منوچهر محمدی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»:
سینما، صنعتی که صنایع دیگر را پشت سر میگذارد
جای تخیل و فناوریهای تازه در سینمای ایران خالی است
تهیهو تنظیم: فاطمه باباخانی آیا ما در ایران صنعت سینما داریم؟ برخی کارشناسان از فقدان این صنعت در ایران سخن میگویند و برخی نیز با قبول فرض وجود آن به کاستیهای بیشمار این صنعت اشاره میکنند. از این رو در گفتوگو با منوچهر محمدی از تهیهکنندگان فیلم درباره مقوله صنعت سینما در ایران و موانع رونق آن گفتوگو کردیم، شاید در روز ملی سینما بتوانیم گامی کوچک در رونق سینمای ایران برداشته باشیم.
برخی از کارشناسان معتقدند صنعت سینما در ایران شکل نگرفته است، آیا شما با این گفته موافقید؟ و به نظر شما دلایل عدم رونق این صنعت در ایران چیست؟
در این سخن که صنعت سینما میتواند در ایران وجود داشته باشد و نسبت به کشورهای منطقه خاورمیانه به لحاظ فرهنگی دارای مزیت است، شکی نیست. مزیتی که میتواند مورد بهرهبرداری مدیریت فرهنگی قرار بگیرد. اما آنچه در ایران تحت عنوان سینما وجود دارد، آیا تمام شاخصههای یک صنعت را دارد؟ در این خصوص باید گفت متاسفانه این وضعیت در سینمای ایران هنوز شکل نگرفته است. اقتصاد سینمای ما در حوزه زیرساختی مشکلات جدی دارد و منابعی که به آن در بودجه کشوری اختصاص داده میشود، منابع قابل اعتنایی نیست؛ ضمن اینکه در این حوزه بخش خصوصی پایداری شکل نگرفته است.
جدا از این مسائل، اقتصاد سینمای ما با موانع جدی دیگری نیز دست و پنجه نرم میکند و تنها زمانی که این موانع برطرف شود، ما میتوانیم سینمای ایران را به عنوان یک صنعت قلمداد کنیم. برای رسیدن به این منظور در مرحله تولید و توزیع و نمایش که در آنها گردش اقتصادی وجود دارد، باید اصلاحاتی انجام شود. سینما با صنایع دیگر تفاوتهایی دارد که به بعد فرهنگی آن بازمیگردد. در دنیا صنعت سینما به عنوان یکی از صنایع پردرآمد و موفق و یکی از صنایعی که در حوزه اشتغالزایی میتواند کمک حال دولتها باشد، شناخته شده است.
این ویژگی به عدم نیاز این صنعت به منابع زیرساختی عجیب و غریب مربوط میشود و اینکه هزینه تمام شده یک شغل در حوزه سینما در مقایسه با سایر صنایع پایینتر است. بنابراین سرمایهگذاری در این بخش بسیار به صرفه خواهد بود.
بنابراین اگر ما در وهله اول برای مردم داخل کشور تولیداتی داشته باشیم که بخشی از اوقات فراغت آنها را ساماندهی کند و از طرف دیگر یک استراتژی کلان داشته باشیم که بر اساس آن به دنبال یافتن مخاطبان خارجی برای تولیدات داخلی خود باشیم، میتوان گفت صنعت سینما با تمام خصوصیات خود در ایران شکل گرفته است.
پس از وقوع انقلاب اسلامی رویهای تحت عنوان هدایت، نظارت و حمایت در سینما شکل گرفت، به نظر شما این رویه توانست موفقیتی برای شکلگیری صنعت سینما به همراه آورد؟
فلسفه این سیاست عملا به سیاستهای نادرست سالهای ۵۴ و ۵۵ سینمای ایران برمیگشت که به واسطه نمایش بیرویه تولیدات خارجی، سینمای داخلی کاملا از بین رفته و تولیدات فیلمهای ایرانی و داخلی در آن سالها به تعداد انگشتان دست هم نمیرسید. گام اولی که در آن دوران یعنی در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ برداشته شد این بود که جلوی محصولات خارجی گرفته شده و از محصولات داخلی حمایت شود. این رویهای است که نه تنها در ایران بلکه در اغلب کشورهای جهان نیز زمانی که صنعتی در معرض آسیب باشد، از سوی دولتها اعمال میشود.
منتها این امر باید با مکانیزمهای پیشرفتهتر و با مشارکت بخش خصوصی و نهادهای مدنی که وجود آنها ضروری است، انجام میگرفت. این حمایت از آن رو ضروری است که حمایت از تولید ملی یک امر مفروض است و باعث ایجاد انگیزه در بخش خصوصی شده و آن را امیدوار میکند که دولت پشتیبان آنها است. متاسفانه با گذشت سالها در این رویه بازنگری جدی صورت نگرفت و ما به ویژه در بخش هدایت با مکانیزمهای فرسوده، عقبافتاده و تنگنظرانه مواجهیم.
یکی از مهمترین مشکلات حمایتی ما بحث کپی رایت است. دولت دلسوز و آگاه و توانا میتواند از حقوق سینمای ایران که به شدت توسط شبکههای ماهوارهای، اینترنتی و حتی هممیهنان ما در خارج از کشور پایمال میشود حمایت کند. با این حمایت، هر فیلم میتواند بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار دلار سودآوری داشته باشد اما متاسفانه چون ما عضو تشکیلات کپیرایت جهانی نیستیم و ضوابط آن را نپذیرفتهایم، محصولات ما نهتنها در عرصه سینما بلکه در عرصه کتاب، مطبوعات و صنعت فرش هم به غارت رفته است و آنچه ما در اینجا تحت عنوان برند تولید میکنیم چون صاحب و متولی ندارد، در آن سر دنیا به راحتی به سرقت میرود. شما میتوانید به راحتی به آمار درآمدهای ارزیای که سینمای ایران میتواند از نمایشهای خارج از کشور کسب کند، دسترسی داشته باشید. این درآمد میتواند بیش از فروش داخلی باشد، ولی متاسفانه قانون کپیرایت حتی در داخل هم رعایت نمیشود و در حوزه نمایش داخلی هم مهار از دست دولت خارج شده و قاچاقیان در خلا نبود آن یکهتازی شدیدی میکنند.
در حال حاضر برای نمایش خانگی یک فیلم در ایران حداکثر تیراژی معادل ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار نسخه پیشبینی میشود، این در حالی است که با جمعیت ۷۰ میلیونی فروش ۲ میلیون نسخه از یک فیلم در نمایش خانگی باید امری عادی و طبیعی باشد. بنابراین دولت باید به این بخشها به شکل کار زیرساختی وارد شود و عرصه نمایش خانگی و بینالمللی فیلمهای ایران را با پشتیبانیهای خود احیا کند.
اگر این امر محقق شود، بالای ۸۰ درصد فیلمهای ایرانی نه تنها سرمایه خود را در میآورند، بلکه به سود قابلتوجهی نیز دست خواهند یافت که این سود برای صنایع دیگر قابل تصور هم نیست.- در صنایع دیگر سود ۳۰ تا ۴۰ درصدی یک وضعیت ایدهآل و رویایی محسوب میشود، در حالی که در سینما این سود میتواند به ۱۰۰ تا ۲۰۰ درصد هم برسد.
• بحث مخاطب در سینما به علل مختلفی بازمیگردد، یکی از این عوامل کمبود سالنهای سینما در بیش از هزار شهر کشور است و عامل دیگر تولید فیلمهای کممحتوا است، به نظر شما هر کدام از این عوامل چقدر در عدم رونق صنعت سینما در ایران موثرند و چگونه میتوان آنها را برطرف کرد؟
زمانی که ما میگوییم دولت توجه خود را به زیرساختها باید معطوف کند این یک مساله جدی است. تولید یک فیلم زودبازدهتر از کارهای زیرساختی نظیر ساخت سالن یا ورود فناوریهای روز است. در ایران از آنجا که مدیران فرهنگی عمر کوتاهی داشتند و میخواستند در طول مدیریت خود با تولید تنها چند فیلم نشان بدهند که عملکرد موفقی داشتهاند، از امر زیرساختی غافل ماندند. ما چندین سال است که به مسوولان در قالب طرح و برنامه این امر را گوشزد میکنیم که با توجه به قیمت روزافزون زمین و بنا در سالهای بعد ساخت سالن امکانپذیر نخواهد بود، اما متاسفانه به این نصایح گوش داده نشد.
از سوی دیگر سالنهای سینمای ما از ۴۲۰ سالن در قبل از انقلاب به ۲۷۰ سالن به دلیل حوادث انقلاب، جنگ و بحرانهای اقتصادی کاهش یافت. بخشی از آنها هم به خاطر بافت فرسوده و قرارگیری در نقاط نامناسب شهر از کاربری خود خارج شدند. در ایران شهرها توسعه پیدا کردهاند، اما ما برای این توسعه امکانات رفاهی در نظر گرفته نشده است. در این شرایط به طور طبیعی سالنها جذابیت خود را از دست دادهاند.
کشورهایی که صاحب سینما هستند به این نتیجه رسیدهاند که سالنهای سینما به تنهایی در جذب مخاطب موفق نیستند. از این جهت در این کشورها شهرداریها وارد کار شده و موظفند که سالنهای سینما را در مجموعههای بزرگ تجاری قرار دهند تا کسانی برای خرید یا تفریح به این مجتمعها میروند سری هم به سالنهای سینما بزنند. بر مبنای این تجربه موفق ما باید یک بازنگری جدی در سالنهای سینمای خود داشته باشیم. به نظر من اگر تعامل شهرداریها و وزارت ارشاد محقق شود، ما شاهد احداث سالنهای استاندارد در مجتمعهای تجاری شهرهای بزرگ و تهران خواهیم بود.
اما در بحث هدایتی به عنوان سیاست دیگر سینما باید گفت مکانیزمهای هدایتی در ایران مورد بازنگری قرار نگرفتهاند. این امر در کنار کمبود افراد نخبه و آگاه در درون دولت موجب شده است که ارتباط خوب و سازندهای میان دولت و هنرمندان برقرار نشود. هنرمندانی که در سالهای آغازین انقلاب از میانگین سنی ۲۰ تا ۲۵ سال برخوردار بودند، الان در آستانه ۵۰سالگی و بلوغ کاری و حرفهای خود هستند؛ اگر آن زمان بخش فرهنگی دولت گمان میکرد با این افراد میتواند با ادبیات خاصی گفتوگو کند، در شرایط حاضر با کارگردانان برجستهای روبهرو است که صاحب جوایز زیادی در عرصه داخلی و بینالمللی هستند و نباید همچنان آن ادبیات سابق را در رفتار با آنها در پیش بگیرد. همچنین قوانین مربوط به ممیزی باید دچار تغییرات جدی و هماهنگ شود. ما در حوزه هدایت و نظارت از آییننامههای قدیمی استفاده میکنیم که جذابیت و تاثیرگذاری خود را از دست دادهاند.
این امر موجب شده تا هنرمند ما، خسته، دلزده و دچار خودسانسوری شود و نتواند نیاز جامعه را تشخیص دهد و به جای آن، توجه خود را معطوف به نیاز مدیران فرهنگی کند تا بتواند از اندک سرمایه خود دفاع کرده باشد. مورد دیگری که آسیبزننده به رونق صنعت سینمای ایران است، به نبود فناوری روز در سینمای ما برمیگردد که محدودیتهای زیادی را نیز برای آن ایجاد کرده است. فیلمهای تولیدی در ایران به ناچار به شدت فیلمهای حقیر و فقیری هستند و مشابه فیلمنامههای اکران شده را میتوان در تلویزیون دید. در حالیکه سینما باید از جذابیت در مضمون، ساختار و اجرا برخوردار باشد تا مخاطب احساس نیاز کند از پای تلویزیون بلند شده و به سینما برود. بنابراین ما باید مدیریت اوقات فرهنگی را اساسا به مثابه صنعت گردشگری تلقی کرده و آن را در این حوزه ببینیم و تعریف کنیم. با این نگاه است که ما میتوانیم به تعریف تازهای از سینما برسیم.
دولت آقای روحانی داعیه اصلاحات در حوزه فرهنگ دارد و اقبال سینماگران به دولت نیز نشان از آن دارد که آنها به گفتههای آقای روحانی باور دارند، شما چه انتظاری از دولت امید و اعتدال برای رونق صنعت سینما دارید؟
اگر بخواهم یک اولویت بندی داشته باشم، به شرح زیر خواهد بود:
۱- دولت میزان تصدیگری و دخالت خود را در حوزه فرهنگ کاهش دهد و نظارت کمحاصل و بیجا را از پروسه تولید و نمایش حذف کند.
۲- از فربه شدن نهادهای دولتی کاسته شود و سعی شود تا موسسات و نهادهای چابک و سریع تصمیمگیر جای آنها را گرفته تا فرآیند تولید تسریع شود.
۳- زیرساختهای اصلی مورد نیاز این حوزه یعنی ساخت سالنهای نمایش و کمک به ورود فناوریهای تازه در سینما فراهم شود تا از شمار تولید فیلمهای مشابه و تکراری کم شده و تخیل وارد سینما شود. به این ترتیب برای هر گونه سلیقهای فیلم ساخته شود.
۴- دولت در حوزه قوانین کپیرایت به عنوان حفظ ذخایر و ارزشهای ملی ایران و با نگاه حفاظت از فرهنگ ایرانی وارد کار شود و با غیرت پای محصولات ایرانی بایستد و آن را از گزند منفعتطلبان و سودجویان دور کند.
ارسال نظر