از شاعرانگی تا ضرورت
مرتضی کیمنش* فعالیت داوطلبانه در دنیای پرشتاب امروز، در نخستین نگاه، بیش از آنکه عاقلانه به نظر آید، کمی شاعرانه و عاشقانه به نظر میرسد، اما نباید به این نخستین برداشت اکتفا کرد. برداشتی که نمیتواند چندان آگاهانه باشد و متاسفانه فراگیرترین قضاوتی است که در عموم اقشار جامعه ما - حتی برخی دانشگاهیان و فرهیختگان - رواج دارد. انجام دادن کاری بدون چشمداشت منفعت مادی، یقینا از بعد شخصی حاوی مفاهیم والای بشری است؛ اما از منظر کلانتر، اگر ادعا کنیم گردش بهتر چرخ اقتصاد و سامان یافتن یک اجتماع، ارتباط مستقیمی با میزان فعالیتهای داوطلبانه در یک جامعه دارد، سخنی به گزاف نگفتهایم.
مرتضی کیمنش* فعالیت داوطلبانه در دنیای پرشتاب امروز، در نخستین نگاه، بیش از آنکه عاقلانه به نظر آید، کمی شاعرانه و عاشقانه به نظر میرسد، اما نباید به این نخستین برداشت اکتفا کرد. برداشتی که نمیتواند چندان آگاهانه باشد و متاسفانه فراگیرترین قضاوتی است که در عموم اقشار جامعه ما - حتی برخی دانشگاهیان و فرهیختگان - رواج دارد.
انجام دادن کاری بدون چشمداشت منفعت مادی، یقینا از بعد شخصی حاوی مفاهیم والای بشری است؛ اما از منظر کلانتر، اگر ادعا کنیم گردش بهتر چرخ اقتصاد و سامان یافتن یک اجتماع، ارتباط مستقیمی با میزان فعالیتهای داوطلبانه در یک جامعه دارد، سخنی به گزاف نگفتهایم.
هر کشوری دولت مقدار معینی بودجه و تعداد مشخصی نیروی انسانی برای انجام فعالیتهای سالانه خود در اختیار دارد. در میان زمینههای متنوع کاری هر دولت، حمایت از اقشار آسیبدیده و آسیبپذیر جامعه و حفاظت از محیط زیست دو عرصه گسترده است که میزان عظیمی از پتانسیل مالی و نیروی انسانی دولت در آن صرف میشود. از قضا این دو عرصه، حوزه مرتبط با بیشتر فعالیتهای داوطلبانه است.
از آنجا که سازمانهای مردم نهاد (NGOها) بخش قابل توجهی از بودجه خود را از مردم و شرکتهای خصوصی و سایر منابع مجزا از حاکمیت تامین میکنند و از سوی دیگر از آنجا که این سازمانها بخش عمدهای از پروژههای خود را با استفاده از بازوی توانمند نیروهای داوطلب سازماندهی و اجرا میکنند، بدیهی است که دولت میتواند با تشویق فعالیتهای داوطلبانه و حمایت از سازمانهای مردم نهاد، در هزینهها و نیروی انسانی خویش صرفهجویی قابل ملاحظهای به عمل آورد و این توان ذخیره شده را در زیرساختهای اقتصادی کشور تزریق کند.
فعالیتهای داوطلبانه بر تعالی اخلاقی یک جامعه نیز تاثیر بسزایی دارد و از این منظر به توسعه اجتماعی میانجامد.
به عنوان یک فعال اجتماعی که سالها از نزدیک شاهد تعامل طبقه دانشگاهی و طبقه متوسط به عنوان فعالان داوطلب با طبقه محروم بودهام، میتوانم ادعا کنم حضور بدون چشمداشت در کنار حادترین معضلات اجتماعی و تلاش صمیمانه برای نجات انسانهای بیپناه، تضمین کننده امنیت یک جامعه است. جامعهای که شهروند پیر و جوانش جبر رفاه زدگی خود را با حضور مداوم در حاشیههای فقیرنشین در هم میشکند و همنشین سفره دردمندان و هم صحبت فقرا میشود و به دنبال حرمت از دست رفته کودکان کار و خیابان است، هر چند اندک اندک، اما در نهایت از کینه طبقاتی تهی میشود. زیرا حضور پویای اقشار مختلف جامعه در کنار هم، به درک متقابل، همدلی و مساعدت و در نتیجه کاهش فاصله طبقاتی منجر میشود. در حقیقت بسط روابط عاطفی و انسانی میان دو فرهنگ فقیر و غنی، به تعادل اقتصادی خواهد انجامید و حداقلهای زندگی، برای خانوادههای محروم در یک ساختار مردمی و انسانی و به معنای واقعی کلمه خودجوش، تامین میشود. به عنوان مثال دیگر یک خانواده ثروتمند که طی فعالیتهای داوطلبانه با خانوادههایی از طبقات محروم آشنایی و الفت یافته است، بر خود روا نمی دارد غرق در تفریح باشد وقتی دوستش
به نان شب محتاج است.
در چنین جامعهای تدریجا دسترسی تمام افراد به حقوق اولیه زیستی شان، تبدیل به یک خواست عمومی میشود و فقر و اعتیاد و فساد مالی، آهسته آهسته از چهره آن رخت برمیبندد.
با نگریستن از این زاویه میتوان گفت فعالیتهای داوطلبانه، همان قدر با وجدان و دل سلیم آدمی هماهنگ است که با عقلانیت او.
* عضو هیاتمدیره جمعیت امداد دانشجویی - مردمی امام علی(ع)
ارسال نظر