ازخودبیگانگی: جهتگیریهای جدید در نظریه انتقادی
راهل یِگی / ترجمه احمد تدین
مقوله ازخودبیگانگی مسالهدار و در پارهای جنبهها منسوخ به نظر میرسد. تا مدتها موضوع محوری نقد اجتماعی چپ (و البته محافظهکار) و درونمایه تعیینکننده فلسفه اجتماعی مارکسیسم، ازخودبیگانگی بود (و از اینرو برای مارکسیسم غربی و نظریه انتقادی اهمیتی فراوان داشت). ضمن اینکه همزمان، بر روایتهای گوناگون نقد فرهنگی الهامگرفته از اگزیستانسیالیسم تاثیرگذار بود. با اینهمه، مقوله ازخودبیگانگی نهتنها از ادبیات فلسفی امروزه غرب تقریبا رخت بربست که حتی در قاموس واژگانیِ نقد فرهنگی معاصرچندان جایی نداشت.
راهل یِگی / ترجمه احمد تدین
مقوله ازخودبیگانگی مسالهدار و در پارهای جنبهها منسوخ به نظر میرسد. تا مدتها موضوع محوری نقد اجتماعی چپ (و البته محافظهکار) و درونمایه تعیینکننده فلسفه اجتماعی مارکسیسم، ازخودبیگانگی بود (و از اینرو برای مارکسیسم غربی و نظریه انتقادی اهمیتی فراوان داشت). ضمن اینکه همزمان، بر روایتهای گوناگون نقد فرهنگی الهامگرفته از اگزیستانسیالیسم تاثیرگذار بود. با اینهمه، مقوله ازخودبیگانگی نهتنها از ادبیات فلسفی امروزه غرب تقریبا رخت بربست که حتی در قاموس واژگانیِ نقد فرهنگی معاصرچندان جایی نداشت. به نظر میرسد ازخودبیگانگی که در دوره اوج خود بیش از اندازه آماس کرده بود، بنیانهای فلسفیاش در دوره پسامدرن منسوخ شده؛ دلالتهای سیاسیاش در دوره لیبرالیسم سیاسی زیر سوال رفته و در زمانهای که پیروزی سرمایهداری قاطع مینماید، پرداختن به نقد ازخودبیگانگی کاملا بیهوده است.
با اینهمه، مشکل ازخودبیگانگی هنوز هم (یا شاید دیگر بار) در کانون توجه معاصر قرار گرفته است. در متن تحولات اقتصادی و اجتماعی اخیر، میتوان شاهد نشانههای نارضایتی فزایندهای بود که اگر نه در اسم، در محتوا و جوهر، به پدیده ازخودبیگانگی ارتباط پیدا میکند. هدف کتاب «ازخودبیگانگی: جهتگیریهای جدید در نظریه انتقادی» بازسازی مفهوم ازخودبیگانگی بهمثابه یک مقوله بنیادین فلسفه اجتماعی است. بررسی این موضوع از دو نقطه آغاز خواهد شد: از یکسو، ازخودبیگانگی مقولهای است از نظر فلسفی پرمحتوا و پربار که میتواند قلمروهای پدیدههایی را به روی ما بگشاید که تنها به بهای تحلیلبردن امکانات بیان و تفسیر نظری میتوان از آنها چشم پوشید. از سوی دیگر، سنتی را که مقوله ازخودبیگانگی به آن پیوند خورده است نمیتوان بیتامل پذیرفت، چرا که مفروضات آن بهدرستی زیر سوال رفتهاند.
به این سبب هر نوع بحث بیشتر ازخودبیگانگی به یک بازسازی انتقادی بنیادهای مقوله نیاز دارد. این کتاب تلاشی است در مسیر چنین بازسازیای. این بازسازی دوجنبه دارد: از طرفی، بر آن است که معنی مقوله ازخودبیگانگی بهطور کلی به رسایی بیان شود، و از طرف دیگر، این مقوله باید به شیوهای نظاممند بازتفسیر و در پرتو مسائلی که یادآوری شدند، از نظر مفهومی دستخوش دگردیسی شود. به سخن دیگر، طرح کتاب تملک دیگر بار فلسفی دیدگاهی است که بنا به دلایل گوناگون، مسالهساز شده است، ضمن اینکه در کشف دوباره محتواهای تجربی آن نیز تلاش میکند. به این ترتیب هدف کتاب، نه تلاش در بهروز کردن مساله ازخودبیگانگی با نگاهی به جلوههای معاصر آن است و نه بحث ازخودبیگانگی به صورتی که درمحدودههای از پیش تعریفشده چارچوب نظری باقی بماند. بلکه تلاش برای ارائه تحلیلی است مفهومی از مقولههای بنیادین و مفروضات زیربنایی یک الگوی تفسیری که ویژگیهای مقوله ازخودبیگانگی را در جلوههای گوناگون آن با خود دارند.
ارسال نظر