کشورها چگونه از مناطق حفاظتشده به نفع گردشگری استفاده میکنند؟
برخورد باخت- باخت با پارکهای ملی
در ماه می ۲۰۲۱ یعنی از یازدهم اردیبهشت تا دهم خرداد امسال پارک ملی یلواستون آمریکا نیم میلیون بازدیدکننده داشت که نسبت به سال ۲۰۱۹ افزایش ۱۱ درصدی را نشان میدهد (سال ۲۰۲۰ از آن رو در این مقایسه لحاظ نمیشود که تا هجدهم ماه می این سال بهواسطه شیوع کرونا پارک بسته بود). هزینه ورودی یلواستون ۸۰ دلار و ترددها هم هر کدام ۳۵ دلار است و تورهایی هم در آن تعریف شدهاند که هزینه آنها گاه به دو هزار و ۷۰۰ دلار میرسد. در مقابل در ایران با وجود طرح مدیریت پارکهای ملی، پناهگاههای حیاتوحش، مناطق حفاظتشده و... همچنان برنامه مدونی برای گردشگری وجود ندارد. برخی کارشناسان محیطزیست و حیاتوحش معتقدند در آمریکا عزم و خرد جمعی برای راهاندازی گردشگری بر حفظ طبیعت، افزایش آگاهی عمومی و کسب درآمد برای تامین هزینههای پارکهای ملی وجود دارد، موضوعی که در ایران هنوز شکل نگرفته و همین سبب شده با معرفی هر منطقهای به عنوان مقصد گردشگری در مدت زمانی کوتاه شاهد تخریب آن باشیم. این درحالی است که رضا گلجانی کارشناس حیات وحش از دانشگاه داکوتای جنوبی به «دنیای اقتصاد» میگوید: پارک ملی یلواستون تنها نیم میلیون نفر در یک ماه گردشگر دارد درحالیکه ما به بهانه ظرفیت برد، گردشگری و طبیعتگردی را در مناطق بهطور کامل ممنوع کردهایم. در یلواستون طراحی اصولی و همگام با طبیعت از طریق تریلها انجام شده تا امنیت و راحتی گردشگران با حداقل آسیب به زیستگاههای حیات وحش فراهم شود.
این کارشناس حیاتوحش معتقد است این بازدیدکنندهها پشتوانههای حفاظتی پارک ملی یلواستون هستند، آنها باعث میشوند حتی اگر معدن طلا و چاه نفت هم در این پارک وجود داشته باشد هیچ شخص یا دولتی فکر دستاندازی به آنها را نداشته باشد. از این روست که او عنوان میکند: در ایران هم ما باید ظرفیت برد برای مناطق تعریف کرده و مدیریت گردشگری برای آنها داشته باشیم. ممنوع کردن گردشگری در این مناطق از ترس تخریب مانند آن است که ما از ترس تصادف استفاده از وسایل حملونقل را ممنوع کنیم. ما باید از علم و دانش در امر حفاظت استفاده کنیم زیرا ممانعت از گردشگری در نهایت به تخریب و توسعه ناپایدار منجر شده و باعث میشود ما از پشتوانه حفاظتی که همان اکوتوریسم است محروم شویم.
او میافزاید: تفاوت اصلی بین ایران و اکثر کشورهای دنیا در امر گردشگری طبیعی، عدم توجه کافی به علم و دانش و کاربرد آن در عرصه مدیریت منابع طبیعی در پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده است. هنوز رویکرد تجربی و آزمون و خطا دست بالا را در نهادهای متولی دارد، درحالیکه این رویکرد مدتهاست در دنیا منسوخ شده و جای آن را مدیریت علمی گرفته است.
گلجانی ادامه میدهد: بهواسطه حضور گردشگران و درآمد اقتصادی حاصل از آن، در یلواستون تعداد فرصتهای تحقیقاتی آن از تعداد متقاضیان پژوهش در این پارک بیشتر است و همین امر باعث شده این پارک ملی یکی از مراکز اصلی تولید علم و دانش حفاظت از حیات وحش در دنیا باشد.
او میگوید: حدود دو قرن از تاسیس این پارک ملی میگذرد. دهها دولت با رویکردهای متفاوت آمدهاند، بحرانهای اقتصادی متعدد، تقابلها و انقلاب صنعتی اتفاق افتادهاند اما حتی یک وجب از عرصههای آن تغییر کاربری نیافته است، آن هم با وجود اینکه معادن غنی از عناصر مختلف در این پارک وجود دارند! هیچ طبیعتدوستی جانش را برای حفاظت از این پارک از دست نداده است! هیچ محیطبانی سینهاش را در برابر گلوله شکارچی غیرمجاز سپر نکرده است! همه اینها بهواسطه پشتوانه حفاظتی است که از مدیریت علمی گردشگری پایدار در این پارک ملی حاصل شده است!
گفتههای گلجانی درحالی است که همچنان گروهی از فعالان و کارشناسان محیطزیست نگرانیهای جدی از باز شدن درهای مناطق چهارگانه به روی گردشگران دارند. آنها به عنوان کسانی که سالها در سفر بوده و از بخشهای قابلتوجهی از مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیطزیست و سایتهای گردشگری دیدن کردهاند معتقدند گردشگری تنها به تخریب این مناطق منجر شده است. آنها میگویند نمیتوان روی این گزینه ریسک کرد در مقابل بهتر است شروع گردشگری در قرقهای اختصاصی که در آنها جمعیتهای حیاتوحش هم وجود دارد باشد، زیرا تجربه سبلان، دماوند، دریاچه گهر، بیابان لوت و... نشان داده که تصمیمهای شتابزده در این زمینه جبرانناپذیر خواهد بود. این کارشناس حیاتوحش ضمن موافقت با برخی از این استدلالها عنوان میکند: از همین روست که بر بخش علمی ماجرا تاکید فراوان میکنم. ما برای رسیدن به شرایط مطلوب راه زیادی را در پیش داریم اما مهمترین و اولین قدم این است که از خودمان شروع کنیم و ترس از توسعه گردشگری پایدار را در ذهن خودمان کنار بگذاریم و به فکر چاره و راهحل بیفتیم. هدفگذاری و برنامهریزی کنیم و افق آینده را مشخص کنیم. او با اشاره به اینکه حفاظت از حیات وحش بهمعنای تقابل نیست، میافزاید: در ایران حفاظت از حیات وحش تبدیل به تقابل بین مردم و سازمان شده است! مردم تبدیل به مهاجم و سازمان تبدیل به یک نیروی دفاعی شده است! این درست نیست. طبیعت و حق بهرهمندی پایدار از آن، حق مسلم مردم است. وظیفه متولیان مدیریت این بهرهمندی برای پایدار ماندن طبیعت برای نسل فعلی و نسلهای آینده است نه دور نگه داشتن مردم از طبیعت!
در مقابل این گفتهها منتقدان به تجربه اقامتگاههای بومگردی اشاره میکنند. آنها معتقدند طی هفت، هشت سال گذشته با همین عنوان تعداد اقامتگاههای بومگردی با تعریف اکولوژ از حدود۳۰۰ تا ۴۰۰ عدد
به بیش از ۱۷۰۰تا ۱۸۰۰ عدد رسیده است درحالیکه اقامتگاههای استاندارد تعدادشان بسیار اندک است، به واقع چند اقامتگاه هستند که از طبیعت و داشتههای فرهنگی منطقه خود حفاظت کرده یا عزمی برای انجام آن دارند؟ حال چطور میشود مناطقی را که دههها حفاظت شده و برای آنها محیطبانان جان خویش را فدا کردهاند به راحتی در اختیار عموم گذاشت؟ گلجانی چنین کاستیهایی را به عدم مدیریت یکپارچه و هماهنگ مرتبط میداند. او میگوید: سیاست اصلی متولیان کماکان ممنوعیت مطلق است اگرچه بهطور موردی در برخی مناطق مدیران محلی کارهای ارزشمندی انجام دادهاند. جامعه دانشگاهی هم با اتکا بر نبود ظرفیت برد گردشگری، تلاش چندانی در امر تحقیقات در مورد الزام و نحوه توسعه گردشگری پایدار نمیکند و طرحهای جامع مناطق تنها توجیهی هستند برای ممنوع کردن هرگونه فعالیتی در مناطق. از این روست که باید هدفگذاریهایمان را اصلاح کرده و از حفاظت علیه مردم به حفاظت برای مردم برسیم.
او با تاکید بر کمکاری جامعه دانشگاهی و علمی میافزاید: در وضعیت فعلی حفاظت از حیات وحش و عرصههای طبیعی باید نقد و بررسی و برای بهبود آن برنامهریزی شود. سالیان سال است که دانشگاهیان بهواسطه عدم استقلال از بدنه دولت، اگر نظری مخالف رویه موجود دارند یا سکوت و قهر یا اینکه تلاش میکنند همگام با موج احساسی بخشی از جامعه مدنی برای مخالفت با برنامههای مختلف، به توجیهات مربوط به ممنوع کردن هرگونه بهرهمندی از طبیعت رنگ و بوی علمی بدهند! درحالیکه اکسیر علم در پیدا کردن راهحل سوم نهفته است! راهحلی که نه یک مدیر نه یک فرد غیرمتخصص میتواند به آن برسد. راهحلی که در نگاه اول ممکن است غیرممکن بهنظر برسد اما نقش علم تبدیل غیر ممکنها به ممکنها است.
گلجانی ادامه میدهد: باید ارتقای بهرهمندی پایدار از طبیعت را در اولویتهای اصلی قرار داد، پژوهش کرد، نقد و بررسی کرد و در نهایت راهکار ارائه داد و پس از اجرای آزمایشی در منطقهای محدود آن را گسترش داد. شبکه پارکهای ملی آمریکا در دهه ۴۰ میلادی و هنگام رکود اقتصادی بزرگ کامل شد. زمانی که دولت برای اشتغال جامعه بیکار، از آنها برای احداث تریلها استفاده کرد. بسیاری از تریلها و زونهای گردشگری در این پارکهای ملی قدمتی ۱۰۰ ساله دارند! بهروزرسانی طرحهای مدیریت مناطق با نظارت و کنترل کامل دانشگاهها، نه شرکتهای مشاور، میتواند یک نقطه آغازین مطلوب باشد. نگاهی به آنچه گفته شد نشان میدهد مدلی از حفاظت که در ایران انجام میشود در نهایت باخت- باخت است درحالیکه سایر کشورها تلاش میکنند از گردشگری به عنوان ابزاری برای حفاظت بهره بگیرند. با این حال همانطور که کارشناسان محیطزیست هم عنوان میکنند ورود بیضابطه و یکباره هم میتواند خسارتهای جدی به عرصههایی وارد کند که نیم قرن برای حفاظت از آنها تلاش شده است. از این رو بهنظر میرسد برای جلوگیری از آسیبهای جبرانناپذیر باید در آغازین گام قرقهای اختصاصی را به عنوان پایلوت گردشگری پایدار در نظر گرفت. مدیریت این عرصهها در دست بخشخصوصی است و هرگونه تخریبی به بروز مشکلات جدی در کار آنها منجر میشود، از این روست که آنها در اجرای طرحهای گردشگری نسبت به عرصههایی که در اختیار دولت است استانداردهای توریسم پایدار را در سطح بهتری رعایت میکنند. برگزاری دورههای آموزشی، ساخت اکولوژها، نصب تریلها، طراحی مسیرهای گردشگری و در نهایت اجرای آنها در قرقهای اختصاصی میتواند مدیران دولتی را با چالشها و مشکلاتی که پیش رو خواهند داشت آشنا کرده تا با رفع آنها نسبت به چنین برنامههایی در مناطق در گامهای بعدی اقدام کنند.