بزرگان مکتب اقتصادی کمبریج

هارود، کالکی، سرافا، رابینسون، کاهن، کالدور و پاسینتی همگی اقتصاددانان عضو مکتب کمبریج شناخته می‌شوند هرچند دو نفر اول هرگز در دانشگاه کمبریج کار نکرده بودند و در دانشگاه آکسفورد فعالیت داشتند. مکتب فکری کمبریج در سراسر جهان به عنوان مکتبی تاثیرگذار تلقی می‌شد و اقتصاددانان هترودوکس‌ به ویژه قبل از فروپاشی امپراتوری بریتانیا و متعاقب آن افزایش سلطه دانشگاه‌های آمریکایی، برای آن جایگاه والایی قائل بودند. امروزه در دانشگاه کمبریج، تنها کالج‌های تابعه و «مکتب فکری قضاوت درباره تجارت» (گروه تفکرات اقتصادی کاربردی که اخیرا به پایان راه خود رسید) میزانی از خصلت هترودوکس بودن را حفظ کرده‌اند. گروه اقتصاد این دانشگاه اکنون کاملا رویکرد نئوکلاسیک دارد و به همین علت بود که دانشجویان دوره دکترای این دانشگاه، پای دادخواستی که بی‌شباهت با دادخواست امضا شده توسط دانشجویان فرانسوی نبود را امضا کردند و خواستار تکثرگرایی بیشتر در نحوه تدریس اساتید شدند.

روی هارود به عنوان اولین زندگی‌نامه نویس کینز، جایگاه متمایزی دارد. او درست مانند «ریچارد کاهن»که بعدها به یکی از همکاران نزدیک جون رابینسون تبدیل شد، هنگام نگارش کتاب نظریه عمومی کینز درباره تک‌تک فصل‌های آن اظهارنظر کرد. هارود عمدتا به خاطر کار ابتکاری خود در حوزه پویایی‌های اقتصادی مشهور ‌شد و با آغاز کارش در سال ۱۹۳۹، مفهوم پیشرفت فنی را مطرح کرد که بعدها می‌توان این مفهوم را در کارهای رابینسون، کالدور و کالکی و نیز در آثار بسیاری از نویسندگان معتقد به تفکر پساکینزی مشاهده کرد. هارود همچنین از حاضرین در مطالعات رفتارسنجی شرکت‌ها زیر نظر دانشگاه آکسفورد بود که نهایتا به رد نظریه مسلط در اقتصاد خرد منجر شد.

جون رابینسون اولین بار به خاطر کار خود بر روی رقابت ناقص که در سال ۱۹۳۳ منتشر شد به شهرت رسید. کتاب او در این باره با استقبال اقتصاددانان نئوکلاسیک مواجه شد هرچند بعدها به انکار این موضوع پرداخت. رابینسون نویسنده بسیار پرکاری بود که مهم‌ترین اثرش بی گمان کتاب «انباشت سرمایه» است که بی‌شک می‌توان آن را همسنگ‌ کتاب نظریه عمومی و یکی از مهم‌ترین کتاب‌های اقتصادی کلاسیک تلقی کرد. گرچه درک بخش‌هایی از این کتاب سخت است اما عمدتا به انتخاب تکنیک‌های تولید، پرسش‌های مطرح در حوزه پولی، مسائل مربوط به توزیع و ملاحظات مربوط به ثابت نگه داشتن نرخ رشد بدون ایجاد بیکاری پرداخته است.رابینسون همراه با سرافا، یکی از معماران اصلی پروژه «مناقشات کمبریج» بود که مفهوم نئوکلاسیک سرمایه و نیز نظریه مسلط در حوزه توزیع را زیر سوال می‌برد.

نیکولاس کالدور هم در بطن انقلاب کمبریج حضور داشت. کالدور با تبار مجارستانی در سال ۱۹۲۷ به انگلستان آمد. نظرات او به نوعی مرتبا در حال تکامل بودند و نقش زیادی در ایجاد نوآوری‌ها در شماری از حوزه‌های مهم داشتند. مثلا او نظریه‌های ابتکاری درباره سوداگری، تعادل چندگانه و چرخه‌های فضیلت ارائه داد. کالدور همچنین تاثیر مهمی در طرح نظریه‌های رشد و توسعه و نیز طرح پرسش‌هایی درباره سیاست‌های پولی و مالیه عمومی داشت. هرچند خود او هیچ‌وقت اقدامی در جهت ترکیب‌بندی کار خود نکرد، امروزه بسیاری از نویسندگان کار نظری و تجربی او را همچنان الهام‌بخش می‌دانند.

مایکل کالکی، اقتصاددان لهستانی، بین سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۶ در انگلستان زندگی کرد و در آنجا دوستی نزدیکی با جون رابینسون داشت. بسیاری از اقتصاددانان مدعی هستند که او پدر اصل تقاضای موثر است. به‌علاوه نظریه‌های کالکی در حوزه اقتصاد کلان بر خلاف نظریه‌های کینز، متکی بر بنیان‌های اقتصاد خرد مارشالی نبود. کالکی بیشتر یک اقتصادسنج بود و کارش بر چرخه‌های تجارت متمرکز شده بود. درواقع بسیاری از مطالعات اولیه اقتصادسنجی با رویکرد کینزی، متاثر از آثار او بودند.

پیرو سرافا در ایتالیا به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۷ به انگلستان مهاجرت کرد. سرافا را عمدتا به خاطر نقد پیشرویی که از تفکرات اقتصادی مارشال به ویژه نظریه عرضه در یک محیط کاملا رقابتی ارائه کرد می‌شناسند. او که معلم خوبی نبود خیلی زود کار ویراستاری آثار تکمیل‌شده «دیوید ریکاردو»را در دست گرفت و در این کار سعی کرد برخی از مشکلات مطرح توسط ریکاردو را حل کند (و به همین دلیل است که تفکرات اقتصادی سرافیایی غالبا به عنوان تفکرات اقتصادی نئوریکاردی هم شناخته می‌شوند) به ویژه مشکل معروف سنجش ارزش که به تعیین قیمت‌های نسبی در جهانی می‌پرداخت که در آن تولید کالاها پیامد یک فرآیند چرخه‌ای است. کار او با انتشار کتاب «تولید کالاها با استفاده از کالاها» به اوج خود رسید که سرافا آن را پیش درآمدی در نقد نظریه نئوکلاسیک می‌داند. بسیاری از اقتصاددانان ایتالیایی در کمبریج تحت نظارت سرافا گرد هم آمدند که ازجمله تاثیرگذارترین آنها می‌توان به «پیر آنجلو گارگنانی» و «لوییجی پاسنیتی» اشاره کرد که عمده کار آنها به ترتیب کار بر روی نظریه سرمایه و کار بر روی نظریه رشد بخشی نامتوازن بود. تاثیرگذاری این سه نویسنده به حدی بود که برای مدتی مکتب پساکینزی را به‌عنوان مکتب انگلو ایتالیایی می‌شناختند. پاستینی اکنون عمدتا سخن از «مکتب تفکر اقتصادی کینزی کمبریج » به میان می‌آورد. اطلاعات درباره دیگر نویسندگان تاثیرگذار تفکر پساکینزی را می‌توان در زندگینامه‌هایی که «ارستیس» و «ساویر» آنها را ویراستاری کرده‌اند پیدا کرد. «کینگ» در کتاب خود درباره تاریخچه تفکرات اقتصادی پساکینزی با دقت به بررسی تاریخچه نویسندگان پساکینزی تاکنون می‌پردازد و در مدخل کینگ هم زندگینامه خود نوشت جامعی ارائه می‌دهد.

علاوه بر کتاب ویراستاری شده توسط «هولت» و «پرسمن» و واژه‌نامه‌های مختلفی که در مورد تفکر پساکینزی منتشر شده‌‌اند شماری از متون عمومی هم درباره تفکرات اقتصادی پساکینزی وجود دارند که به ترتیب سطح دشواری می‌توان به نوشته‌های رینولدز، آرستیس، لاوویی، ایچنر و پالی اشاره کرد.

* برگرفته از کتاب «مقدمه‌ای بر تفکرات اقتصادی پساکینزی». این کتاب نوشته مارک لاوویی است که مهرداد ملایی ترجمه‌اش کرده و انتشارات دنیای‌اقتصاد چندی دیگر منتشر می‌کند.

دوره های مالی و سرمایه گذاری دوره های مدیریت و اقتصاد دوره های ارتباطات و روزنامه نگاری
کتاب های اقتصادی کتاب های مدیریت و بازرگانی کتاب های سیاسی
کتاب های اندیشه و فرهنگ کتاب های کودک و نوجوان کتاب های ادبیات و هنر