دو اتفاق مهم برای بورس
تا این لحظه آنچه از بودجه خوانده و شنیده میشود این است که موضوع تجدید ارزیابی داراییها در بودجه آورده نشده و فعلا بازار نباید به آن دلخوش باشد. وقتی سازمان بورس دید از بودجه دولت برای بازار آبی گرم نمیشود و پیشنهادهایش رد میشود و مجلس نیز با آن همراه نیست، برای کمک به بازار گزینه تجدید ارزیابی داراییها به ذهنش رسید و شاید واقعا در حال حاضر هیچ گزینهای بهجز تجدید ارزیابی دارایی شرکتها برای شوکدهی به بازار روی میز نباشد.البته این موضوع بار دیگر نشان داد که سازمان در جایگاه نهاد ناظر، اهل جنگیدن با دولت برای منافع سهامداران نیست و این پیشنهاد هم دور زدن این میدان جنگ با هدف کمک به بازار است که البته چون هدف کمک به بازار است، قطعا باید از آن استقبال کرد.
تجدید ارزیابی داراییها حق سهامداران یک شرکت است که حداقل بدانند در دل آن مجموعه، چه داراییای با چه قیمتهایی وجود دارد و به نوعی ابزار تجدید میتواند عملکرد واقعی مدیران و شرکتها را نشان دهد و اینکه با چه سطحی از دارایی چه سودی میسازند. تجدید ارزیابی داراییها شامل چند بخش زمین و ساختمان، ماشینآلات و تجهیزات و سرمایهگذاریهای بلندمدت است. قطعا تجدید ارزیابی از محل ماشینآلات و تجهیزات، مد نظر هیچکس نیست؛ چرا که سراغ کاهش سود شرکتها میرود و استهلاک را بالا میبرد، اما این اتفاق عملکرد شرکت را واقعی میکند و اتفاقا معتقدیم اگر این اتفاق رخ دهد، تازه عیار شرکتها معلوم و سیاستهای دولت آشکار میشود. اما در مورد زمین و ساختمان و سرمایهگذاریهای بلندمدت به نظر میرسد این حق سهامدار است که هر چند سال یکبار یا حتی هر سال این تجدید ارزیابی را در دارایی شرکتهای خود داشته باشد.
تجدید ارزیابی از محل زمین و ساختمان و سرمایهگذاریها اتفاق خوبی برای سهامداران است که قبل از همه داراییای را که در آن سهامدار هستند بیشتر و دقیقتر بشناسند و دوم این موضوع، خود را در تابلو و ثروت سهامدار نشان دهد و شرکتها شفافتر شوند. میدانیم مدیران با چه میزان دارایی به چه سودهایی رسیدند. هرچند اگر از محل تجهیزات هم بهروز شوند، تازه میفهمیم مفهوم بهرهوری چیست و دوستان و مدیران در شرکتها در مقابل تورم کاری نکردند و این تورم بوده که عملکرد را موفق کرده است.
افزایش سرمایه هلدینگها یعنی افزایش سرمایه از محل مازاد تجدید ارزیابی دارایی سرمایهای که برای این شرکتها عمدتا سرمایهگذاریهایی است که انجام شده و اختلاف ارزش تابلو و بهای تمامشده را دارد و در پرتفوی آنها نشسته است. این موضوع، یعنی افزایش سرمایه از محل سرمایهگذاری بلندمدت، میتواند تقسیم سودهای واهی را که ناشی از خرید و فروش سهام و شناسایی سود بوده کاهش دهد و جلوی خروج پول از شرکت را بگیرد و این موضوع صرف سرمایهگذاری در جای دیگر میشود که اتفاق بسیار مهمی برای هلدینگهاست و میتواند آنها را کمکم به سمت افزایش سرمایهگذاری سوق دهد که طی این سالها به طور کلی فراموش شده است.
در سمت شرکتها به تحول ویژهای در این زمینه نیاز داریم و برنامهای که آغاز شده، یک برنامه ویژه است و برنامه ویژه، کار ویژه و متفاوت میخواهد. اگر سازمان به دنبال کمک به بازار و اثرگذاری بر آن است و مسیر تجدید ارزیابی را برای آن مفید و موثر میداند باید سرعت عمل خود را در آن بالا ببرد تا افزایش سرمایهها با سرعت بیشتری در بازار جریان پیدا کند. ترکیبی از ارزشگذاری بر مبنای قیمت کارشناسی، لحاظ شدن ارزش بلوک و میانگین قیمت چند ماه اخیر میتواند شرایط متفاوتی را رقم بزند و فضای خوبی ایجاد کند. مورد بعد سیاستهای تشویقی و تنبیهی در این راستاست که به نظر میرسد به هلدینگها و شرکتهایی که در این موضوع پیشقدم میشوند و پیش میروند کمک بیشتری شده و آنها در بازار و در سایر موارد از این کمک سازمان بورس بهرهمند باشند.
خاصترین بخش تجدید ارزیابی خواست شرکتها و مشخص شدن میزان و درصد آن است که بهواسطه مدل ارزشگذاری و قیمت نهایی و اختلاف آن با بهای تمامشده به دست میآید. مرحله بعد تایید حسابرس و سپس اخذ مجوز از سازمان بورس و برگزاری مجمع و باقی موارد است. لازم است سازمان بورس و کارگروه ویژه آن از ابتدا تا انتها همراه این شرکتها باشند و سهامدار در تمامی این مراحل با جزئیات در جریان امور قرار گیرد. حدود درصد که مشخص شد، بلافاصله به بازار اعلام شود. در هر صورت مهمترین بخش، چگونگی اجرا و اعلام این موضوع به بازار است که امیدواریم هرچه سریعتر بتواند شرایط را مساعد و مناسب این تغییر کند.
به نظر میرسد چند عامل دیگر میتواند در ادامهدار بودن و روند مثبت تجدید ارزیابی داراییها موثر باشد. اولین مورد کاهش نرخ سود است که به افزایش P/E بازار منجر میشود و میتواند چشمانداز خوبی را رقم بزند که فعلا چنین چیزی در بازار دیده نمیشود و بعید است شاهد کاهش نرخ سود باشیم. نکته بعد نرخ دلار و تورم است که افزایش نرخ ارز در ماههای پایانی سال و سال آینده رشد سود شرکتها و تحولات آنها را رقم بزند و موجب جریان پول ادامهدهنده در مسیر رشد قیمتها باشد. همچنین بحث سودآوری و جریان سود شرکتها حائز اهمیت است. نکته جالب این است که ارزندگی با ترکیبی از این سهعامل ایجاد میشود و تجدید ارزیابی داراییها نمیتواند در میانمدت و بلندمدت عاملی برای حفظ شرایط بازار شود و باید بر جریان نقدینگی و همچنین ارزندگی تکیه کرد.
اگر قرار بر تجدید ارزیابی داراییها و افت قیمت سهمها به محدوده قیمت اسمی باشد، قطعا انتخاب از بین سهمهای زیانده با قیمت پایین و سهمهای سودآور با قیمت پایین انتخاب جالب و جذابی خواهد بود و پس از برابر شدن شرایط تا حدودی گرایش بازار بر سهمهای محدوده قیمت اسمی که سودآور باشند بیشتر میشود و این نکتهای است که از بعد معاملاتی و بازاری کمکم مورد بررسی و توجه قرار میگیرد.
تجدید ارزیابی بدون ارزندگی، نوسانی کوتاه خواهد بود و باید نمادهایی مورد توجه قرار گیرند که این دو عامل را همزمان داشته باشند. نحوه مدیریت سازمان بورس بهعنوان متولی این امر در تجدید، تعیینکننده انرژی بازار و زمان خاص آن است. اگر موضوع فقط به جلسات و حرفها ختم شود، بازار هم خیلی زود این موضوع را درک میکند و به حال خود رها میشود. پس لازمه این جریان، تدوین برنامه دقیق و خاص است که از نهادهای بالادست، اعم از وزارتخانهها و هیاتدولت آغاز میشود، به سازمان بورس به عنوان بازوی اجرایی میرسد و در شرکتها پیاده میشود.
اینکه چه رویداد و اتفاقی میتواند آذرماه را متفاوتتر از ماههای قبل کند، در دو موضوع خلاصه میشود. اولین و مهمترین موضوع قطعا چرخش فرمان سیاستگذار است که باید خود را در اولین بزنگاه جدی یعنی بودجه نشان دهد. اینکه تجدید ارزیابی چه جایگاهی در بودجه دارد، نرخ تسعیر چقدر است و مواردی از این دست. عامل دوم ارز است.
در نهایت باید گفت وقتی در چنین شرایطی قرار داریم و دولت و هیچ ارگان و نهاد دیگر فکری به حال بازار سرمایه نمیکنند، به نظر میرسد باید از هر راهکار و اتفاقی که به بازار کمک کند استقبال کرد.
تجدید ارزیابی، جذابیتهای ارزندگی بازار را افزایش میدهد. باید جریان پول را به واسطه ارزندگی ناشی از تحولات بنیادی در دل شرکتها نیز حفظ کند یعنی بهزودی باید اثرات بنیادی را در گزارشها و چشمانداز سودآوری ببینیم؛ در غیراینصورت تجدید ارزیابی شاید چند روز و چند هفته مطرح باشد، ولی دوامی نخواهد داشت. دوام و قوام کار مبنای ارزندگی و تحولات بنیادی است. تجدید ارزیابی برخی معایب شفافیت مالی شرکتها را افزایش میدهد و به نوعی امکان مقایسه و تجزیه و تحلیل دقیقتر و قویتر را به بازار میدهد و میتواند تحول مهمی در حوزه گزارشدهی و مقایسه عملکرد و بازدهی مدیران باشد.جریان تجدید ارزیابی، اتفاقا از نظر شفافسازی خوب است؛ اینکه سرمایهگذاران متوجه باشند اولا شرکتهای بزرگ چه میزان دارایی دارند، ثانیا تجدید ارزیابی تنها مختص شرکتهای کوچک و زیانده نباشد، بلکه اتفاقا سرمایه را به سمت شرکتهای بزرگP/E محور هدایت کند. در واقع فایده تجدید ارزیابی برای سهامدار خرد این است که بداند ارزش روز واقعی کارخانهها و هلدینگها چقدر است و بداند که داراییهای بورسی برای او سپر تورمی هستند و لازم نیست به بازارهای دیگر برای جبران تورم، کوچ کند.