عدم اصلاح الگوی کشت، عامل مرگ دهها آبخوان ایران
الگویی که به کشت نرسید
اما الگوی کشت چیست و چگونه میتواند میزان مصرف آب را کاهش دهد؟ این نوع کشت به زبان ساده، به مفهوم تعیین نوع گیاه یا محصول مورد کاشت، متناسب با مولفههای تاثیرگذار در تولید آن محصول است که ازجمله میتوان به مولفههای آب و هوایی، مولفههای فیزیکی و شیمیایی خاک، مولفههای جغرافیایی، تنشهای زیستی و غیرزیستی اشاره کرد. البته غیر از مولفههای مذکور که مولفههایی طبیعی محسوب میشوند لازم است مولفههای دیگری همچون مولفههای فرهنگی اجتماعی، مولفههای اقتصادی، مولفههای امنیت غذایی، تقاضا و بازار، اشتغال، دانش بومی و... نیز در طراحی الگوی کشت مدنظر قرار گیرد.
به گفته کارشناسان این حوزه متاسفانه در سالهای اخیر، نبود یک برنامه کشت جامع و مدون باعث نابسامانیهای جدی در حوزه کشت محصولات کشاورزی کشور شده است. به عنوان مثال در توسعه کشت محصولات کشاورزی معمولا توجه چندانی به منابع پایه از جمله خاک و آب نمیشود. علاوه بر این مسائلی مانند بازار، نیاز کشور به یک محصول و ... نیز مورد توجه قرار نمیگیرد و ما شاهد هستیم گاهی تولید برخی محصولات به اندازهای زیاد است که محصول کنار جادهها رها میشود یا خوراک دام میشود و گاهی تولید آنقدر کم است که قیمت این محصولات به چند برابر نرخ منطقی آن میرسد. البته مسوولان وزارت جهاد کشاورزی عنوان میکنند که در حوزه تولید برخی محصولات به تفکیک فصل به کشاورزان برنامه ارائه میشود و این کشاورزان هستند که برنامههای ابلاغی را رعایت نمیکنند.
تاثیر الگوی کشت ناکارآمد بر منابع آب
الگوی کشت ناکارآمد به معنای انتخاب نادرست محصولات کشاورزی، زمانبندی نادرست کشت و برداشت و استفاده از روشهای آبیاری غیربهینه و سنتی است. متاسفانه در ایران، با وجود محدودیت منابع آب، کشاورزی سنتی و بهکارگیری محصولات آببر مانند برنج و هندوانه به یک رویه عادی تبدیل شده است! این الگوها نهتنها فشار بیشتری به منابع آبی وارد میآورند، بلکه باعث افزایش تبخیر و هدررفت آب نیز میشوند. مطالعات نشان میدهند که در سالهای اخیر، مصرف آب در بخش کشاورزی به شدت افزایش یافته است. به عنوان مثال، طبق گزارشهای سازمان آب و برق، بیش از ۸۰درصد از منابع آب کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود! این در حالی است که با توجه به وضعیت خشکسالی و کاهش بارندگیها، این مصرف بیرویه میتواند به تخلیه منابع آبی و کاهش سطح آبهای زیرزمینی منجر شود.
فاجعه خشکی دریاچه ارومیه نمونه بارز الگوی کشت نامناسب
به گزارش خبرگزاری تسنیم دریاچه ارومیه، یکی از بزرگترین دریاچههای داخلی ایران، به عنوان یک اکوسیستم ارزشمند، حقآبه مهمی برای حفظ تعادل زیستمحیطی و اکولوژیکی خود دارد، اما با تخصیص نادرست و غیرمنصفانه حقآبه تالابها به بخش کشاورزی، این دریاچه به شدت در معرض خطر قرار گرفته است. استفاده بیرویه از آب در بخش کشاورزی و کاهش حقآبه تالابها، نهتنها بر اکوسیستم دریاچه تاثیر منفی میگذارد، بلکه باعث کاهش تنوع زیستی و نابودی زیستگاههای طبیعی میشود. بیتوجهی به حقآبه تالابها و تامین آب موردنیاز آنها، به تدریج به خشک شدن دریاچه ارومیه منجر شده و تهدیدی جدی برای کشاورزی و زندگی مردم محلی به وجود آورده است. به عنوان مثال، طبق آمارهای اخیر، سطح دریاچه ارومیه به شدت کاهش یافته و برخی از مناطق اطراف آن دچار بحران جدی کمآبی شدهاند. این وضعیت نهتنها بر کشاورزی منطقه تاثیر میگذارد، بلکه زندگی مردم و اقتصاد محلی را نیز به خطر میاندازد.
توسعه افسارگسیخته کشاورزی در حوضه آبریز ارومیه آن هم برای کشت محصولاتی نظیر آلبالو، گیلاس، سیب و... در حالی است که دریاچه ارومیه به دلیل احداث سدهای متعدد در حوضه آبریز خود، در شرایط مرگ حتمی قرار گرفته است! به زبان ساده، طی چند دهه اخیر، مسوولان تصمیمگیر کشور تمام اهتمام خود را برای توسعه کشاورزی در شمال غرب کشور در استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و کردستان که حوضه آبریز دریاچه ارومیه محسوب میشود، به کار گرفتهاند و تلاش آنها منجر به احداث ۲۳ سد فعال در مسیر رودخانههایی شده که همگی نقش حیاتی در تغذیه دریاچه ارومیه داشتهاند!
یعنی طی این سالها، مسوولان مربوطه برای توسعه کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه آن هم برای تولید محصولات غیراستراتژیکی مانند سیب، آلبالو، چغندر و... اقدام به بستن تمام رگهای حیاتی دریاچه ارومیه کردهاند و تمام رودخانههایی که به این دریاچه ختم میشد را با احداث سد، از امکان تغذیه حقآبهای دریاچه ارومیه محروم کردهاند و با این اقدام فاجعهبار، مرگ قریبالوقوع این دریاچه را رقم زدهاند!
وقتی به عمق این فاجعه بیشتر پی میبریم که بدانیم طی این سالها بخش بسیار زیادی از محصولات کشاورزی و باغی که در حوضه آبریز دریاچه ارومیه تولید شده، به دلایل مختلف از جمله سوءمدیریت مسوولان مربوطه، تبدیل به ضایعات قطعی باغی و کشاورزی شده و حتی در حد مصرف دام و طیور هم مورد استفاده قرار نگرفته است.
فقط به عنوان نمونه، سیبی که در باغات ارومیه تولید میشود و آب موردنیاز این باغات بهصورت صددرصدی از آب سدهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه تامین میشوند، محصول چندان با کیفیتی نیست و بخشی عظیمی از آن هر ساله فاسد و کاملا دورریز میشود! متاسفانه هرساله شاهد انباشت تپههای بزرگی از چندهزار تن سیب در حال فاسد شدن در کنار جادههای استان آذربایجان غربی و شرقی بوده و هستیم.
در اعتراف به این فاجعه، سیدسلمان ذاکر، نماینده مردم ارومیه سال گذشته در مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: «امسال یک میلیون تن سیب ممتاز حوضه آبریز ارومیه در سردخانهها مانده و در حال فاسد شدن است.» وی همچنین گفته است که آذربایجان غربی (حوضه آبریز دریاچه ارومیه) امسال با تولید ۱.۵ میلیون تن سیب، رکورد تولید ایران را تصاحب کرده است!
این آمار هدررفت سیب در آذربایجان غربی در حالی است که بر اساس آمار «موسسه تحقیقات آب» برای تولید یک میلیون تن سیب باید سالانه ۲۷۰ میلیون مترمکعب آب (آب سدهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه) به سمت باغات رها شود! برای اینکه نقش این مقدار آب را در احیای دریاچه ارومیه متوجه شویم، باید بدانیم که «تونل زاب» که با امید و آرزوهای بسیار با هدف رساندن مقداری آب به دریاچه ارومیه و کمک به بهتاخیر انداختن مرگ این دریاچه احداث شد تا به امروز صرفا حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب (حدود همان مقدار آب مصرفشده برای تولید یک میلیون سیب) را به دریاچه ارومیه رسانده است!
بیایید کمی دقیقتر به این فاجعه نگاه کنیم؛ مسوولان مربوطه طی این سالها به عنوان یکی از راهکارهای نجات دریاچه ارومیه و صرفا برای ساخت «تونل زاب» بیش از ۳۵۰۰ میلیارد تومان هزینه کردهاند که تا به امروز از طریق این کانال چیزی حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب آب به دریاچه ارومیه رسانده شده است؛ این در حالی است که اگر صرفا در حوضه آبریز دریاچه ارومیه در هر سال زراعی جلوی کاشت ۲میلیون تن سیب گرفته شود و آب موردنیاز کاشت این میزان سیب به جای سرازیر شدن به باغات به دریاچه ارومیه سرازیر شود، در هر سال بیش از دو برابر آبی که قرار بوده با احداث کانال زاب راهی دریاچه ارومیه شود یعنی حدود ۶۰۰ میلیون مترمکعب آب بیشتر نصیب دریاچه ارومیه خواهد شد.
این مساله وقتی جالبتر میشود که بدانیم ۶۰۰ میلیون مترمکعب سهم بیشتر سالانه دریاچه ارومیه از آب پشت سدهای حوضه آبریز این دریاچه فقط با مدیریت کشت یک محصول «سیب» حاصل میشود و اگر همین اتفاق برای سایر محصولات غیراستراتژیکی که در این منطقه کشت میشود مانند آلبالو، گیلاس، چغندر، سیبزمینی، پیاز و... نیز تکرار شود، میتوان سالانه بیش از «۳ میلیارد مترمکعب» آب بیشتری به دریاچه ارومیه رساند و به صورت قطعی جلوی مرگ دریاچه ارومیه را گرفت.
تخصیص حقآبه تالابها به کشاورزی
در ایران تنها حدود ۸درصد از کل سرزمین قابلیت کشت و زراعت دارد که سالانه ۷۰ میلیارد مترمکعب آب مصرف میکند و بخش کشاورزی، بزرگترین مصرفکننده آب کشور است. یکی از چالشهای این بخش، کاهش شدید وسعت اراضی کشاورزی و کوچکتر شدن قطعات زمین است. هرچه اراضی کشاورزی کوچکتر شوند، هزینههای تولید و مصرف آب افزایش مییابد. مصرف آب در بخش کشاورزی ایران حدود ۱۶درصد بیشتر از میانگین جهانی است، اما راندمان تولید در این بخش از میانگین جهانی ۵۰درصد کمتر است! به طوری که به ازای هر مترمکعب آب، باید ۲.۵ کیلوگرم محصول تولید شود، اما در ایران این مقدار تنها حدود ۹۰۰ گرم است. با وجود مصرف سالانه ۷۰ میلیارد مترمکعب آب در این بخش، تنها ۱۲۰ میلیون تن محصول تولید میشود. از این مقدار، حدود یکسوم (۴۰ میلیون تن) به دلایل مختلف از بین میرود، که معادل ۲۳ میلیارد مترمکعب آب هدررفته است.
عدماصلاح الگوی کشت
متاسفانه، ایران در زمینه اصلاح الگوی کشت به دلیل محدودیتهای مالی، کمبود تکنولوژی و ضعف در برنامهریزی، موفق نبوده است. این عدماصلاح، ادامهدار بودن مشکلات موجود در منابع آب و کشاورزی را تضمین میکند. تاکید بر کشت محصولات کمآببر و استفاده از روشهای نوین آبیاری مانند آبیاری قطرهای و هوشمند، میتواند به کاهش مصرف آب و افزایش بهرهوری در کشاورزی کمک کند، اما برای تحقق این اهداف، نیاز به آموزش کشاورزان، ارتقای آگاهیهای زیستمحیطی و حمایت دولت از پروژههای نوآورانه وجود دارد.