نقل و ارتباطات، تغییر مقررات در حملونقل هوایی و رقابت فشردهتر، قیمتهای محصولات گردشگری متناسب با نرخ تورم معمول افزایش نیافته است. این تغییرات باعث شده که قدرت خرید نسبی گردشگران بالقوه افزایش یابد و مسافرتها امکانپذیرتر باشند. قیمت را میتوان موضوعی پیچیده دانست. نه تنها لازم است که قیمت مطلق یک محصول مورد توجه قرار بگیرد، بلکه باید قیمت نسبی محصولات گردشگری را نیز در مقابل محصولات مشابه به عنوان یک معیار کلیدی در تقاضای گردشگری لحاظ کنیم. از طرف دیگر قیمت کالاهای مکمل نیز بر روی تقاضای گردشگری تاثیرگذار خواهند بود. یک مثال ممکن است که به درک بهتر موضوع کمک کند. اگر مقاصد گردشگری اسپانیا و ایتالیا را در نظر بگیریم. افزایش قیمتها در اسپانیا به میزان ۱۰ درصد میتواند تقاضای گردشگری را برای محصولات مشابه در ایتالیا مثلا به میزان هفت درصد افزایش دهد. از آن سو قیمت کالاهای مکمل تاثیری منفی از خود بروز میدهند. به عنوان مثال؛ افزایش قیمت چارترهای هوایی اسپانیا میتواند تاثیر منفی روی تقاضا برای اتاقهای هتل در این کشور داشته باشد. همچنین نیاز است که به قیمت نسبی محصولات گردشگری در مقابل سایر محصولات نیز توجه شود. برای یک مصرفکننده، هزینههای صرف شده برای گردشگری با سایر محصولات و خدمات (به عنوان مثال یک کامپیوتر شخصی، بهبود منزل یا خدمات تناسب اندام) جهت کسب بودجه رقابت میکند. مطلب مهم دیگر در مورد قیمتها نرخ مبادله ارز است که به شدت بر قیمت نسبی کالاهای یک مقصد تاثیر میگذارد و به تبع آن موجب نوسان در تقاضای مقصد گردشگری میشود. nikoueimahdi@yahoo.com*
ارسال نظر