گریزی از افزایش سالخوردگی جمعیت نیست
علل و پیامدهای سالخوردگی جمعیت در ایران*
درباره سالخوردگی جمعیت ایران دغدغه کاذبی شکل گرفته شد
دکتر مجید کوششی بیش از سه قرن است که اولین نشانههای تغییرات جمعیتی دنیا در تقلیل سطح مرگومیر و در پی آن افزایش امید زندگی پدیدار شده است. این تغییر با ناپدید شدن اپیدمیهای بزرگ که جمعیت زیادی را به کام مرگ میکشاند آغاز و با پیشرفتهای بزرگ بهداشتی- درمانی در کنترل بیماریهای عفونی و انگلی تداوم یافت تا اینکه رشد جمعیت دنیا را در بخش کشورهایی که امروزه صنعتی نامیده میشوند در قرن نوزدهم میلادی به حدی بالا برد که سهم این کشورها به یکسوم جمعیت دنیا نزدیک بشود.
اولین پیامد جمعیتی کاهش مرگومیر و متعاقبا افزایش امید به زندگی در این کشورها شتاب گرفتن رشد جمعیت کودکان، نوجوانان و تدریجا جوانان بود. اما به فاصله کم و بیش نیمقرن از این تغییر بزرگ، کاهش باروری بهمثابه لجامی، رشد جمعیت کودکان و جوانان را آهسته کرد و بالاخره پس از گذشت حدود یک قرن، این رشد متوقف شد. در مرحله جدید رشد جمعیت میانسالان و سپس سالمندان بهویژه در نیمه دوم قرن بیستم شتاب گرفت و اولین جمعیتهای سالخورده تا قبل از پایان گرفتن قرن بیستم میلادی در مجموعه کشورهای توسعهیافته صنعتی ظاهر شدند. جمعیتشناسان از مشاهده چنین تغییراتی نظریهای طرح کردند که امروزه مهمترین پارادایم جمعیتشناختی قلمداد میشود. گذشته از شرح و وصف و نقد و انتقاد در مورد این نظریه، گذار جمعیتی به تغییراتی اشاره میکند که جمعیتها را از وضعیت «سکون یا تعادل جمعیتی اولیه» به «نوسانات جمعیتی» و مجددا به «سکون یا تعادل جمعیتی ثانویه» منتقل میکند. بنابراین گذار جمعیتی سه مرحله دارد. مرحله اول به درازای تاریخ زندگی بشر روی کره خاکی تا ظهور اولین نشانههای ناپدید شدن اپیدمیهای بزرگ است. [1] رشد جمعیت در این مرحله ناچیز است،
اگرچه در برخی سالها ممکن است مثبت یا منفی باشد ولی کاملا تابع نوسانات سطح مرگومیر است. مرحله دوم از شروع کاهش مرگومیر جمعیت تا پایان کاهش سطح باروری تداوم مییابد. همه جمعیتها بزرگترین نرخ رشد خود را در این مرحله تجربه کردهاند که از حدود 5/1 درصد در برخی کشورهای اسکاندیناوی تا 4 درصد در برخی کشورهای آفریقایی و آسیایی متغیر بوده است و بالاخره مرحله سوم یا مرحله سکون ثانویه مرحلهای است که در دورههای آغازین آن جمعیت انسانی کمتر از هر زمان دیگری میمیرد و کمتر از هر زمان دیگر نیز بهدنیا میآورد. هرگاه زادوولد به سطوح خیلی پایین (معمولا پایینتر از 5/1 فرزند برای هر زن) و دور از حد جانشینی(حدود 1/2 فرزند برای هر زن) تقلیل یابد، آنگاه در بلندمدت نرخ رشدهای منفی ظاهر خواهد شد.
در مورد مرحله دوم لازم است نکته دیگری مورد بحث قرار گیرد و آن اینکه این مرحله شامل ۲ دوره است: دوره اول از زمان شروع کاهش مهم در میزان مرگ تا زمانی امتداد مییابد که سطح باروری یا زادوولد نسبتا ثابت باشد. معمولا بالاترین نرخ رشد جمعیت در پایان این دوره مشاهده میشود. دوره دوم از زمان کاهش مهم و مستمر در سطح زادوولد آغاز میشود و پایان آن وقتی است که این کاهش متوقف شود. سطحی که باروری در آن کاهش مییابد، از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است ولی این میزان در بیشتر جمعیتهای بزرگ و با سابقه تاریخی و غنای اجتماعی رقمی حول و حوش حد جانشینی است. نرخ رشد بلندمدت جمعیت متناظر برای این سطح از نرخ باروری حدود صفر است.
با مقدمهای که در بالا آمد، معمولا پرسشی که به ذهن متبادر میشود این است که در حال حاضر وضعیت گذار جمعیتی کشورهای دنیا چگونه است؟ و اینکه آیا همه جوامع کنونی این مراحل را پشت سر گذاشتهاند؟ پاسخ این پرسش منفی است. بنابر آمار جهانی جمعیت، غیر از کشورهای توسعهیافته صنعتی که پیشتر مراحل اول و دوم گذار را سپری کرده و برخی سابقه درازتری در این گذار داشتهاند، بیشتر کشورهای در حال توسعه در آستانه مرحله سوم و پایانی قرار دارند و تعدادی از کشورهای کمتر توسعه یافته و فقیر هنوز در دوره آغازین مرحله دوم هستند. با این وجود با اطمینان میتوان بیان کرد که در حال حاضر هیچ کشوری در مرحله اول گذار قرار ندارد. اطلاعات جمعیتی کشورهای دنیا نشان میدهد که کشورهایی که باروری بالاتر دارند، با وجودیکه سطح مرگومیرشان رو به کاهش بوده است، همچنان بالاترین سطوح مرگومیر را نیز دارند. براساس آمارهای موجود در پایگاههای اطلاعات جمعیتی جهان[۲]در آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم، هر زن در کشورهای توسعهیافته حدود ۱/۷ فرزند، در کشورهای کمتر توسعه یافته ۲/۴ (بدون احتساب چین در زمره کشورهای کمتر توسعه یافته حدود ۳ فرزند) و در
کشورهای فقیر حدود ۴/۵ فرزند زنده بهدنیا میآورد. در همین زمان، احتمال مرگ هر هزار کودک زنده متولد شده تا قبل از یکسالگی در کشورهای توسعهیافته حدود ۶، در کشورهای کمترتوسعه یافته حدود ۳۸ (بدون احتساب چین حدود ۵۱) و در کشورهای فقیر حدود ۷۱ طفل است. کشورهای برونئی، سومالی، اوگاندا، تانزانیا و زامبیا، و در آسیا کشور افغانستان باروری حدود ۵ تا ۶ فرزند برای هر زن را دارند که بین ۷۵ تا ۱۰۰ نفر از آنان هرگز یکسالگی خود را نمیبینند. بنابراین هنوز معدود کشورهای فقیر با باروری بالا وجود دارند که زنان در این کشورها تعداد زیادی فرزند بهدنیا میآوردند ولی در مقایسه با تعداد زیادی از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه بیشتر میمیرند.
گذار جمعیتی در ایران
در ایران تحولات در قالب گذار جمعیتی به سالهای دور و حدود یک قرن پیش باز میگردد. هرچند اولین تلاشها برای به کنترل در آوردن بیماریهای همهگیر به اواخر دوره قاجاریه و بهویژه تلاش برای گسترش فعالیتهای طب جدید در اواخر دوره
ناصرالدین شاه بازمیگردد، اما فعالیتهای موثر تا اوایل قرن حاضر هجری شمسی بهتعویق افتاده است. برآورد جمعیتشناسان از سطح مرگومیر کشور در اولین دهه قرن چهاردهم هجری شمسی نشان میدهد که میزان مرگومیر اطفال زیر یکسال بیش از ۳۰۰ در هزار بوده است. به این معنی که از هر هزار تولد در این سالها بیش از ۳۰۰ مولود زنده متولد شده به یکسالگی نمیرسیدند و امید زندگی این نسلها به رقمی حدود ۳۰ سال میرسیده است.
از آغاز این قرن و با گسترش بهداشت فردی و محیط، توسعه آموزش رسمی طب جدید و گسترش استفاده از داروهای غیرسنتی بهویژه استفاده موثر از آنتیبیوتیکها، ناپدید شدن بیماریهای همهگیر و درمان بیماریهای بومی و چند عامل دیگر مرگومیر کودکان و مرگهای ناشی از بیماریهای عفونی و انگلی به کنترل درآمد و به تدریج امید زندگی در بدو تولد رو به افزایش گذاشت. بهرغم مشکلات اقتصادی و خصوصا تحریمها، این کاهش در مرگومیر اطفال و کودکان در سالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه داشته است. به طوری که میزان مرگ اطفال زیر یکسال از رقمی حدود ۱۰۰ نفر از هر هزارنفر در آستانه پیروزی انقلاب به حدود ۲۰ در سالهای اخیر کاهش یافته و در نتیجه امید به زندگی به حدود ۷۲ سال افزایش یافته است.
در همین دوره کوتاه است که در سال های منتهی به دهه ۱۳۹۰ میزان باروری کل به کمتر از ۲ فرزند و اخیرا به رقمی حدود ۲ فرزند رسیده است (جدول زیر را ببینید). پیداست، جمعیت جمهوری اسلامی ایران در گروه کشورهایی قرار میگیرد که با وجود باروری پایین در مقایسه با کشورهای فقیر و توسعهنیافته میزان مرگ کمتری هم دارد. اگرچه نباید فراموش کرد که هنوز تفاوتهای منطقهای مهمی هم در سطح باروری و هم در سطح مرگومیر کشور دیده میشود که نیازمند تلاشهای بیشتری است و تداوم کاهش مرگ اطفال زیر یکسال و مرگ کودکان زیر ۵ سال میتواند بقای تعداد متولدین سالهای اخیر و آینده را افزایش دهد.
سالخوردگی جمعیت و دو تعریف آن
منظور ما از طرح گذار جمعیتی کشور و مقایسههای بینالمللی ارائه مقدمهای بود که فهم سالخوردگی جمعیت را ساده میکند. اگر به دنبال تعریفی علمی از سالخوردگی جمعیت باشیم، بهطور خلاصه میتوان گفت که سالخوردگی جمعیت یعنی جانشین شدن نسلهای کنونی سالمندان (در سن سالمندی) توسط نسلهایی که پرشمارتر هستند. این پرشماری از دو عامل مورد بحث در بالا، یعنی سطح زادوولد و سطح مرگومیر، ریشه میگیرد. بنابراین چنانچه قبل از کاهش، باروری در سطح بالایی باشد و اگر امید به زندگی به سرعت افزایش یا به عبارتی سطح مرگومیر به سرعت کاهش یابد، نسلهایی با حجم بزرگ (به خاطر زادوولد بالا) با شانس بالاتر زنده ماندن، به سنین بالاتر و سالمندی میرسند که از نظر شمار بر جمعیت نسلهایی که زیاد بهدنیا آمدهاند ولی به علت مرگومیر بالا تعداد کمی از آنها به سنین یک، پنج و سپس ۶۰ رسیدهاند؛ برتری یافته و جمعیت سالمندان رو به افزایش میگذارد. این یک قانون جمعیتی است و از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت و متغیر نیست. بنابراین افزایش شانس زنده ماندن زودتر از اینکه کاهش باروری سالخوردگی جمعیت را رقم بزند، به افزایش جمعیت سالمندان منجر
خواهد شد. با توجه به قاعده ذکر شده تمایز دو پدیده در مورد سالخوردگی ضروری است. اول اینکه حتی اگر باروری در سطح بالایی ثابت باشد، به دلیل افزایش شانس زنده ماندن تا سنین بالا جمعیت سالمندان ثابت نخواهد بود. این پدیده را جمعیتشناسان «سالخوردگی فردی» [۳] نامیدهاند. در صورت ثبات باروری در سطح بالا، تنها چیزی که در این مورد ثابت میماند نسبت جمعیت سالمند است. همانطور که جدول زیر نشان میدهد، تعداد و رشد جمعیت سالمندان ۶۰ و ۶۵ ساله و بالاتر در سالهای اخیر افزایش قابلتوجهی داشته است. مقایسه این رشد با رشد کل جمعیت کشور به خوبی اثر افزایش شانس زنده ماندن تا سنین سالمندی را بر افزایش تعداد سالمندان و پیشی گرفتن رشد جمعیت این گروه بر رشد کل جمعیت را نشان میدهد. براساس سرشماری ۱۳۹۰ جمعیت سالمندان ۶۰ ساله و بیشتر در این سال به رقمی بیش از ۶ میلیون نفر رسیده که نسبت به سال ۱۳۶۵ نرخ رشدی بیش از ۳/۳ درصد در سال را نشان میدهد. این در حالی است که طی همان دوره نرخ رشد سالانه کل جمعیت کشور کمتر از ۷/۱ درصد بوده است.
بنابراین چنانچه زندگی خانوادگی و اجتماعی- اقتصادی سالمندان در سیاست های جمعیتی را بپذیریم، افزایش تعداد آنان به همان اندازه کاهش باروری و تغییر در تناسب این جمعیت با گروه سنی جوان اهمیت مییابد. در هر صورت افزایش جمعیت این گروه موضوع مهمی در برنامه های اجتماعی و رفاهی است و نیازمند بحث و تحقیق بیشتر است.
دومین مفهومی که به بیان سالخوردگی جمعیت کمک میکند، اینکه وقتی باروری کاهش مییابد، زمینه تغییر در تعادل جمعیت گروههای سنی بزرگ (مثل کودکان، جوانان و سالمندان) به وجود خواهد آمد. علت برهم خوردن تناسب جمعیت گروههای سنی این است که با کاهش باروری رشد جمعیت کودکان و جوانان کاهش مییابد و با توجه به افزایش نسبی جمعیت سالمندان نسبت بین جمعیت این دو گروه تغییر
خواهد کرد. مثلا نسبت جمعیت سالمند ۶۰ ساله و بیشتر به جمعیت زیر ۱۵ سال که در سال ۱۳۹۰ حدود ۳۵ سالمند به ۱۰۰ نفر جمعیت زیر ۱۵ سال بوده تا حدود سه دهه دیگر به حدود ۱۰۰ خواهد رسید. به این معنی که تعداد جمعیت این دو گروه برابر خواهد شد. این پدیده را جمعیتشناسان با مفهوم «سالخوردگی جمعیت» [۳]، شرح دادهاند. نتیجه هر کاهشی در باروری میتواند این تناسب را تغییر دهد، چراکه هر کاهشی در باروری تعداد و سهم جمعیت زیر ۱۵ سال را کاهش خواهد داد، ولی مسلما کاهش شدیدتر به سطوح پایینتر سرعت افزایش را در نسبت ذکر شده بیشتر خواهد کرد.
سالخوردگی جمعیت؛ پدیدهای جهانی و اجتنابناپذیر
نتیجهای که تا کنون میتوان از بحث بالا گرفت این است که با توجه به گذار جمعیتی و جهانی شدن این گذار، سالخوردگی جمعیت نیز پدیدهای جهانی است.
همه کشورهایی که گذار جمعیتی را تجربه کردهاند یا در این مسیر حرکتی آغاز کردهاند، یا جمعیتی سالخورده دارند یا در حال سالخورده شدن هستند یا در آینده این تجربه را خواهند داشت. فقط ماندن در شرایط پیش از گذار یا مرحله اول یا دوره اول مرحله دوم گذار است که جمعیت را تنها از نظر تناسب جوان نگاه میدارد.
با این حال، گریزی از افزایش جمعیت سالمند نیست. وقوع کاهش باروری به هر اندازه (به نصف یا حتی یکسوم) سالخوردگی جمعیت را اجتنابناپذیر میکند. و چون همه جمعیتها در گذشته (قبل از گذار جمعیتی) همیشه ساختار سنی جوان (با سطح بالای باروری و سطح بالای مرگومیر) داشتهاند، این پدیده بیسابقه و با توجه به زمینهها و علل سالخوردگی جمعیت (کاهش سطح مرگومیر و افزایش امید زندگی) پدیدهای بازگشتناپذیر
است.
[۱]: این زمان را برخی جمعیتشناسان تاریخی اواسط قرن هجدهم ذکر کردهاند.
[۲]: نسخه ۲۰۱۲ چشمانداز جمعیت دنیا در وبسایت: http://esa.un.org/unpd/wpp/index.htm
[۳]: individual ageing
[۴]: population ageing
*این مقاله ادامه دارد
ارسال نظر